eitaa logo
شبهای با شهدا
296 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ارتباط با ما👇👇 @Samanoor
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد شهید بخیر؛ يك نيسان داشت كه با آن كار مي‌كرد و روزي‌اش را در مي‌آورد. پشت دخل نان بربري هم تنها به اين دليل مي‌رفت تا اگر مستمندي را مي‌شناسد، به دستش بدهد. آقا مجيد از آن دست بچه‌هاي جنوب شهري لوطي مسلكي بود كه دست خيرش زبانزد است. بچه زبر و زرنگي بود و درآمد خوبي داشت. اما عجيب دست و دلباز بود و اگر مستمندي را مي‌ديد، هرچه داشت به او مي‌بخشيد. فكر هم نمي‌كرد كه شايد يك ساعت بعد خودش به آن پول نياز پيدا كند. گاهي طي يك روز كلي با نيسانش كار مي‌كرد، اما روز بعد پول بنزينش را از پدرش مي‌گرفت! ته توي كارش را كه درمي آوردي مي‌فهميدي كل درآمد روز قبلش را بخشيده است. واقعاً دل بزرگي داشت، تكه كلامش اين بود كه « . » 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خيلي شوخ طبع بود و شيطنت داشت، در عین حال قلب بسیار مهربانی داشت. مي‌ديدي كله سحر زنگ مي‌زد و مي‌گفت مريم خانم سفره را بينداز كه كله‌پاچه را بياورم. (به مادرش می گفت مریم خانم) گيج خواب مي‌گفتم يعني چه كله‌پاچه بياورم؟ مي‌گفت با بچه‌ها رفتيم طباخي دلم نيامد تنهايي بخورم. يك بار سه روز با ما قهر كرده بود، زنگ مي‌زد برايتان غذا فرستاده‌ام. مي‌گفتم آقا مجيد شما با در و ديوار خانه قهر كرده‌ايد يا با ما؟ مي‌گفت با اين چيزها كاري نداشته باشيد، بيرون غذا خوردم شما از اين غذا نخورید. شادی روحش @shabhayeshahid