#حدیث امام رضا عليه ‏السلام : مَن جَلَسَ مَجلِسا يُحيى فيهِ أمرُنا ، لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوُبُ؛ هر كه در مجلسى بنشيند كه در آن ياد ما (اهل‏بيت) زنده مى ‏شود ، قلبش، در روزى كه قلب‏ها مى ‏ميرند، نمى ‏ميرد. بحار الانوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۷۸ @shademanQ

همراه ما باشید با ادامه داستان حضرت یوسف عليه السلام 👇👇👇 نفاق و ظاهرسازى برادران نزد پدر 👌بعد از نماز مغرب و عشاء

🏴🏴🏴 آمده ام عقده گشایی کنم از درت ای شاه گدایی کنم @shademanQ شهادت هشتمین نور درخشنده ی آسمان امامت تسلیت باد .

#حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه: به زودی در سرزمین خراسان پاره ای از تن من دفن خواهد شد هیچ غم دیده او را زیارت نکند مگر آنکه خداوند اندوهش را برطرف می سازد هیچ گنهکاری به زیارت او نیاید مگر آنکه خداوند گناهانش را می آمرزد. امالی‌ الصدوق @shademanQ

االلَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ یا‌ امام‌ رضا‌ هوایی‌ حرمت‌ هستم‌ 🏴🏴🏴🏴 @shademanQ

#احکام ✍️احکام غسل کردن 👈تمام شرطهائی که برای صحیح بودن وضو گفته شد مثل پاک بودن آب وغصبی نبودن آن ،درصحیح بودن غسل هم شرط است 🦋🦋🦋🦋 ولی درغسل👈لازم نیست بدن راازبالا به پایین بشوید،وونیز درغسل ترتیبی لازم نیست بعداز شستن هرقسمت فورا‌ًقسمت دیگررابشوئدبلکه اگربعدازشستن سروگردن مقداری صبرکندوبعدطرف راست رابشویدوبعدازمدتی چپ رابشوئداشکال ندارد🌺 🌹🌹🌹🌹 👈اگرشک کندکه غسل کرده یانه بایدغسل کندولی👈اگربعدازغسل شک کندکه غسل اودرست بوده یانه،لازم نیست دوباره غسل نماید🌸 🌷🌷🌷🌷🌷 اگردربین غسل حدث اصغرازاو سرزندمثلاًبول کند👈غسل او باطل نمیشود👉ولی بعدازغسل برای هرنمازوضوبگیرد🌹 🌸🌸🌸🌸 کسی که چندغسل براوواجب است میتواندبه نیت همه آنها یک غسل بجاآورد،یاآنها راجدا جدا انجام دهد☘️ 🍀 @shademanQ 🏴🏴

⭐️🌙⭐️🌙⭐️ 🌙⭐️🌙⭐️ ⭐️🌙⭐️ 🌙⭐️ ⭐️ #قصه_هاى_قرآنی ۱۲۸ ❄️ #حضرت_یوسف_علیه_السلام ۳ ❄️ ☀️نفاق و ظاهرسازى برادران نزد پدر☀️ 🔺برادران یوسف با نفاق و ظاهرسازى عجیبى نزد پدرشان حضرت یعقوب آمدند و با كمال تظاهر به حق جانبى و اظهار دلسوزى با پدر در مورد یوسف به گفتگو پرداختند تا او را در یك روز همراه خود به صحرا ببرند و در آن جا در كنار آن ها بازى كند. 🔺در این مورد بسیار اصرار نمودند ولى حضرت یعقوب پاسخ مثبت به آن ها نمى داد، آن ها گفتند: پدر جان! چرا تو درباره برادرمان یوسف به ما اطمینان نمى كنى؟ در حالى كه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما به خارج از شهر بفرست، تا غذاى كافى بخورد و تفریح كند و ما از او نگهبانى مى كنیم.(آیه ۱۱ و ۱۲ سوره یوسف) 🔺یعقوب گفت: من از بردن یوسف، غمگین مى شوم، و از این مى ترسم كه گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید.(آیه ۱۳ سوره یوسف) 🔺برادران به پدر گفتند: با این كه ما گروه نیرومندى هستیم، اگر گرگ او را بخورد ما از زیانكاران خواهیم بود، هرگز چنین چیزى ممكن نیست، ما به تو اطمینان مى دهیم.(آیه ۱۴ سوره یوسف) 🔺یعقوب عليه‌السلام هر چه در این مورد فكر كرد كه چگونه با حفظ آداب و پرهیز از بروز اختلاف بین برادران، آنان را قانع كند راهى پیدا نكرد جز این كه صلاح دید تا این تخلى را تحمل كند و گرفتار خطر بزرگترى نگردد، ناگزیر رضایت داد كه فردا فرزندانش، یوسف را نیز همراه خود به صحرا ببرند. 🔺 آن ها دقیقه شمارى مى كردند كه به زودى ساعت ها بگذرند و فردا فرا رسد، و تا پدر پشیمان نشده یوسف را همراه خود ببرند. 🔺آن شب صبح شد، آن ها صبح زود نزد پدر آمدند، و با ظاهرسازى چهره دلسوزانه به چاپلوسى پرداختند تا یوسف را از پدر جدا كنند. 🔺یعقوب سر و صورت یوسف را شست، لباس نیكو به او پوشید و سبدى پر از غذا فراهم نمود و به برادران داد و در حفظ و نگهدارى یوسف سفارش بسیار نمود. 🔺كاروان فرزندان یعقوب به سوى صحرا حركت كردند، یعقوب در بدرقه آن ها به طور مكرر آن ها را به حفظ و نگهدارى یوسف سفارش مى نمود و مى گفت: به این امانت خیانت نكنید، هرگاه گرسنه شد غذایش بدهید، در حفظ او كوشا باشید. 🔺یعقوب با دلى غمبار در حالى كه مى گریست، یوسف را در آغوش گرفت و بوسید و بویید، سپس با او خداحافظى كرد و از آن ها جدا شد، و به خانه بازگشت، وقتى كه آن ها از یعقوب فاصله بسیار گرفتند، كینه هایشان آشكار شد و حسادتشان ظاهر گشت و به انتقام جویى از یوسف پرداختند، یوسف در برابر آزار آن ها نمى توانست كارى كند، ولى آن ها به گریه و خردسالى او رحم نكردند و آماده اجراى نقشه خود شدند. 🔺آن ها كنار دره اى از درخت رسیدند و به همدیگر گفت: در همینجا یوسف را گردن مى زنیم و پیكرش را به پاى این درخت ها مى افكنیم تا شب گرگ بیاید و آن را بخورد. 🔺بزرگ آن ها گفت: او را نكشید، بلكه او را در میان چاه بیفكنید، تا بعضى از كاروان ها بیایند و او را با خود ببرند. 🔺مطابق پاره اى از روایات، پیراهن یوسف را از تنش بیرون آوردند، هر چه یوسف تضرع و التماس كرد كه او را برهنه نكنند، اعتنا نكردند و او را برهنه بر سر چاه آورده و به درون چاه آویزان نموده و طناب را بریدند و او را به چاه افكندند. 🔺یوسف در قعر چاه قرار گرفت در حالى كه فریاد مى زد: سلام مرا به پدرم یعقوب برسانید. 🔺در میان آن چاه، آب بود، و در كنار آن سنگى وجود داشت، یوسف به روى آن سنگ رفت و همانجا ایستاد. 🔺برادران مى پنداشتند او در آب غرق مى شود، همانجا ساعت و ها ماندند و دیگر صدایى از یوسف نشنیدند، از او ناامید شدند و سپس به سوى كنعان نزد پدر بازگشتند... 👌... همراه ما باشید با : (قصه های قرآن - محمدمهدی اشتهاردی) 🌟🌙 @shademanQ 🌙🌟

#حدیث امام علی علیه السلام : نفاق انسان از ذلتی است که در خود حس می کند. 📚میزان الحکمه، ج ۱۲، ص ۳۴۳ @shademanQ

سلام بر تو که دستهای امامتت گره گشای دلهای دردمند ماست... السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 🌟🏴🌟🏴🌟 @shademanQ

صلوات خاصه ی امام رضا علیه السلام @shademanQ 🌹☘🌹☘🌹☘🌹

امشب از شما زائر خوب حضرت رضا علیه السلام بسیاااار التماس دعا داریم قدر خود را بدانید ... مشهدی های عزیز خوش بحال شما 😭😭😭 🏴🏴🏴 ای حرمت مرجع درماندگان دور مران از در و راهم بده @shademanQ

ای امام رئوف از دورسلام، به امید این که کبوتر حرم، سلام ماعاشقانتان را به بارگاه مطهرتان برساند. السلام عليک يا غريب الغربا ، يامعين الضعفا ، يا ابا الحسن علي ابن موسي الرضا علیه السلام @shademanQ