هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
موساد رسماً با این توییت، گردن گرفت.
ولی این درد من نیست
چون از اولش هم معلوم بود
درد من، سندی هست که سمت چپ تصویر نشون داده
این سند، شاید به اندازه انگشتان یک دست هم به آن دسترسی نداشتند
مخصوصا با پاراف شهید
درد من #نفوذِ
👈 در اتاق ها و جلسات حساس و به طور کلی سرّی، نفوذی ماشه خیانتش را میکشد و تیر و ترکشش در کف خیابان به دانشمندان ما اصابت میکند.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بالاخره دل است دیگر
آرزو دارد
چیزهایی را میخواهد و دلش یک سری چیزها نمیخواهد
همیشه همه دوست داشتنی هایش را نمیتواند فریاد بزند
حتی برای عزیزترین کسش
واقعا چیز خوبی هستا که کسی نمیداند در دلت چه ها میگذرد
وگرنه همین طور که نشستی و مثلا چشم به تلویزیون دوخته ای اما فکرت هزار جای دیگر است، میآمد و میزد زیر گوشَت و میگفت بسه دیگه! خسته شدم. چقدر فکر میکنی. یه کم اینجا باش!
خلاصه خدا را شکر
آما
برای همان کشش ها و خواستنی ها
حالا شما اسمش را بگذار «آرزو» ها
شبی مشخص شده که یادت نرود تو هم آدمی و هزار تا آرزو میتوانی داشته باشی
تو هم حق داری دلت یک چیزهایی بخواهد و بعضی چیزها هم نخواهد
تو نباید دلت یادت برود
نباید به او پشت کنی و در چرخدهنده های بی رحم زندگی فراموشش کنی
حداقل سالی یکبار حتما بهش فکر کن
به دلت
به احساست
به نیازهات
به آرزوهات
ببین کجایی؟
چقدر باهاشون فاصله داری؟
کمن؟
زیادن؟
محالن؟
بعیدن؟
نزدیکن؟
کجان؟
اصلا اندازه دهنت هست؟
که اگر اندازه دهنت نبود که بهش فکر نمیکردی
اگر آرزو داری و به آن فکر میکنی، پس جنم و قوه و توانش هم در تو هست
الکی لفظ نیا و از سر خودت بازش نکن
جرات و شهامت داشته باش و بهش فکر کن
حوصله بذار پاش و برو دنبالش
امشب شب یادآوری همینه که گفتم
به چیزایی که دوست داری فکر کنی و برای لحظاتی لذت داشتنش را تصور کنی
مثلا
بنده خدایی را میشناسیم که نه جوان بود و نه پیر
نه تنبل بود و نه منفعل
سر و روی سپیدی داشت و لبی خندان
ماشاالله مثل جوان ها میدوید و مثل خوشحال ها از ته دل میخندید
با اینکه غمی در کنج نگاهش داشت
ولی خنده اش را به دل کسی نمیگذاشت
همین بنده خدا
آرزویش را مرتب با خودش این ور و آن ور میبرد
حتی شبی که نه شب آرزوها بود و نه کسی حواسش به او بود
تکه کاغذی برداشته و کنج آن آرزویش را نوشته بود
همین قدر ساده
اما بزرررگ
نوشته بود: «مرگ خونین من، کجایی؟ شهادت خونین من کجایی؟ مرا دریاب که در به درت هستم.»
همان شب
همان خنده روی ماه
چنان با خنده، به آرزویش رسید که...
که...
که حتی وقتی نگاه به عکس خنده اش هم میکنی، دلت گریه اش میگیرد
با اینکه به عکس لبخند هر کس نگاه کنی، خنده ات میگیرد
همین قدر عشق
همین قدر ماه
آرزوت را کنج کاغذت بنویس
حالا اونجا هم ننوشتی، کنج ذهنت بنویس
براش زندگی کن
مثلا بنویس:
شهادت
تو دامن ولی خدا
مهمان عراقی ها
دست جدا شده
چیز زیادی نمونده باشه
ارباً ارباً
و ...
🌷یاحسین🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#شعار_سال
برادر عزیز و خواهر محترمه
لطفِ دانستن شعار سال به این هست که مردم اولین بار از زبان حضرت آقا بشنوند. حالا اگر شما از هر راهی در هنگام ضبط برنامه و یا غیره، متوجه شعار سال شدید، دلیلی نداره که قبل از آقا بخوای شعار سال را اعلام کنی و حتی شروع به نوشتن مقاله و موانع و فرصت ها باشی.
اصلا شما وصل
شما خیلی نزدیک تر از آنچه میپنداریم
خیلی مطلع و فوق آنلاین
خیلی عزیز و گرامی
ولی نکن این کار
لطف و مزه کار اینه که اول از طریق ولی امر مسلمین جهان بیان بشه، بعدش من و شما شروع کنیم به تحلیل و تفسیر.
دستت درد نکنه
سال جدیدت هم مبارک
ولی نکن
زشته
کسی نمیگه خوب شد زودتر ایشون گفتند تا قبل از صحبت آقا آمادگیش داشته باشیم😐
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اینو ببین
اگه ترک نمیخورد، سرسبز هم نمیشد
شک نکن
فقط علاجش اینه که
ی کم باید بگذره
ی کم صبوری میخواد
تا بعد از تَرَک هایی که تو زندگی هر کسی ممکنه پیش بیاد
یهو جوونه بزنی و بشی بهتر از چیزی که فکرش میکردی
به همین زیبایی
اما خب
ممکنه اولش از چشم بیفتی
تنهاتر بشی
حرف و زخم زبون بقیه بشنوی
ولی
وقتی اینطوری جوونه زدی و زیباییهات ردیف شد و به چشم اومد
دیگه میشینن زیر سایه ات و کیفشو میکنن
بهت تکیه میکنن
پناه بقیه میشی
آره
فقط صبور باش
همه چی به موقعش
شکست و سختی به موقعش
پیروزی و عشق و حال هم به موقعش
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
AUD-20210415-WA0005.
15.92M