eitaa logo
شبهای با شهدا
303 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ارتباط با ما👇👇 @Samanoor
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 📚 دوستی با کتاب 📚
بچه هایی که اینجا در سوریه هستند، در خانه هایشانند. مدافعین را می گویم. پا روی پا انداخته و با تئوری جنگ دو کشور دیگر به ما مربوط نیست، اخبار را از خانه هایشان دنبال می کنند. اخبار جنگی که استان به استان سوریه را می بلعد و جلو می آید تا به ایران می رسد. شهرهایمان فتح می شود و روی درودیوار و هرجا دستشان می رسد، پرچم می کوبند و می نویسند جئنا لنبقی». مردها را جدا می کنند و در میدان اصلی شهر جلوی چشم خانواده هایشان، سر می برند. بعد داعش می ماند و جوی خون راه افتاده و زنها و بچه های این مردها. بعدش را می دانید، من هم می دانم. پس نمی گویم. 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
هدایت شده از 📚 دوستی با کتاب 📚
کاش می‌شد حساب بچه ها را از جنگ جدا کرد. می رفتند پی بازی شان و بچگی می کردند. نه داغ می دیدند و نه زخم برمی داشتند؛ ولی مگر می شود؟ مگر می شود در منطقه ای که کوچه هایش هم امن نیست، به بچه گفت اینجا برو و آنجا نرو؟ او هم بگوید چشم. مگر می شود برایش توضیح داد که داعش موقع تخلیه شهر پشت سرش مین ریخته؟ مین هایی که دهن باز کرده اند برای گوشت تازه، بچه و بزرگ هم سرشان نمی شود. مثل خود داعشی ها. اینها را هم توضیح بدهی فایده ندارد. بچه های بیابان، چموش و نترس همه جا سرک می کشند، تا بالاخره صدای انفجار زیر پایشان، چهره جنگ را نشانشان دهد. مثل پسر بچه ای که با پای زخمی روی تخت اورژانس افتاده است... 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
هدایت شده از 📚 دوستی با کتاب 📚
استخوان جمجمه و دو تکه استخوان دیگر را در دستش گرفت: برای سلامتی آقای خامنه ای صلوات. مات و مبهوت صلوات فرستادیم. چشم دوخته بودیم به مادرجان. منتظر و آماده که اگر از حال رفت بگیریمش. نگذاریم بیفتد. لحظه ای مکث کرد. انگار بعد از ده سال خیالش از چیزی راحت شده باشد، بعد از ده سال به چیزی رسیده باشد و بخواهد از کنارش رد شود، بعد از ده سال حرف دلش را بخواهد بگوید. استخوان ها را سر جایش گذاشت: فدای سر آقای خامنه ای. رویش را کیپ گرفت و بلند شد از معراج بیرون رفت. آرام و باصلابت. بدون هیچ تعلقی به تابوتی که جلوی پایش بود. بدون هیچ تعلقی به آنچه در راه خدا داده بود. 📚برگرفته از 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab