🌺 عاشقان عيدتان مباركباد.🦋
❌ عيد فطر شبيه روز قيامت!
🔴 اميرمؤمنان على(ع) در روز عيد فطر خطبه اى ايراد کردند و چنين فرمودند:
🔰 اى مردم! امروزِ شما، روزى است که در آن به نيکوکاران پاداش داده مى شود و بدکاران در آن زيان مى کنند. امروز، شبيه ترين روزها به قيامت شماست. با بيرون آمدن از خانه هايتان به مصلا، از بيرون آمدن از گورها و رفتن به پيشگاه خداوند ياد کنيد و از توقف و ايستادن در محل نماز، وقوف خود در برابر خدا را به ياد آوريد، و از بازگشت به خانه هايتان، بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا ياد آريد.
📚 روضة الواعظين، ص ٥٦٤
#چرخ_دنده_شكنجه!!
🌷چون اسامی ما به صلیب سرخ جهانی گزارش نشده بود، زبان تهدید و دست بزن عراقیها بر سر و رویمان دراز و قویتر بود. بیشتر تهدیدها راجع به نماز بود و خصوصاً شکل جماعت آن. با همه این خط و نشان کشیدنها، ما تصمیم گرفتیم که ستون نماز جماعت را علم کنیم و اغلب اوقات هم این کار را انجام میدادیم.
🌷غیر از نماز جماعت، نماز عید فطر را هم در پایان ماه رمضان و روز عید سعید فطر خواندیم و البته تاوان آن را نیز پرداختیم؛ تاوان آن رفتن به زیر چرخ دندههای شکنجه و کتک بعثیها بود. گاه در ۲۴ ساعت، به اندازه ۲ لیوان آب به ما برای آشامیدن میدادند. ما نیمی از همین مقدار کم را برای وضوی نماز شب نگه میداشتیم و نماز شب را هم برپا میکردیم....
کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس، ناصر کاوه
راوی: آزاده سرافراز محمدمهدی حسینی
👓 وقتی حاکم اسلامی حکم کرد که امروز اول ماه است، همهی کسانی که قضیه برایشان روشن نشده است، ملزمند که به حکم او عمل کنند؛
🔹 مگر کسی که خودش دیده باشد، یا کسی بداند که حاکم در این حکم، به شهادت فلان کس استناد میکند که او عادل یا خبره نیست و اشتباه کرده است. اگر کسی این را بداند، واجب نیست به حکم حاکم عمل بکند؛
‼️ اما همهی مردمی که در کوچه و بازار راه میروند و دنبال هلال نرفتهاند، یا اطلاعی پیدا نکردهاند و نمیدانند که اوضاع واحوال چگونه است، یا تفحص هم کردهاند، ولی چیزی برای آنان ثابت نشده است، به مجرد اینکه حاکم حکم کرد که امشب یا امروز شب یا روز عید فطر است و یا اول ماه میباشد، ‼️ بر همهی آنها واجب است که اطاعت کنند؛ فرق هم نمیکند که مجتهد یا مقلد، عامی یا عالم یا جاهل باشند؛ همه موظفند که طبق حکم حاکم عمل کنند.
۶۹،۲،۶ دیدار عمومی در آخرین روز ماه رمضان...
💥بازیگوشی جالب یک مدافع حرم:👇
💧دو ساله که بودم او را همراه خودم برای نماز عید فطر به مسجد محل بردم که چند قدمی خانه، وسط کوچه بود. کلی خوراکی و اسباببازی برایش برداشتم تا مشغول شود. در قنوت رکعت اول، حواسم به سمت محمدرضا کشیده شد و از لای انگشتان دستم نگاهش کردم. بچه خوش خوراکی بود، خوراکیهایش را مشت میکرد و میخورد...
💧اواخر رکعت بود که متوجه شدم محمدرضا نیست. با نگرانی نمازم را تمام کردم. محمدرضا را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواسپرت، پابرهنه به خانه برگشتم. محمدرضا همه مُهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها بازی میکرد. بچه بازیگوشی بود و کنترلش سخت. تشخیص دادم او را با خودم به مسجد و هیئت نبرم، اما سعی کردم خانه را شبیه مسجد و هیئت کنم...😃😄
#کتاب-مدافعان_حرم#ناصر_کاوه
منبع: کتاب«ابو وصال»