💜✨✨💜
زندگی نامه شهید حسن صمد زاده
حسن اول بهمن سال 1334 در شهر فرخشهراز توابع استان چهارمحال و بختیاری در خانه پينه دوزي فقير در چشم به جهان گشود . قبل از هر چيز طعم فقر و محروميتي سخت را چشيد دوران كودكي را با گرسنگي و برهنگي پشت سر گذاشت و نوجواني و جواني را با تحصيل – پینه دوزي – كارگري و آنچه كه از لوازم زندگي مستضعفان و رقم زده شده در سرنوشت محرومان است ، آغاز كرد . تا اينكه پس از پايان تحصيلات سوم متوسطه با وجود استعداد سرشار كه قادر به تحصيل در هر رشته دلخواهي بود اما به خاطر فقر و ناتواني از ادامه تحصيل به دانشسراي مقدماتي تربیت معلم وارد شد . هزينه تحصيلي دانشسرا توانست او را در ادامه تحصيل ياري دهد تا ورود به دانشسرا نقطه تحولي در زندگي او به شمار می رود . با پايان يافتن دوران تحصيل تربيت نسل آينده راآغاز می کند و آنهم نه فقط در چهار ديواري كلاس بلكه آتشي در درون او شعله ور است كه در هر كجا باشد حرارت و گرمي مي بخشد .
به عنوان سپاهي دانش وارد روستاي فراموش شده اي بنام ده سفيد كانه سرخ از دهات اليگودرز مي شود . در آن سالهاي سياه وحشت و خفقان و دوران حكومت خفاشان مونس تنهائيش يعني رساله امام خميني را همراه خود مي برد تا بتواند چراغ راهنمای مردم محروم منطقه باشد که ظلمت پرستان خبر دار مي شوند رساله را از او ميگيرند و بازداشتش مي كنند اما با هوشياري و زرنگي كه داشت فرار می کند .
جنگ سرنوشت ساز امت مسلمان ايران با تمامي كفر آغاز مي گردد و او كه ديگر روح بزرگش در قالب محدود تن آرام نمي گيرد با استفاده از تعطيلات تابستان سال 60 به جبهه مي رود و تقريباً مدت 3 ماه در جبهه دزفول مي جنگد اما شهادت نصيبش نمي شود . با پايان يافتن تعطيلات و برگشت از جبهه مسئوليت امور تربيتي بخش كيار مشغول خدمت مي شود . همينكه نسيم بهاري وزيدن آغاز مي كند و بوي خون شهيدان طريق القدس و فتح المبين به مشامش مي رسد بار ديگر در تاريخ پنجم فروردین 1361 به جبهه دارخوئين اعزام و در آنجا فرمانده دسته اي از رزمندگان پيكار جوي مسلمان را بر عهده مي گيرد . در مرحله اول و دوم عمليات غرور آفرين بيت المقدس مسئوليت خود را به نحو احسن انجام داده تا اينكه بیستم اردیبهشت 61 در تكي كه به نيروهاي كفر صدامي مي زنند در محاصره قرار می گیرند ومفقودالاثر می شود . تا اینکه بیست و ششم تیرماه 1361 با اجرای مرحله اول عمليات رمضان كه در خاك عراق صورت گرفت پيكر پاك و مطهرش را در نزديكي بصره تفحص میکنند . که پس از انتقال به استان در میان غم و اندوه مردم تشییع و در گلزارفرخشهر به خاک سپرده می شود
#زندگی_نامه
#شهیدانه
#آقا_حسن
@shabih_shohad_bashim
💜✨✨💜
💜✨✨💜
بخشی از زندگی نامه شهید حسن صادقی
شهید گرانقدر در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. تا کلاس چهارم ابتدایی در مدرسه شمس حکیمی به تحصیل ادامه داد. بعد از آن در مدرسه 15 خرداد مشغول به تحصیل شد. دوره راهنمایی را در مدرسه ابوذر به اتمام رساند. در عملیات کربلای 5 مجروح گردید و پس از گذراندن دوران نقاهت به خدمت سربازی ادامه داد و در عملیات کربلای 6 در منطقه سومار به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
#زندگی_نامه
#شهیدانه
#آقا_حسن
@shabih_shohad_bashim
💜✨✨💜
💜✨✨💜
فرازی از زندگی نامه و سخنان شهید محمدرضا کشاورز
به گفته دوستان و خانواده این شهید والامقام، محمدرضا همواره در امور دینی و مذهبی سرآمد بوده است. وی از ۲ هفته قبل از شهادت نیت کرده بوده که شامگاه هر چهارشنبه ضمن تشرف به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) و برپا داشتن نماز مغرب و عشاء، در برنامه های مذهبی آستان مقدس شرکت کند.
چهارم آبان ۱۴۰۱ وعده دومین میهمانی بوده که محمدرضا با خالق خود بسته بود، عصر این روز جامه تمیز خود را اتو کشیده و کفش نو به پا کرده و به تنهایی رهسپار حرم میشود. تمام کسانی که با محمدرضا معاشرت داشتهاند از ادب، حیا و متانت این پسر نوجوان سخن میگویند.
در هفتههای اخیر یکی از اقوام خطاب به شهید میگوید که مراقبت بیشتری در این شرایط از جان خود داشته باشد که محمدرضا میگوید من حرم شاهچراغ(ع) میروم و در آنجا شهید خواهم شد. مادر مکرم شهید ابتدای امسال سفری به کربلای معلی داشته که قبل از سفر به فرزندش میگوید چه سوغاتی از این سفر زیارتی میخواهد که برای او بیاورد که شهید می گوید از کربلا برایم پارچه کفنی متبرک به تربت امام حسین(ع) بیاور.
سردار سلیمانی، الگویِ این شهید نوجوان حرم بود. تکه کلام محمدرضا بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی خطاب به پدر و مادرش این بوده که بالاخره روزی شهید خواهم شد و پدرم، پدر شهید خطاب میشود.
#زندگی_نامه
#شهیدانه
#داداش_محمدرضا
@shabih_shohad_bashim
💜✨✨💜