eitaa logo
شاعـرانـہ تا خــ💞ــدا..‌..💌
175 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
ما زنده بھ آنیم کھ آرام نگیریمـ... موجیم کھ آسودگے ما عدم ماسٺ✌🏻🍃 ادمین: @Jaber_velayat بُشرےٰ💖 لطفا نظراتتونو بگین (کانال غیر فعاله و آرشیوه فقط)
مشاهده در ایتا
دانلود
ظرف نمک را پیش کشید... به بسم الله ای تکه ای نان در دهان گذاشت... - فتقبل منا... خدا از من قبول کند تو را فاطمه! که همه ام بودی! ذکر و صلاةم، دارایی و سرمایه ام، امید و آرزویم! تو، من بودی! خدا قبول کند جانی که پیشکش شد!... تنی که شکست... دامنی که سوخت!... غرور آب شد و هیبت از چشمهایش پرکشید... و آنچه که در حلقه ی مردمک چشمانش بود، بود که میچکید میان کاسه ی شیر... تلاطمِ شیر او را به یاد وقتی انداخت که فاطمه‌س می دوید، پیاله ای مهیا میکرد لبالب از شیر گرم و آتش هیزم دیده، آماده برای شیرین شدن به شهد لبان علی... خودش رطب در دهان علی میگذاشت و همه تن چشم میشد به شیوه‌ی نوشیدنش... تا انجا که بی‌اختیار میگفت: + بنفسی انت یا ابالحسن! کاسه شیر را کنار گذاشت و دست سمت نمک پیش برد. نان و شیر و نمک ... سفره ای پررونق بود برایش. او دل در گروی ساده زیستن داشت... زمزمه کرد: تو حُسن و احسَن بودی! اما نمیدانستم در وفای عهد، صادق ترینی! دیدی آخر فدایم شدی؟!... دختر زیر چشمی و موشکافه، پدر را نگاه میکرد... به قصد محک هر چند گاهی خم میشد، قرصی نان از میان سفره پیش میکشید و خوب تر پدر را نگاه میکرد ... - او را چه شده؟ با که سخن میگوید!؟ پریشان احوال است یا بیمار؟ رنگ به رخ ندارد یا قمر به وجودش تابیده؟ حزن ... یا که شعف! علی مقداری نمک روی نان ریخت ... - فاطمه... امشب، نه مرا میل به لقمه ای نان است! نه حاجتی به خواب! مشتاق به توام! مشتاق به طلوع فجر! به سپیده دم... عزیزِ دلم... بعد از تو میان کوچه سلامم را جواب نمیدادند!... نگاهم نمیکردند... باانگشت نشانم میدادند... در و دیوار خانه برمن تنگ میشد!... اگر امر پدرت نبود به خلافت و امامت، به صبر و ایستادن، روزی هزار بار برایت میمردم... جرعه ای آب نوشید: دیگر اما تمام شد! هر آنچه میتوانستم کردم و هر که را میشد زیر عبایم گرفتم... میان آغوشم... اگر نگاهی کور ماند و گوشی کر، خرده ای بر من نیست!... که اینان خود را به خواب زده اند... برای امت رسول... مردمان پدرت... دعا کن!... دست از گرد نان پاک کرد و شکر گفت. - یکی‌شان حالا در مسجد است، در انتظار من... خود را به خواب زده! میروم بیدارش کنم......... 🖤