eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
تقی‌زاده یک بود . ولی از نوع . نسل فکری او هنوز زاد و ولد می کنند . و هر از چند گاه با حضورشان جلوی دوربین ، نفس مصنوعی به دیگر غربزده ها تزریق می کنند . 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای ۲۷با صدای کربلایی جواد حیدر به یاد ۲۷ شهید حمله تروریستی خاش زاهدان شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌹شهید عبدالحسین برونسی🌹 🔹شادی روح شهدا صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
🌹شهید مصطفی مازح نخستین شهید در راه عمل به فرمان امام خمینی(ره)برای کشتن سلمان رشدی فاسد 🕊شادی وجودشهداء صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03 Salam Barandaz LQ.mp3
2.29M
🔥🎧 سلام برانداز! 😄 بشنوفید و بشنوفانید
شهید‌ابراهیم‌هادی: این‌را هرگز فراموش نکنید؛ تا‌خود را تغییر ندهیم، نمی‌توانیم جامعه را تغییر دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖وصیت‌نامه استاد فاطمی‌نیا دو خط بود: ⭕️گِلایه‌گذاری‌وبدرفتاری‌درخانه‌را کنار‌بگذارید. ⭕️تاخشم در خانه هست،منتظر برکات نباشید! در این صورت، من فاطمی‌نیا از برزخ دعاگوی‌شان خواهم بود.
گنده لات راوی امیر منجر یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد. در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد می‌شد این پیرمرد را حسابی تحویل می‌گرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده. من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت. مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟ جواب درست و حسابی نداد. یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم. مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران. او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد. من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم. از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟ ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟! مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است. آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمی‌تواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟ صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم. یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد. نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد. پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد. 📙منبع : داستان جدید، از کتاب دو جلدی سلام بر ابراهیم .
دو عکس جالب از راهپیمایی