👈قانون 21 روز
انسان ۲۱ روز زمان نیاز دارد تا یک عادت جدید بسازد یا آن را ترک کند.
اگر شما هم بتوانید ۲۱ روز را بدون چیزی سپری کنید دیگر به آن نیاز نخواهید داشت
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
من معتقدم که ناراحت کردن یه آدم
مثل پرت کردن يه تير به آسمونه که نميدونى
کجای زندگيت قراره برگرده پايين و يقه خودتو بگيره...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#تلنگر
👌خدا هرگز از سہ چیز نمیگذرد...
۱_ پایمال ڪردن حق مردم...
۲_شڪستن دل دیگران...
۳_ سڪوت در برابر ظلم...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دوستان عـزیزم
🌞ظهرچهارشنبه تون بخیر
🌸از خــدا میخواهم
🌞امـروز برکت نگاهش
🌸را در نگاهتان بـریـزد
🌞تا هـر کجا مینگریـد
🌸خیر باشد و نیکی و عـشق
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی
ویدئو تا آخرببینید👌
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷عصر تون
🧁سرشـار از الطاف بیڪران الهـی
🌷و لحظه لحظه زندگیتون
🧁شیرین و پراز رحمت خداوندی
🌷روزگارتون پراز
🧁نغمه های شادی و خوشبختی
🌷کلبه دلتون پراز عشق
🧁در کنار عزیزانتون ❤️
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایرانگردی
#لوت،بزرگترین ثروت طبیعی ایران
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدن صدای آب اونم صدای آبشار در طبیعت واقعا لذت بخشه💦💦
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
بچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد
ضرب المثل بچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد در نکوهش فرزند ناخلف و ناسازگار است
این مثل برای گله از بچه دردسر آفرین است
#بچه #نون
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
📘#حکایت_و_پند
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامهای نوشت.
نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد پادشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک دینار هم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند »
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande