002.mp3
1.06M
#قرآن
هر روز با یک صفحه از قرآن
سوره مبارکه بقره آیات ۱ تا ۵ با صدای استاد کریم منصوری
#روایت
نَظَرَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی(علیه السلام) إِلَى أُنَاسٍ فِی یوْمِ فِطْرٍ یلْعَبُونَ وَ یضْحَكُونَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ وَ الْتَفَتَ إِلَیهِمْ» :
امام حسن مجتبى علیه السّلام در روز عید فطر گروهى را دید كه مشغول بازى و خنده بودند. پس در حالى كه به آنان اشاره می كرد به اصحاب خویش فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ یسْتَبِقُونَ فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى رِضْوَانِهِ فَسَبَقَ فِیهِ قَوْمٌ فَفَازُوا وَ تَخَلَّفَ آخَرُونَ فَخَابُوا
همانا خداوند عزّ و جلّ ماه رمضان را میدان مسابقه براى بندگان خود قرار داده است تا با طاعت و عبادت خود براى رسیدن به رضوان و خشنودى خداوند از یكدیگر پیشى بگیرند.
پس گروهى در این میدان تاختند و به خشنودى الهى فائز شدند و عدّه اى دیگر عقب افتادند و تقصیر كردند و زیان دیدند.»
فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ مِنَ الضَّاحِكِ اللَّاعِبِ فِی الْیوْمِ الَّذِی یثَابُ فِیهِ الْمُحْسِنُونَ وَ یخِیبُ فِیهِ الْمُقَصِّرُونَ
پس شگفتا و بسیار شگفتا از آنكه به خنده و بازى مشغول باشد در چنین روزى كه نیكوكاران در این روز پاداش مى یابند و تقصیركاران زیان مى بینند.
وَ ایمُ اللَّهِ لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ لَشُغِلَ مُحْسِنٌ بِإِحْسَانِهِ وَ مُسِیءٌ بِإِسَاءَتِه
و قسم به خدا كه اگر حجاب از میان برخیزد و پرده كنار رود بی تردید و حتما نیكوكار مشغول نیكوكارى خود شود و بدكردار گرفتار زشتكارى خود باشد.
(من لا یحضره الفقیه ج1 ص511 ح1479)
صَقر بن اَبی دُلَف کرخی نقل کرده است، زمانی که متوکل امام هادی (ع) را به سامراء آورد و حبس نمود، روزی به خدمت آن حضرت رفتم تا خبری از احوال آن جناب بگیرم. حضرت فرمود: ای صقر! ناراحت نباش درحال حاضر از جانب متوکل به من آسیبی نمیرسد. گفتم! «الحمدلله» پس عرض کردم: ای مولای من!
حدیثی از سول خدا (ص) روایت شده که معنا و مفهوم آن را نمیفهمم. فرمود: کدام حدیث است؟
عرض کردم: این حدیث که رسول خدا (ص)فرمود: «لَاتُعادُوا والأیَّامَ فَتُعَادِیَکُم»
" با روزها دشمنی نکنید که آنها با شما دشمنی خواهند کرد. "
حضرت فرمود: مقصود از این روزها و ایام ما (اهل بیت عصمت و طهارت) هستیم تا زمانی که آسمانها و زمین برقرار است.
روز شنبه به اسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
روز یکشنبه به نام امیرالمومنین علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است.
روز دوشنبه به اسم حضرت امام حسن مجبتی (علیه السلام) و امام حسین سیدالشهداء (علیه السلام) است.
روز سهشنبه به نام امام سجاد (علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) و امام جعفرصادق (علیه السلام) است.
روز چهارشنبه: به اسم امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) و به نام من امام هادی(علیه السلام) است.
روز پنجشنبه: به نام فرزندم امام حسن عسگری(علیه السلام) است.
و روز جمعه روز فرزند فرزندم قائم آل محمد حضرت مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.و اهل حق به سوی او و زیر لوای او جمع میشوند و او کسی است که زمین را پس آنکه از ظلم و ستم لبریز شده، پر از عدل و داد میکند. این است معنی روزها و ایام، مبادا با آنها در دنیا دشمنی کنید که آنها نیز درآخرت با شما دشمنی خواهند کرد.
________
1- بحارالانوار، ج 50 ص 194
(پس بر این اساس بر آن شدیم که هر روز از ایام هفته را در مورد پیامبر، معصومین و یا ائمه آن روز حدیث ،زندگی نامه ،داستانی آموزنده و هر آنچه که مربوط به ایشان است مطلبی را قرار دهیم إن شاء الله)
#دوشنبه
#زندگی_نامه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
امام حسن مجتبي ( عليه السّلام )در خاندان وحي چشم به جهان گشود، زير نظر بزرگترين معلم عالم بشريت تربيت شد، در دامان عصمت و طهارت پرورش پيدا كرد و در سايه امامت و ولايت به كمال رسيد.
شفقت
#دوشنبه #زندگی_نامه #امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام امام حسن مجتبي ( عليه السّلام )در خاندان وحي چشم ب
#دوشنبه
#زندگی_نامه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
ولادت
روزی كه پيوند آسمانی علی ـ عليه السّلام ـ و حضرت فاطمه ـ عليها السّلام ـ صورت گرفت حضرت جبرئيل ـ عليه السّلام ـ سيبی از بهشت برای رسول خدا ـ صلّی الله عليه و آله و سلم ـ آورد و آن حضرت سيب را نصف كرد و به آنان داد. و به اين ترتيب نطفه سبط اكبر از ميوه بهشتی منعقد شد. پس از مدتی روزي پيامبر اكرم ـ صلی الله عليه و آله و سلم ـ به دختر گرامیشان فرمود: به زودی پسری به دنيا ميآوری كه جبرئيل به واسطه او به من تبريك و تهنيت ميگويد. قبل از اينكه امام حسن ـ عليه السّلام ـ متولد شود ام الفضل. دختر عموی پيامبر ـ صلی الله عليه و آله و سلم ـ نزد ايشان آمد و گفت: ديشب در خواب ديدم پارهای از بدن مبارك شما در خانه من است و من از آن نگهداري ميكنم. پيامبر ـ صلی الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: به زودی خداوند به دخترم پسری عنايت خواهد كرد و تو دايگی او را بر عهده خواهی گرفت. وقتي روز موعود فرا رسيد، پيامبرـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اسماء بنت عميس را كه قابله بود با ام سّلمه احضار فرمود، نيمه شب، سهشنبه پانزدهم ماه مبارك رمضان شهر مدينه نور افشان شد.(منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ص260.)
مولودی پاک، ناف بريده، ختنه شده، زيبا و نورانی چشم به جهان گشود.
صبح زود نوزاد را در پارچه زردی پيچيدند، خدمت رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله و سلم ـ آوردند، آن حضرت پارچه زرد را برداشته بچه را در پارچه سفيدی پيچيدند، سپس و او را در آغوش گرفتند.
زبان مبارك در دهان او گذاشت، صورت لطيف و شفاف او را بوسيد، در گوش راستش اذان و در گوش چپش، اقامه خواند وفرمود: «اللهّم إنيّ اُعيذه بك و ولده من الشيطان الرجيم» بارالها من او و فرزندانش را از شر شيطان به تو میسپارم. روز هفتم حضرت جبرئيل ـ عليه السّلام ـ از طرف خداوند متعال به پيامبرـ صلي الله عليه و آله ـ و خاندانش تولد مولود مبارك را تبريك و تهنيت گفتند و پارچهای ابريشمی از بهشت را به او هديه نمود و فرمود: به امر الهی نام او را شبر بگذاريد كه در لسان عرب حسن است و رسول الله ـ صلّی الله عليه و آله و سلم ـ او را در پارچه بهشتی پيچيده، موهای سرش را تراشيد و هم وزن آن نقره، صدقه داد و سرش را با عطری به نام خلوق معطر نمود و گوسفندی به عنوان عقيقه قربانی كرد و ران آن را به قابله و مقداری از بقيه گوشت را به همسايهها داد.(زندگاني حضرت مجتبي ـ عليه السّلام ـ، حسن عمادزاده، ص63.)
شفقت
#دوشنبه #داستان_آموزنده #امام_حسین_علیه_السلام روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى
#دوشنبه
#داستان_آموزنده
#امام_حسین_علیه_السلام
از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده :
در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
(حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34)
003.mp3
3.16M
#قرآن
هر روز با یک صفحه از قرآن
سوره مبارکه بقره آیات ۶ تا ۱۶ با صدای استاد کریم منصوری
#سه_شنبه
#امام_سجاد_علیه_السلام
#صحیفه_سجادیه
#دعا
دعای آن حضرت در دفع بلاها و سختی ها
(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ إِذَا دُفِعَ عَنْهُ مَا یَحْذَرُ، أَوْ عُجّلَ لَهُ مَطْلَبُهُ)
اللّهُمّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِکَ،
وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنّی مِنْ بَلَائِکَ،
فَلَا تَجْعَلْ حَظّی مِنْ رَحْمَتِکَ مَا عَجّلْتَ لِی مِنْ عَافِیَتِکَ فَأَکُونَ قَدْ شَقِیتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَیْرِی بِمَا کَرِهْتُ.
وَ إِنْ یَکُنْ مَا ظَلِلْتُ فِیهِ أَوْ بِتّ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الْعَافِیَةِ بَیْنَ یَدَیْ بَلَاءٍ لَا یَنْقَطِعُ وَ وِزْرٍ لَا یَرْتَفِعُ فَقَدّمْ لِی مَا أَخّرْتَ،
وَ أَخّرْ عَنّی مَا قَدّمْتَ.
فَغَیْرُ کَثِیرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ،
وَ غَیْرُ قَلِیلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ،
وَ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ.
(وقتى که خطرى از او مى گذشت:)
"بارخدایا،
تو را سپاس بر خوبى سرنوشتى که مقدّر فرموده اى،
و بر بلایى که از من
گرداندى،
پس نصیبم را از رحمتت در این عافیت دنیایى که به من ارزانى داشتى
منحصر مکن،
که به سبب آنچه دوست دارم بدبخت شوم،
و دیگرى به خاطر آنچه ناپسند من است
خوشبخت گردد،
و اگر آن عافیت که روز را در آن به شب رسانده،
یا شب را در آن به روز آورده ام
مقدمه بلایى همیشگى،
و وبالى دائم باشد پس آنچه را برایم به تأخیر انداخته اى
پیش انداز،
و آنچه را که پیش انداخته اى به تأخیر افکن،
زیرا چیزى که پایانش نیستى است بسیار نیست،
و آنچه عاقبتش همیشگى و جاودانى است اندک نباشد،
و بر محمد و آلش درود فرست"
#سه_شنبه
#امام_باقر_علیه_السلام
#داستان_آموزنده
#زندگی_نامه
خاطره کودکی امام باقر (ع) از امام حسین (ع)
امام باقر (علیه السلام) از خاطرات دوران کودکی اش با جد بزرگوارش حسین بن علی علیه السلام یاد کرده است.
در این باره زُراره، از یاران امام پنجم (علیه السلام) می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «آیا شما امام حسین (علیه السلام) را درک کرده اید؟» حضرت فرمود: «آری، به یاد دارم در مسجد الحرام با او بودم که ناگهان در مسجد سیل آمد. مردم روی مقام ابراهیم می ایستادند. برخی از مردم نیز از مسجد بیرون می رفتند و می گفتند: «مقام را آب برد» و بعضی می گفتند: «مقام، به جای خود است» امام حسین (علیه السلام) به من فرمود: «اینها چه می کنند؟» گفتم: «می ترسند سیل مقام را ببرد». فرمود: با صدای بلند بگو: خداوند، مقام را نشانه قرار داده است و از بین نخواهد رفت». پس مردم آرام شدند.
طبق نقل منابع تاریخی امام محمد باقر-علیه السلام- در کربلا حضور داشته و سن آن حضرت در آن زمان چهار سال بوده است.(1)
دربرخی منابع تاریخی آمده است که امام باقر -علیه السلام- فرمودند: هنگامی که نیایم(جدم،پدربزرگم) حسین -علیه السلام- به شهادت رسید من چهارساله بودم و جریان شهادت آن حضرت وآنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.
امام باقر(علیه السلام) به منظور بزرگداشت حادثه کربلا برای امام حسین(علیه السلام) اقامه عزا می کرد و به شیعیان دستور می داد، برای آن حضرت عزاداری کنند. علقمه حضرمی نقل می کند:
«... ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ ع وَ یَبْکِیهِ وَ یَأْمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْن ...»
امام باقر(علیه السلام) در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) در خانه اش اقامه عزا می کرد. «امام باقر(علیه السلام) بر امام حسین(علیه السلام) می گریست و به افرادی که در خانه بودند و از آنان تقیه نمی کرد، می فرمود: بر آن حضرت سوگواری کنند ... و به آنان می فرمود: در مصیبت امام حسین(علیه السلام) به یکدیگر تسلیت بگوئید.(3)
•••••••••●●●●•••••••••
پانوشتها:
1. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، تک جلدی، ص769.
2. تاریخ یعقوبی ج2 ص320
3. مجلسی، بحار الانوار، ج98 ص 290
#سه_شنبه
#امام_صادق_علیه_السلام
#داستان_آموزنده
تلخى گوش و شورى آب چشم
ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟
عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .
حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟
عرض كردم : بلى .
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟
نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟
جواب گفت : خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟
اظهار داشت : خير.
ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .
بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد
تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه ))است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا
بحارالا نوار: ج 2، ص 295، ح 14، به نقل از علل الشّرايع
004.mp3
3.46M
#قرآن
هر روز با یک صفحه از قرآن
سوره مبارکه بقره آیات ١٧ تا ٢٤ با صدای استاد کریم منصوری
شفقت
#چهار_شنبه #امام_کاظم_علیه_السلام #داستان_آموزنده ابوحنیفه و سؤال از امام ابوحنیفه به مدینه سفر ک
#چهار_شنبه
#امام_کاظم_علیه_السلام
#داستان_آموزنده
ابوحنیفه و سؤال از امام
ابوحنیفه به مدینه سفر کرد . همین که به مدینه رسید ، آهنگ خانه ی امام صادق(علیه السلام) کرد و در بیرون خانه منتظر اجازه ی ورود شد . ناگاه پسر بچه ای از خانه بیرون آمد . ابوحنیفه رو به وی کرد و پرسید : «یک شخص غریب ، کجا باید قضای حاجت کند؟». آن پسر بچه نگاهی به وی کرد و گفت : «جایی که مناسب شأن باشد». آنگاه با ادب نشست و به دیوار تکیه داد و شروع به توضیح دادن کرد و افزود : «از قضای حاجت در کنار رودخانه ها ، جای ریختن میوه های درختان ، حیاط مسجدها و پیاده روها خودداری کن » ، در پشت دیوار خودت را پنهان کن ، رو به قبله و پشت به قبله منشین ، آنگاه هر جا خواستی ، قضای حاجت کن ».
ابوحنیفه مات و مبهوت شده ، هوش از سرش رفت ، زیرا گمان نمی کرد که او کودکی باشد ، با این همه قدرت علمی» پرسید : «اسمت چیست؟» فرمود : «موسی بن جعفر من محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهالسلام) ». ابوحنیفه چون دانست که آن کودک از شجره ی نبوت و امامت است ، دلش آرام گرفت و سؤالی را که برای پرسش از امام صادق(علیه السلام) آماده ساخته بود ، از او پرسید و گفت : «معصیت مربوط به چه کسی است ؟ آیا از جانب خداست و یا از بنده ؟» امام کاظم (علیهالسلام) در پاسخ وی فرمود : «از سه حال خارج نیست : یا از جانب خداست و هیچ به بنده مربوط نیست ، که در این صورت خداوند حق ندارد بنده را به دلیل کاری که نکرده مؤاخذه کند ، و یا هم به بنده و هم به خدا مربوط است ، که خداوند تواناترین آن دو است که در عمل شریک بوده اند ؛ در این صورت هم ، برای شریک نیرومند ، روا نیست که شریک ناتوان خود را به دلیل گناهی که هر دو در ارتکاب آن برابر بوده اند ، مؤاخذه کند ؛ و یا اینکه گناه تنها مربوط به بنده است و به خدا مربوط نیست ؛ که در این صورت ، خداوند اگر بخواهد می بخشد ، و اگر بخواهد ، کیفر می کند ، و بنده ، نیازمند کمک است.
ابوحنیفه مات و سرگردان ماند و در در حالی که توأم با احترام سراسر وجودش را فراگرفته بود ، گفت : «با سخنانی که شنیدم ، از ملاقات با امام صادق (علیهالسلام) بی نیاز شدم . سپس در حالی که آثار ناتوانی در چهره ی او پیدا بود ، به راه افتاد.
تحلیل از زندگانی امام کاظم (علیهالسلام) ، ج 1 ، ص80 و 81 ؛ دلائل الامه ، رستم طبری ، ص162؛ بحارالانوار ، ج 48 ، ص175 .