من یڪ بسیجۍام🌱
ما بچه بسیجیهای ڪوچه باغ انقلابیم..
نه چمرانها را دیدهایم !
و نه پای درس مطهریها نشستهایم !
نه با همتها بیخوابی ڪشیدهایم !
و نه با آوینیها در بیابانهای شلمچه و طلائیه قدم زدهایم.. !
ما ستم شاه پهلوی را درڪ نڪردهایم
و معنی حضور بیگانگان را نچشیدهایم..
اما باز هم پای این انقلاب و آرمانهایش ماندهایم..
و با حججیها سَر میدهیم
با سیاهڪالیها از عاشقانههایمان دست میکشیم
و با بَلباسیها از ڪودڪانمان میگذریم و میرویم..
آری!
ما پیرو خط رهبریم
پای آرمانهایمان تا ظهور
حضرت موعود(؏جلالله)❤️🍃
خواهیم ماند..! ジ
#هفته_بسیج مبارک❤️
#بسیج_مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ♥️
حتما ببینید
بسیار زیبا 🌱
♥️🍃
#رهبر
اینجا ایران است!
اینجــا {جمهـوری اســلامــے} اسـت !
اینجـا یکــ استثنـا اَسـت !
اینجــــا سیـد علــﮯ دارَد!
اینجـا ما میمیـریم بـرای امـاممـان!
اینجـا عشــق تکـرار میشوَد !
با سید علی
#سرباز_های_سید
🔔افراط و تفريط نشانه جهل است
#نهج_البلاغه
🔆لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً
💠«همیشه جاهل را یا افراط گر مى بینى و یا تفریط کار
📚#حکمت_70
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقبازی یعنی این 👆
العبـد..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وظیفه ما در فضای مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 دانلود #نماهنگ
📜 نامه امام زمان به شیخ مفید
🔺 با اینکه ما به فرمان خداوند در نقطهای دور و پنهان از دیدهها به سر میبریم، ولی از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملا مطلع هستیم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست...
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شعر روقبلا هم شنیدید ولی با تلفیق کار هنرمندانه تری ارائه شده
شنیندش حال آدم رو خوب میکنه ...🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🍁🕊🌼💚🌼🕊🍁💫
🍃🌼 آقاجان 🌼🍃
🌃 شهر با همه زرق و برقهایش
بدون شما مثل ویرانهای است
که گَرد مرگ روی دیوارهایش پاشیدهاند!!
همانقدر بی روح
همانقدر عذاب آور
همانقدر هوایش نفس گیر
کاش زودتر بیایی تا دوباره حیات
در رگهای خشکیده شهر جاری شود 🕊🥀🕊
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_چهلم
#جمال
راوی:استاد محمدشاهی
💠برادرم جمال از دوستان نزدیک احمداقا بود.
تاثیر رفتار احمداقا در او بسیار زیاد بود.
همیشه به همراه هم در جلسات استاد حق شناس شرکت می کردند.
رفتار و اخلاق جمال بسیار به احمدآقا شبیه بود.
در آن دوران شرایط خانهی ما با آن ها کاملا متفاوت بود.
جمال از آن روز ها که در دبستان مشغول تحصیل بود در یک مغازه کار می کرد.
💠پدر ما یک کارگر ساده با چندین سر عایله بود.
جمال هرچه که به دست می آورد جمع می کرد و برای مخارج خانه تحویل پدر یا مادر می داد.
با آنکه شرایط خانهی ما از لحاظ مالی تعریفی نداشت اما بارها دیده بودم که جمال به فکر مشکلات مردم بود و سعی می کرد گرفتاری آن ها را برطرف کند
از دیگر ویژگی های جمال ارادت قلبی و عشق عجیب او به مولایش قمر بنی هاشم و امام زمان(عج)بود.
جمال با شروع جنگ راهی جبهه شد.
سال۱۳۶۲بود که پس از مدت ها به مرخصی آمد و از همهی رفقا خداحافظی کرد.
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶 #ادامه_دارد... ↪️
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_عارفانه
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_چهل_و_یکم
ادامه قسمت قبل
#جمال
💠نمی دانم چرا، اما جمال و چند تن از دوستانش همیشه می گفتند که آرزو داریم گمنام بمانیم!
در ولفجر۴ در ارتفاعات غرب کشور آرزوی آنها براورده شد.
🌿مدتی بود که از آنها خبر نداشتیم
مادرم که جمال را بسیار دوست داشت بیش از همه بی تابی می کرد.تا اینکه یک روز خبر خوشی آمد!
یکی از دوستان جمال به محل آمده بود.می گفت: مطمئن هستم که جمال زنده است.
مجروح شده و به زودی بر می گردد.
🌿آنقدر خوشحال بودم که نمی دانستم چه کار کنم.دویدم به سمت مسجد.
در مواقع خوشحالی و ناراحتی سنگ صبور من احمداقا بود.
من آن زمان شب و روز با احمداقا بودم.
با خوشحالی وارد دفتر بسیج شدم.دیدم احمدآقا مشغول نوشتن پلاکارد است:عروج خونین شهید جمال محمدشاهی را....
گفتم: احمداقا ننویس!خبر خوش،خبر خوش
از خوشحالی نمی توانستم کلمات را کامل بگویم.
گفتم: احمداقا یکی از رفقای جمال اومده میگه جمال زنده است.
خودش دیده که جمال مجروح شده و بردنش بیمارستان.
🌿خیره شدم به چشمای احمداقا.
اصلا خوشحال نشده بود!سرش را پایین انداخت و مشغول نوشتن ادامه جمله شد.
گفتم:احمداقا ننویس،مگه نشنیدی،جمال زنده است.
اگه مامانم این پلاکارد رو ببینه، دق میکنه.
سرش رو بلند کرد و گفت: من جمال شما رو دیدم.توی بهشت بود.همان دو ماه پیش موقع عملیات شهید شده!
انگار آب سردی روی من ریخته بودند.
همهی غم ها به سراغم آمد.
من به حرف احمدآقا اطمینان داشتم..
💠کمی با حالت پریشانی به احمداقا نگاه کردم.
همهی خاطرات داداش جمال از جلوی چشمانم عبور کرد.
آب دهانم را فرو دادم و گفتم: داداشم حرف دیگه ای نزد؟
احمداقا سرش را بالا آورد و ادامه داد: چرا، به من گفت: دو ماه برام نماز قضا بخوان.من هم چند وقتی هست که شروع کردم به خواندن.
بعد از آن مطمئن شدیم که جمال شهید شده، چند روز بعد فهمیدیم خبر مجروحیت جمال هم اشتباه بود.
🔶ادامـــــه دارد...↩️