eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
193 ویدیو
13 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت ایام ماه رجب برگزار میکند شعرخوانی شاعران آیینی استان قم با اجرای : اقای حَسَنِین موسوی دوشنبه ۱۷ بهمن ماه ساعت ۱۹:۳۰ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها صحن حضرت صاحب الزمان (عج) درب ۱۶ طبقه دوم سالن امام خامنه ای شاعران : عباس صادقی زرینی علی خالقی سیدعلی نقیب ابراهیم زمانی عباس جواهری محسن حسنی محمدحسین آل مجتبی امیرقربانی فر معین پوریلان محمد خدایاری سمانه خلف زاده فاطمه محرومی فائزه امجدیان فرزانه قربانی مریم بسحاق 💠 💠 @shaeranehowzavi
به خاک پای امیرالمومنین علی (علیه‌السلام)🌹 در چشم تو شهود شگفتی هست، آن را به جز شهید نمی‌فهمد آیینه نیز قصد تماشا داشت، وا کرد چشم و دید نمی‌فهمد از کوهسار معرفتت آری این سیل حکمت است شده جاری* هرکس که دل نداد نمی‌نوشد، هرکس که دل برید نمی‌فهمد عمری اگرچه غرق شد آنگونه در واژه‌های معجزه‌آمیزت دریای اشک‌های تو را حتی ابن ابی الحدید نمی‌فهمد گفتی که تن به سجده نمی‌دادم معبود را اگر که نمی‌دیدم** گفتی و قرن‌هاست که حرفت را عرفان بوسعید نمی‌فهمد شیرینی شروع تو را آری غیر از خدای کعبه نمی‌داند شهد شهود «فزت و رب»ات را بی‌ شک به جز شهید نمی‌فهمد * قال امیرالمومنین(ع): يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ . (نهج البلاغه، خطبه ی شقشقیه) **قال امیرالمومنین(ع): ما كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ. (اصول کافی، کتاب التوحید) 💠 💠 @shaeranehowzavi
💕سلطان همه عالم خدا می‌خواست چون رویا گلستان، این زمین باشد وَ سلطانِ همه عالم، امیرالمؤمنین باشد خدا می‌خواست تا دل‌ها شود مشتاق وصل او ولایت، اصل آیین و علی ارکان دین باشد به دل‌ها آفتاب آید، شود روشن ز مهر او تمام عالم امکان ز مهر او وزین باشد علی باشد ولی‌الله که زیر چتر عشق او جهان زیباتر از زیبا چو بستان برین باشد ز وجه آن امامی که بود تصویر روی حق خدای آسمانی‌ها برای ما مبین باشد هدف این بود تا مولا چراغ راه دین گردد نه دین در بغض تاریکی، اسیر آن و این باشد خدا می‌خواست تا بر ما طریق حق عیان گردد صراط مستقیم دین، علی حبل المتین باشد فقط آقا علی باشد وصی باشد ولی باشد امام و هادی و رهبر به جمع مسلمین باشد اگر شد همچو انگشتر، جهان را حضرت خاتم برای خاتمِ احمد، علی همچون نگین باشد وَ اندر تارُک دنیا اگر نوری بود پیدا خدا خواهد چو دُرّ پیدا علی نور جبین باشد بهای عالم امکان شراب حُبّ مولا شد بشر با عشق مولایش گرانقدر و ثمین باشد الهی از دعای او جهان یکسر شود شیدا به زودی حضرت مهدی امام المتقین باشد به ایوان نجف بنشین دمی ای سبزی عاشق که خاک پای این درگه برایت بهترین باشد 💠 💠 @shaeranehowzavi
حضرت دریا🍃🌹 یاعلی،بگذر ز بی پروایی ام هرچه هستم ، من بنی الزهرایی ام روسیاهم ، رومگردانی زمن دل غمینم ، بنگر این تنهایی ام قطره ام در حضرت دریای تو غرق در لطفت شدم ، دریایی ام بی تو رنگ و بوی غم دارد دلم بسکه مجنونت شدم ، شیدایی ام عاقبت از بس پرستیدم تو را کار دستم می دهد رسوایی ام مرده ای هستم که از کنج لبت جان بگیرد این دل ترسایی ام یا ابانا ، دست بر رویم بکش کودکی درمانده ام بابایی ام 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 باور نمیکنم که بیایی به دیدنم آه ای همیشه عشق تو مرز رسیدنم بعد از توساده میشود ازهرکسی گذشت ساده ست بی تواز همه کس دل بریدنم جزغم نمیدهم به هرآنکس که خوانَدم شعر غمم چه سود بَرنداز شنیدنم؟ (زین همرهان سست عناصردلم گرفت) دیریست آهوانه به فکر رمیدنم من یک کبوترم، تو همان آسمان صاف در آرزوی پر زدن و پرکشیدنم تو مرز بی نهایت عشقی و ناپدید بر خار زارعشق چه حاصل دویدنم؟ پژواک گام توست که نزدیک میشود!؟ باور نمیکنم تو بیایی به دیدنم 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 دلتنگ شدی آمده ای اما دیر من غرق ترک، شکسته و خرد و خمیر یک عمر نشستم التماست کردم جز آب از آسمان چه می خواست کویر...!؟ 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین یا زینب(س) زخمش عمیـق بود و غمش انتها نداشت بعد از وقوع حـــادثه دردش دوا نداشت خون می چکید روز و شب از چشم باورش بغضش شکسته بود، ولیکن صدا نداشت بار امانتـش نکــشید آســـــمان ، بحـــق این ثقل اکبریست،که جا در سما نداشت سنگــینی غمـش کــمر کــــوه را شکست امـا خــــودش میــان بلا اعـتـنا نداشت درطول عمر گرچه غمش بی حساب بود باغش بغیر میوه ی صـبر و رضا نداشت هفت آسمان نظاره گر صــبر زینب است عشقش حسین بودوجز این ادعانداشت بحــر عنـایـتـش بخــــدا بیکــرانه اسـت بر لب (شقایقش)بجـز از این ثنا نداشت ( شقایق) 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 ما را به اوج ماتمت بالِ رسیدن نیست آنچه که دیدی را به دل ، تابِ شنیدن نیست گفتی حسینم هر کجا که رفت ، خواهم رفت باشد ولی گودال بانو جای یک زن نیست از تل نیا پائین عزیزِ خیمهٔ زنها این خارها جایی مناسب بر دویدن نیست ای ابر ، اشکت را برای شام هم بگذار زود ست حالا که زمانِ قد خمیدن نیست با ضربه های از قفا سر را گرفت و برد این کار نامش هیچ جایی سر بریدن نیست بستی دوچشمت را میانِ بسترت ، یعنی این دیده را تابِ به غیر از دوست دیدن نیست 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصیبت هم گریبان چاک زد از داغ هجرانش که او ام‌ّالمصائب بود جان ما به قربانش قیام کربلا مدیون صبر و خطبه‌های اوست مصفا کرد نهضت را به اشک همچو بارانش شکست و خم شد و افتاد از پا باغبان عشق که در یک روز پرپر شد همه گل‌های بستانش چو حیدر خطبه خواند و کرد ویران کاخ ظالم را زبان حقّ او شد پیش دشمن تیغ برّانش به‌ظاهر دست او در بند ظلم و کینه بود اما جهان ظلم و جور و کینه شد در بند زندانش پس از داغ برادر میل آب و نان نبودش هیچ که اشک چشم شد آب و فغان و ناله شد نانش چنان با تار و پود جان او ممزوج بود ایمان که ایمان کرده صد اقرار بر توحید و ایمانش حیا و حجب و عفت وام‌دار چادر پاکش شکیب و صبر و مهر و قهر در خیل غلامانش ندارد مثل و مانندی، به آه سینه‌اش سوگند زنی چون او نمی‌آید، به گیسوی پریشانش سلام ما بر آن قلب صبور و جسم رنجورش درود ما بر آن عزم و قیام و عقل و عرفانش خدایا، ما فدایی‌های راه و مکتبش هستیم به‌زودی قسمت ما کن شهادت پیش چشمانش 💠 💠 @shaeranehowzavi
شام جسارت🖤 ناگهان دیدم خودم را در میان ازدحامی: [-دست هایم را چرا می‌بندی آخر مرد شامی؟ من چه کردم غیر از این که سال‌ها خم کرده‌ام سر پیش پای هر امیری پیش پای هر امامی؟ گوشه‌ای از مسجدی سرگرم با راز و نیازم سهم من از دین همین باشد: صلاتی و صیامی] ... ناگهان دیدم که مردم؛ مردم شامِ جسارت روی ما -با کینه- آتش ریختند از پشتِ بامی خواستم‌ آنجا بگویم نیستم با این اسیران تا کسی شاید به من می‌داد آبی و طعامی بی‌هوا افتاد چشمم بر سری که روی نی بود تشنه بودم ؛ زیر لب گفتم به لبهایش سلامی گفت: [ای مرد عجم اهل کجایی؟ آشنایی؟ با حسین بن علی یا با یزیدی؟ با کدامی؟ نه... نگفتم سالها سینه‌زن داغ تو بودم تا مبادا بیش از این بر من‌ بسازند اتهامی راستش ترسیده بودم تا مبادا بین آن قوم از حسین آورده باشم من -زبانم لال- نامی آن طرف دیدم زنی را می گذشت آرام آرام از همه بیراهه ها از راه‌های نا تمامی گفتم این زن‌ها و دخترها که‌اند؟ اهل کجایند؟ از چه بر این‌ها ندارید -آی مردم- احترامی؟ کاری از من برنمی‌آمد نشستم گریه کردم تا مگر اشکم‌ شود بر زخم آنها التیامی رفتم آن سوتر؛ میان مجلسی دیدم که شاهی چوب می‌زد بر لبی و جام را می زد به جامی تا زنی برخاست از بین زنان و ریخت برهم کاخ را؛ با آنچنان شور و شکوه و احتشامی ناگهان دیدم غزل برّنده شد همچون قصیده تا بفرماید عقیله از هر آن داغی که دیده: [ آی مردم!  ما چنانچون بندگان ترک و کابل آمدیم از کوچه های شهرتان نفرین شنیده خیر از دنیا نبینید ای که دنیا نیز هرگز از شمایان شامیان شوم دل، خیری ندیده ای یزید بن هوس! آی از تبار بی تباران شام تو دیگر نبیند بعد از این شبها سپیده زاده‌ی آن مردمی که جد من آزادشان کرد! کار دنیا را ببین! ما را به بند تو کشیده کیستم من کیستم من؟ دختر فرزند کعبه کیستم من؟ زاده‌ی آن مادر قامت خمیده کیستم من؟ خانه زاد این سر بر نیزه رفته تا که فریاد رسایی باشم از حلقی بریده اینک اما حق مرا در بند می خواهد ببیند راضیم! تا هر چه او بر این زن تنها گزیده] ... چشم را بستم؛ گشودم؛ در حرم دیدم خودم را وه عجب کرب و بلایی وه عجب بیت الحرامی چشم من افتاد بر سربازی افغانی در آن بین گفت: تو اهل کجایی؟ از عراقی یا که شامی؟ گفت: اینجاییم تا که زینبیه غم نبیند تا نیفتد این حرم در دست آن قوم حرامی ناگهان دیدم سری از نیزه می بیند مرا باز راه می انداخت کاش آن چشم ها در من قیامی کاشکی در این حرم من هم مدافع می شدم آه چون شهیدان می شدم سرشار از فیض مدامی می شد از پیکر، سر من هم جدا در قتلگاهی روی نی می رفت آخر چون شهید تشنه‌کامی 💠 💠 @shaeranehowzavi