#عشق_برتر
من جوانی را سراغ داشتم سخت وابستهی لباس و قیافه اش بود ، حتی وسواسی داشت که پارچهاش از کجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
برای دوستی با او همین بس که از لباسش و اتویش و قیافهاش تحسین کنی و از طرز تهیه آن بپرسی . او عاشق #ظاهرسازی و سر و وضع مرتب بود و به این خاطر از خیلی ها برید بود تا این که #عشقی_بزرگتر در دلش ریخت و با دختری آشنا شد و با هم سفری کردند و در راه تصادفی.
جوانک در آن لحظهی بحرانی از #رنجهای خودش فارغ بود و خودش را فراموش کرده بود و به محبوبهاش میاندیشید و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتی لباسهایش را پاره میکرد و زخمها میبست و راستی سرخوش بود که خطری پیش نیامده است.
هنگامی که #عشقی_بزرگتر دل را بگیرد ، #عشقهای_کوچکتر نردبان آن خواهند بود.
#مسئولیت_و_سازندگی ص ۹۱
#استاد_علی_صفایی_حائری
................................................................................
📚کتاب ضرورتی است #شبیه_نان
@shabihenan