نکند شب بزند باز خیالش به سرم
من که عمریست از این خاطرهها دربهدرم
#علی_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بارفتن اوسنگ زدم شیشه شکست
من هر گره درعشق زدم بازگسست
ای شاعر بیچاره چه کردی که چنین
در کنج دلت حسرت دیدارنشست
#هادی_کاکائی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دل بی دریغ ؛ محو تمنّایِ آفِتاب
خیره هنوز بر قمری؛ اوجِ آفتاب
در وسعت ظهور تجلّی ؛فروغ ماه
منشور نور را چو تلألؤ ؛به آفِتاب
ای منشأ خصال منوّر طلوع کن
باری دگر بیا و نُما رخ ؛زِ آفتاب
بس نیست ظلم و جور و ستم یابن فاطمه
خاموش گشته عالم بی قُربِ آفتاب
مهد علوم و صاحب عصر و زمانه ای
کی می شود به کعبه زند تکیه؛ آفتاب
صدها ملک چو فرش کنند آن دو بال خود
هر بار در برابر تو؛ ذرّه ؛آفتاب
آقا ظهور کن وَ بیا ؛تا نمرده ایم
این جمعه هم گذشت و نتابید آفتاب
من را بکن حساب به عنوان نوکرت
یاری نکرده ایم تو را نورِ آفتاب
هر روز ذکر و نام تو ورد زبان خویش
اکنون بیا که مِهر کند نذرِ آفتاب
شاعر : #حیدرمحمد_غفوری. ۱۴۰۳/۰۷/۰۳
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#قسمتهای۱۶۱و۱۶۲
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۶۱ 🎬
انور داخل هال نبود,چند دقیقه ای که گذشت صدای در هال که روبه حیاط بزرگ وازمایشگاه مجهزش باز میشد امد وسرتاس انور پدیدارشد.
من:سلام استاد...
انور:کجایی هانیه الکمال,چرا گوشیت خاموشه وبا لحنی که احساس کردم حاکی از متلک است ادامه داد:نمیگی این پدر پیرت برای تو واون نوه های عزیزش ,دلتنگ میشه ودرحینی که خنده جنون امیزی میکرد اشاره به درحیاط کرد وگفت ,بیا بریم ازمایشگاه,کار اصلی ما اونجاست....
از لحن کلامش متوجه شدم از چیزی عصبانی ست وخطر بیخ گوشم است ,باخودمذفکر میکردم این چی چی میگفت نوه هایم؟؟؟
,اما با طمانینه پشت سرش حرکت کردم وگفتم:یه کم خسته بودم,گوشی را خاموش کرده بودم وخواب بودم.
انور:پس اون شوهر دلقکت کجا بود؟؟
ازاین طرز,حرف زدن انور جاخوردم واصلا تحمل نداشتم کسی به علی من ,توهین کند,همینطور که وارد ازمایشگاه میشدم ,گفتم:وای استاد شوهرمن ماهه,راجب علی اینجور نگین....
وای, من چی گفتم؟!!خدای من اشتباه کردم....هارون نه علی ....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#قسمت۱۶۲ 🎬
انور سریع برگشت طرفم,انگار منتظر همچین آتویی از طرف من بود...پس درسته...اسمش علی هست درجلد هارون....
با تحکم اشاره کرد تا روی صندلی بنشینم وخودشم روی صندلی روبروم نشست وگفت
:ببین هانیه الکمال قلابی که نمیدونم اسمت چی چی هست,اگه ما یهودیها دست توجادوگری وارتباط بااجنه داریم,گویا شما که فکرمیکنم مسلمان باشید جادوی قویتری دارید,طوری من,اسحاق انور این مغزمتفکر اسراییل را همون لحظه اول دیدار جادو کردید که اون لحظه هیچ خواسته ای نداشتم جز اینکه تو درکنارم باشی....
باهر حرف انور پشتم یخ میکرد,پس هوییت ما لو رفته بود,خدای من, علی.....نکنه علی را گرفتند.....همینجور که توافکار خودم غوطه ور بودم ,نا گهان با صدای فریاد انور به خود امدم
:ای دخترک بی شرم من تورا مثل دختر خودم میدانستم,میخواستم تمام دنیا رابه پات بریزم,یادته چندماه پیش یه ماده بهت تزریق کردم وگفتم بسیار مفیده برای بدنت؟
یاد اون روز افتادم,درست میگفت دوماه پیش بود...اروم سرم راتکان دادم.
انور ادامه داد:ارزوها برات داشتم,چون میدانستم درسن باروری هستی,دارویی بهت تزریق کردم
که در زایمان اول صاحب حداقل شش بچه بشی,بله یک شش قلوی ناز وملوس,من بادیدن نوه های رنگ ووارنگ خوشحال میشدم وتوهم با زیاد کردن جمعیت اسراییل ,خدمتی ارزنده میکردی به این قوم برگزیده که یکی از,اهداف بزرگش,افزایش جمعیت با رشد بالا برای خودش وکاهش جمعیت برای مسلمانان بود....
اما تواونی نبودی که من فکر میکردم....
من اشتباه میکردم,اما حالا وقت برای جبران اشتباهم هست...
میدانستم که از استرس رنگم مثل گچ سفید شده...
انور فریاد زد:نترس دخترک مسلمان...نمیکشمت,میخوام موش ازمایشگاهی خودم بشی وزجر کشت کنم....ودوباره خنده ای از,سرجنون سرداد...
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
رییسی عشق ایران بود
مرید پاک قرآن بود
وجودش پاک و راهش پاک
سراسر بحر ایمان بود
رئیسی بوده در خلوت
مطیع خالق رحمت
فدا شد در ره خدمت
شجاع و مرد میدان بود
رئیسی بود یک لشگر
به شاه لافتی قنبر
و یا چون مالک اشتر
و یا مقداد و سلمان بود
قدم بنهاد با قدرت
به ایران با همه همت
به ایرانی که از جورِ
منافق تل ویران بود
شبانهروز با عزت
نموده بر وطن خدمت
ندانستیم چون لاله
در این گلخانه مهمان بود
شهیدان حرم رفتند
چه پاک و محترم رفتند
سلیمانی، ابومهدی
رئیسی هم ز آنان بود
کجایند آل هاشمها
کجایند حاج قاسمها
قدیمی، رحمتی، شیری
امیرعبدللهی جان بود
سیدمهدی دریانوش
شهیدان کفنبردوش
شهادت با همه سوزش
بر این خوبان چه آسان بود
کجا شد هاشمی صبری
حججی، زاهدی، صدری
ملاک بذل خون آری
حسین شاه شهیدان بود
#یداالله_هاشمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
درود شاعران گرامی، در صورت تمایل برای خوانش اشعارتان با ادمین این کانال در ارتباط باشید.☘
#فاطمه_یارندپور
#کانال_دورهمی_آوای_قلم_ایتا
@dorehami_avaye_ghalam
┅────────┅
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
از سر ره تا غبار افشاند جان برخاستم
چون الف در وصل جانان از میان برخاستم
غرق خون هر چند جام روزیام چون لاله بود
از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم
مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود
همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم
در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم
چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم
همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی
طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم
صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است
با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم
#مقاممعظمرهبری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky