نیرویی تو جسم #علی نمونده چشم باز کرد با دست اشاره کرد #پسرم #عباس برگرد...
تو کجا میری عزیز دلم... #پسرم بیا بشین کنار#بابا...
#عباس مودب کنار پدر نشست
باباجان فرمودید بچههای #فاطمه...
من مادرم ام البنینه... کنیز حضرت #زهرا ست😭😭😭
فرمود #عباس جان بادل #بابا این جور نکن... تو هم پسر #فاطمه ای!!!
اینجا #علی دست #حسین(ع) رو گذاشت تودست #عباس(ع)...😭😭😭😭😭