طارمی تو جشن قهرمانی پورتو پرچم ملی کشور رو انداخت رو دوشش
دمش گرم، ماشالله به جرأتش به غیرتش
و هجمه مخالفین جمهوری اسلامی علیهش شروع شد با رکیکترین مطالب که قابل پخش نیست
#حسین_دارابی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
22.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از آلمان اومده بود، لباس آلمان تنش بود ولی پرچم ایران دستش. ازش پرسید چرا حمایت میکنی از تیم ملی، جواب خوبی داد
اینطوری باغیرت باشیم....
دور از وطن، وفادار به وطن..
🔻 روایت مردمی از قطر
#حسین_دارابی.
🔴 #سنندج در اعتصاب سراسری، مردم توسط عوامل رژیم در خاک و خون ... سرکوب گسترده معترضان و دهها کشته و زخمی. وضعیت خیلی خرابه تا آنجا که اغتشاشگران به استقبال رئیس جمهور رفتند و با او عکس سلفی گرفتند😄👌
👈 پنجشنبه ، رئیس جمهور در کردستان و مرکز شهر سنندج با مردم و مردم با او.
#آرامش
#امنیت
#حسین_دارابی
خبرنگارای اینترنشنال هم فهمیدن خبری نیست وجمهوری اسلامی به بقای خودش ادامه میده
نظرات مردم جالبه
🔻انگار توروهم خریدن، با این حرفا نمیتونین مردم رو دلسرد کنید
🔻اسرائیل رفیق جمهوری اسلامیه، اصلانونش تو جمهوری اسلامیه
🔻پست منفی نذار. همیشه تو بزنگاهها اخبار ناامیدکننده میذاری
🔻تحلیلگران اسرائیلی قدرت مردم ایران رو نمیدونن و....
این مردم با دروغهای اینترنشنال به این جو منفی رسیدن، حالا نمیتونن یه خبر راست از اینترنشنال رو هضم کنن. چون ذائقهشون به دروغ شنیدن عادت کرده
#حسین_دارابی
در سختترین مواقع هم افسرده نباشید
انقلاب با چهرهها و دلهای افسرده تضمینشدنی نیست. انقلاب با دلهای پرشور و چهرههای شاداب تضمین میشود. هیچکس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سختترین مواقع، نتوانسته است با قیافهٔ افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم؛ یا #شهادت یا پیروزی، دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید چهرهها شاداب باشد، نشاط داشته باشید. آنوقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
ما در زیر بار سختیها و مشکلات و دشواریها قد خم نمیکنیم. «ما راستقامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند.» تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی نمیتواند پشت ما را خم بکند .
"شهیدبهشتی"
#حسین_دارابی
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آزاد شدم خوشحالم ننه
ایشالا آزادی قسمت همه 😄
فیلمی از داخل زندان وقتی خبر #عفو_عمومی رهبری اعلام شد
رهبر محبوب ما تشکر تشکر 😍😁
اشکها و لبخندها
و تماس سریع با خانواده
#حسین_دارابی
خب آرمیتا عباسی هم آزاد شد
همونطور که میدونین آرمیتا عباسی موهاشو تراشیده بودن و ناخوناشو کشیده بودن و بهش تجاوز کرده بودن.
اینم که تو عکس میبینن بخاطرِ اینه که زندان صدف بیوتی رو استخدام کرده که رو قیافه زندانیا موقع آزادی کار کنه
حالا آرمیتا عباسی شده حسین رونقی دوم. که اومد بیرون دروغهای براندازا برملا شد. ولی نمیدونم چرا درس عبرت نمیگیرن و بازهم همون اخبار و همون افراد رو دنبال میکنن
#حسین_دارابی
جالبه علی کریمی هی استوری میزد ارتش به مردم بپیونده، ارتش باید بهنفع مردم وارد عمل بشه. آخر دید ضایع شده استوری زد اون ارتشی که غیرت داشت و به مردم پیوست ارتش شاه پهلوی بود😳
این یعنی تایید انقلاب اسلامی و مردمی بودن انقلاب امام خمینی که ارتش هم بهش پیوست
جالبه بعدش اومد به رضاپهلوی وکالت داد🤦♂ والا دیوونه خونهس. اگه به پهلوی اعتقاد داری و میخوای دوباره ربع پهلوی بیاد سرکار، پس اون کار ارتش از نظر تو خیانت باید باشه.
این تناقض ها فراوانه در جمع براندازان. چرا؟ چون مبنا ندارن. مبنا که چه عرض کنم، هیچی ندارن
#حسین_دارابی
تولد انقلاب مبارک 🇮🇷
اگه مفاتیح شما این بخش رو نداره احتمالاً از یه ناشر ضد انقلاب خریدید!😂
#حسین_دارابی
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی
آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن:
زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش.
نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄
تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه
گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم.
جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم.
به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و....
اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم.
ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد!
آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔
وقتی نا امید شدم و خواستمبه خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢
که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند
پیش شما اومدم😕
حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇
#حسین_دارابی