eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح چله کشوری: استغاثه و دعا برا ظهور امام زمان💚🍃 کار دیگه ای که از دستمون برنمیاد لااقل یه دعایی بخونیم. ده دقیقه بیشتر شب ها وقت نمیگیره . خسته ایم بخدا ...هممون ! 😔
شب چله در جبهه کاش در عمل قدرشونو بدونیم و راهشونو ادامه بدیم کاش نزاریم خونشون پایمال بشه هر کسی در حد خود فرافکنی نکنیم همه چیو گردن دیگران نندازیم کلکم راع و کلکم مسول عن رعیته همه ما در حد خودمون باید تلاش کنیم ای که دستت می رسد کاری بکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 داستان اول (۱) 💠فواد بد بلا بود.از همان بچگی بدبلا بود.همیشه نگران بودند یک وقت چیزیش نشود.خب اوایل طبیعی بود.توی فرهنگی که بیشتر چشم امیدها به پسر هاست.حالا اگر تک پسر هم باشی بیشتر توی چشم و توجهی.اصلا همه جا تک پسرها عزیزند.فواد تک پسر بود و خیلی هم مودب.آن روزهای بچگی هم که تازه از اصفهان آمده بودندآبادان،ماها همه میدیدیم مادرش یک جور دیگری این پسر را تربیت کرده.مثل ما پسربچه های آبادانی.شر و شور نبود و زیاد توی کوچه نمی آمد.من و فواد هم سن ایم.یک وقت می گویم هم سن یعنی سن شناسنامه ای،ولی یک وقت هم منظورم همراه بودن است.ما همیشه با هم بودیم.از همان مهدکودک تا ایام مدرسه،تا کار.همیشه.رابطه ما کمی خاص هم بود.همین حالا هم همین جور است.توی هر خانواده ای نمی شود برادرزاده ای باشد که عموی هم سن و هم کلاس و هم قد داشته باشد.برای همین توی دبستان یا راهنمایی وقتی می دیدند فامیل ما دوتا مثل هم است،فوری از نسبت مان می پرسیدند،فواد رویش نمی شد بگوید که من عمویش هستم.حالا یا رویش نمی شد یا واقعا هنوز توی کتش نرفته بود که من عمویش هستم.فکر کنم دلیلش همین دومی بود.چون من همیشه حتی تا همین اواخر دلم می خواست عمو صدایم کند.به جای این که من را رفیق یا فامیل معرفی کند دوست داشتم بگوید(وحید عمومه) نمی گفت.ولی من توی مدرسه همیشه می گفتم(فواد پسر کامامه) این یک افتخاری به من می داد.انگار بزرگ ترم می کرد.اوج نوجوانی با همین یک جمله مرد می شدم انگار.ولی خوب فواد همین جوری اش هم بزرگ تر بود.توی چشم تر بود.این ها را حالا دارم می گویم.آن وقت ها نمی گفتم.چیزی مثل رقابت بین ما نبود.نمی دانم،حالا که نگاه می کنم شاید آن چیزی که بین ما بود و آن حسی که من بهش داشتم حسادت بود.ولی کی فکرش را می کرد یک روز توی خنده ها فواد را راهی کنیم سفر،بعد دیگر برنگردد تا همین الان.کی فکرش را می کرد بلا این جوری بیفتد توی خانه ما. شهید منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۹و۱۰ 🔻🔻🔻🔻
°°° شهادتِ شهید فقط دست خودش است 🌿 °• یکبار خوابی دیده بودم که آن‌ را برای محمودرضا تعریف کردم.من خواب دیده بودم که‌باحاج همت دست‌دادم وهمدیگر را بغـل کردیم و به او گفتم حاجی دست مــا را هم بگیر😢😞. منظورم هم از این حرف این بود که باب شهادت را به روی ما هم باز کنید 💔 که دستش را کشید و گفت: «دست من نیست». قبل از اینکه این خواب را برای اخوی تعـــــریف کنم، روی این خواب زیاد فکـــر کرده و بـرای دوستانی هم تعریف کرده بودم.باخـودم می‌گفتم مگـر می‌شود⁉️ همه چیز دســت شهداست و شهـــــدا دستشان بـاز است. این معمـا برای من حل نمی‌شد و همیشه فکر می‌کردم که تعبیــرش چیست؟ برای محمـودرضـــا که تعریف کردم به راحتی برایم حلش 1کرد. گفت: «شهــادتِ شهیــد دست هیچکس نیست؛فقط دست‌خودش است☝️. شهیـــد تا نخــــــواهد شهید شود، شهید نمی‌شود.» و در حرفهـایش به مـن فهماند که خـودش هم بخاطر تعلقـــاتش هســـــــت کــه شهیـــــــد نمی‌شـــــــود...🕊 •|به نقل از برادر شهید|• 🌹 ✨
⭕️ اگرنمازقضا بشه میشه جبران کرد . 🔻اگرروزه قضابشه میشه جبران کرد . ✅ اگر ... 🇮🇷 ولی اگرولایت قضا بشه ، نمیشه جبران کرد 🔴یکباردرسقیفه قضاشد، حضرت زهراء (سلام الله) را شهید کردند ، 🔴یکباردرصفین قضاءشد، حضرت علی(علیه السلام) را شهید کردند . 🔴یکباردرکوفه قضاءشد، تابوت حضرت امام حسن (علیه السلام)تیرباران شد. 🔴یکباردرکربلاقضاءشد، بر پیکر امام حسین ( علیه السلام ) اسب تازاندند. 🇮🇷 مواظب باشیم ولایتمان قضاءنشود. 🇮🇷پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت شما آسیبی نرسد. (ره) 🇮🇷 📚🕋 💐📚🇮🇷
🔔🍃🔔 💢مکالمه رایگان تلفن همراه برای شب یلدا 🔹 روابط عمومی وزارت ارتباطات: از جمعه با شماره‌گیری کد دستوری #۴*۹۸* یک ساعت مکالمه رایگان درون شبکه‌ای همراه هدیه بگیرین، تلفن‌های ثابت درون شبکه‌ای هم شب یلدا رایگان است.
خیلی قشنگه با حوصله بخونید 🙏🙏🙏 داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به اومقام ثبت زیارت زائران امام حسین علیه السلام دادند؟ زمانی که امام حسین علیه السلام کودکی خردسال بودحبیب جوانی بیست ساله بود اوعلاقه شدیدی به امام حسین داشت به طوری که هرجاامام حسین می رفت این عشق وعلاقه او رابه دنبال محبوب خود میکشید پدرحبیب که متوجه حال پسر شد ازاوپرسیدکه چه شده که لحظه ای ازحسین جدانمی شوی ؟حبیب فرمودپدرجان من شدیدا" به حسین علاقه دارم واین عشق وعلاقه مراتاجایی می کشاندکه درعشق خودفنا میشوم مظاهرپدرحبیب روبه پسرکردوگفت حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.:بله پدرجان چیست؟ حبیب عرض کرداینکه حسین مهمان ماشود. پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین علیه السلام رابامولای خودعلی علیه السلام درمیان گذاشت وازایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند،امام علی علیه السلام مهمانی حبیب راباجان ودل قبول کرد روزمهمانی فرارسیدحال وروزحبیب وصف نشدنی بودوبرای دیدن حسین آرام وقرارنداشت بربالای بام خانه رفت وازدورآمدن حسین را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدارسررسید ازدورحسنین رابه همراه پدردیددرحالی که سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شدوازپشت بام به پایین افتاد پدرخودرا به اورساندولی حبیب جان دربدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را درگوشه ای ازمنزل مخفی کردوآرامش خودرا نگه داشت امام علی علیه السلام ازاینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد فرمودمظاهرباعلاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم درتعجبم که چرا اورانمی بینم ؟! پدرعذرخواهی نمود،گفت او مشغول کاری است. امام دوباره سراغ حبیب را گرفت وحال او راجویا شد اما این بارهم پدرحبیب همان جواب راداد امام اصرارکردکه حبیب راصدابزننددراین هنگام مظاهرازآنچه برای حبیب اتفاق افتاده راشرح داد امام فرمود بدن حبییب رابرای من بیاورید بدن بی جان حبیب را مقابل امام گذاشتن تاچشم امام به بدن حبیب افتاداشکهایش سرازیرشدروبه حسین کردوفرمود:پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شماداشت جان داد حال خودچه کاری درمقابل این عشق انجام می دهی؟اشکهای نازنین حسین جاری شد دستهای مبارکش رابالا بردوازخدا خواست به احترام حسین ومحبت حسین حبیب را باردیگر زنده کند دراین هنگام دعای حسین مسنجاب شدو حبیب دوباره زنده شد. امام علی علیه السلام روبه حبیب کردوگفت ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین داری خداوندبه شما کرامت نمودواین مقام رفیع رابه شمادادکه هرکس پسرم حسین رازیارت کندنام اورا دردفترزائران حسین ثبت خواهی کرد. به همین جهت درزیارت حبیب این چنین گفته شده سلام برکسی که دو بار زنده شد ودوبارازدنیا رفت. (ای حبیب تورا به عشق حسین قسم میدهم که هرکس این داستان رانشردهدنام اورا را دردفترزائران حسین ثبت کن.) منابع: امام حسین(ع) نوشته ایت الله محمدی ری شهری طریحی خوارزمی الامال ـــــــــــــــــ😥ـــــــــــــــــ قصه را که دیدگانم، ســـــــــــر نمود، هوش رفت و عقل را از ســــــــر ربود از وفـــــــــــاقِ عاشقِ معشوق چنین، اشک حسرت دیدگانم تــــــــــر نمود کی شود عــــاشق، چنین عـــارف شود، قبطه بر حالِ "حبیب"اظهــــــــر نمود چونکه طاهر بود "حبیب" ازبدو خویش، آرزوی دیــــــدنِ اطهــــــــر نمود آن منجم چون جمالِ نـــــــــور دید، جان فـــــــــدای پای آن اختر نمود بس که زوبِ در ولایت بــــود،"حبیب"، خون بهای عاشقـــــی دادش "طبیب"