eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
266 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
162 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در میان زرو زورو تزویرو فتنه ها دلخوشیم به پیری عصا بدست چون موسی، عبور دهد مارا، زنیل فتنه ها...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 ☘برای اینکه از احمداقا بگوییم باید استاد گرانقدر ایشان را بهتر بشناسیم. کسی که احمداقا در محضر او شاگردی کرد و مطیع کامل فرمایشات ایشان بود. ✨آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی در سال۱۲۹۸شمسی در خانواده‌ای متدّین در تهران متولد شد.پدرشان در ایامی که فرزندانش کوچک بودند از دنیا رفت. مادرشان هم تا زمانی که ایشان به سن پانزده سالگی رسید در قید حیات بود.ایشان از مادر بزرگوارشان به نیکی یاد می کردند. می فرمود: « مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت، اما به خوبی قرآن و مفاتیح را می خواند! و حتی آیات مبارکه قران را در بین کلمات تشخیص می داد! او این فهم و شناخت را به خوابی که از حضرت علی(ع) دیده بود، مربوط می دانست. در آن رویا ایشان دو قرص نان از حضرت می گیرند‌. یکی از آنها را شیطان می رباید، اما او موفق می شود که دیگری را حفظ کرده و بخورد. بعد از اینکه صبح از خواب برخاسته بود می توانست آیات قرآن را بشناسد و بخواند! با وفات مادر، ایشان در منزل دایی به سر می بردند، حاج دایی می خواست ایشان بعد از دوره درس به بازار برود و به کسب و کار بپردازد رسم روزگار همین بود. دارالفنون هم دانشگاه و هم ادارات دولتی را نوید می داد. راهی که برادران ایشان رفتند، و در وزارت خارجه به مقامات رسیدند. اما تقدیر خدای کریم چیز دیگری بود. ایشان در اواخر دوره‌ی دبیرستان به چیز دیگری دل بسته شد. ایشان به درک محضر عالم عامل، شیخ محمد حسین زاهد، موفق می شوند... 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️
خنده‌هایت، خرازۍ😊 جـزیـره‌ات، مَجنون💚 قایـقـت، عاشـ🇮🇷ـورا قــرمــزت، خـ🥀ـون راهــت، جــنــون🕊 مقصدت، جنـوب🌴 سپاهت، قـ🇵🇸ـدس لشڪرت، عمـ🌷ـاد تعصبت، نصرالله💠 ایمانت، ڪاظـمے🌸 قـنـوتـت، صـیـاد🤲🏻 رڪوعت، باڪرۍ✨ سجـده‌ات، گمنام📿 خاڪت، املاڪے🍃 آسمانت، ڪشورۍ🚁 زمیـنت، افـلاڪے🌾 تفحصت، پازوڪے🏷 ڪربلایت، ٤ و ۵ 🕌 شمالت، شیرودۍ🧔🏻 جنوبت، شلمـچـه🌿 چشمـانت، هـمـت🌺 نگاهت، چراغچے🌝 غیرتت، متوسلیان قـلـبـت، چـمـران❣ مـغـزت، بـاقـرۍ🔓 دغدغه‌هایت، دقایقے دستت، برونسے✋🏻 انگشترت، شوشترۍ💍 عقیقت، ذوالفقارۍ حجتت، حججے🕋 فهمت، فهـمـیـده🧖‍♂ سیدت، خامنه‌اۍ💪🏻 گلستانت، خط‌مقدم💐 بوستانت، بالاۍ سنگر فارسےات، سلمان🌼 عربـےات، ابومهدۍ☀️ نقشه‌ها را ڪشیدۍ🔥 و راه آسمان را گشودۍ حـاج‌قـاسـ🌹ـم! ❤️♥️❤️♥️
🍃به نام او که را برگزید. روز زمینی شدنت، قلبِ زمین می‌تپید و مثل فردایی آسمان برای به آغوش کشیدنت نبض می‌زند. . 🍃حتی تصورش هم زیباست.در آسمان، با آن قدّ رشیدش لامپ‌های رنگی را چک می‌کند که همگی روشن باشند و نورانی برای ورودت ،چند هفته ای هست که مهمان آسمان شده است🕊 . 🍃آن‌طرف تر ، نظاره گرِ ظرفهای شیرینی است و زغال هارا باد می‌زند مبادا خاک شوند!! می‌خواهد به محض ورودت اسپند روی آتش بریزد🙂 . 🍃چند روزی می‌شود که و هم مهمانِ سفره آسمانیان هستند😍 . 🍃وارد می‌شوی،قدم بر طاق آسمان میگذاری و دود اسپند همه جارا پر می‌کند. همه به استقبالت می‌آیند.یک به یک در آغوششان فرو می‌روی .رفیقشان آمده؛ فرمانده شجاع تیپ سیدالشهدا_علیه‌السلام_⚘ . 🍃تو به آسمان رسیده ای.به آغوش رفقا و مهیای دیدارِ می‌شوی شهید را به آغوش می‌کشی و خوشحالیِ وصال در چشمانت می‌درخشد🤩 . 🍃این پایین اما حالِ کسی خوب نیست! تو شدی اما جایِ خالی‌ات دلهارا سوزانده یک ، یک ، یک اشک چشمشان روان است برای آخرین بار آغوشت را لمس می‌کند😞 . 🍃امروز ،پنجمین سالگردِ پرواز توست و اولین سالِ حضورِ حاج قاسم کنار همتش؛سلاممان را برسان و بگوکه داغش هرگز سرد نمی‌شود💔 . 🍃برای شناساندن تو به ما، مردی از تبار واژه ها قلم را بر تن کاغذ فشرد و تورا در پسِ جمله ها ترسیم کرد،دسترنجش شد و و این اواخر ...هرکدام به شکلی تورا بر صفحه کاغذنقش زده اند🍀 . 🍃سهم ما از تو؛ همین چند خط هایی‌است که به دستمان رسیده و قلب را بی‌تابَت می‌کند.تو اما بر فراز آسمان که نشسته ای نگاهمان کن.دعا کن برای حالِ زارمان...حال ما خوب نیست تا از دست نرفته ایم به دادمان برس🙏 . 🍃دارد دل ما از تو تمنای نگاهی...محروم مگردان دلِ مارا که روا نیست🙏 . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت .
. 💠 یا اباصالح المهدی ادرکنا این جمعه هم گذشت و نیامد نگار ما بیرون نشد ز پردۀ غیبت سوار ما ای غایب از نظر ز فراق تو سوختیم دل شد اسیر داغ و خزان شد بهار ما این درد جز به وصل تو درمان نمی‌شود رحمی کن ای طبیب بر این حال زار ما «خورشید من برآی که وقت دمیدن است» آخر سیاه شد ز غمت روزگار ما...
العجل‌العجل‌یا‌مولای‌ یاصاحب‌الزماڹ💚