فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دوستان عـزیزم
🌞ظهرچهارشنبه تون بخیر
🌸از خــدا میخواهم
🌞امـروز برکت نگاهش
🌸را در نگاهتان بـریـزد
🌞تا هـر کجا مینگریـد
🌸خیر باشد و نیکی و عـشق
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی
ویدئو تا آخرببینید👌
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷عصر تون
🧁سرشـار از الطاف بیڪران الهـی
🌷و لحظه لحظه زندگیتون
🧁شیرین و پراز رحمت خداوندی
🌷روزگارتون پراز
🧁نغمه های شادی و خوشبختی
🌷کلبه دلتون پراز عشق
🧁در کنار عزیزانتون ❤️
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایرانگردی
#لوت،بزرگترین ثروت طبیعی ایران
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدن صدای آب اونم صدای آبشار در طبیعت واقعا لذت بخشه💦💦
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
بچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد
ضرب المثل بچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد در نکوهش فرزند ناخلف و ناسازگار است
این مثل برای گله از بچه دردسر آفرین است
#بچه #نون
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
📘#حکایت_و_پند
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامهای نوشت.
نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد پادشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک دینار هم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند »
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
نباید کسی رو مسخره کنیم - @mer30tv.mp3
4.03M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎋یارب دل ما را
✨تو به رحمت جان ده...
🎋درد همه را
✨به صابری درمان ده....
🎋این بنده نداند
✨که چه می باید خواست...
🎋داننده تویی
✨هر آنچه خواهی آن ده...
🎋شبتون سرشار از عطر خدا
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande