#چادرانه♥️
از دامـ🍃ـن حیا
مرد بـه✨مـعـراج✨
میرود..اصلا شهیــد🌹
حـاصل پـر هاے🦋
چـادر🌸اسٺ
بگذار تـا خلاصه
بگویـم🗣برایتان
در یڪ کلام فاطـمہ
معناے چادر اسٺ😍💞
♥️🍃°•
هدایت شده از 🌹یا علی...
امام_زمان_عج
یلدا رسید و شمس جمالت عیان نشد
باران حریف دیده گریانمان نشد
در آتش فراق تو خاکستری شدیم
وقت وصال را تو بگو وقت آن نشد
شرمنده ایم سهم تو کردیم اشک و آه
بر منبر خودت ز خودت هم بیان نشد
ما را ببخش نوکر خوبی نبوده ایم
کنج قفس که حال خوش آسمان نشد
هر جا که میرویم نباشی جهنم است
جایی برای ناله زدن جمکران نشد
طرح چله کشوری:
استغاثه و دعا برا ظهور امام زمان💚🍃
کار دیگه ای که از دستمون برنمیاد لااقل یه دعایی بخونیم.
ده دقیقه بیشتر شب ها وقت نمیگیره .
خسته ایم بخدا ...هممون ! 😔
💠#مهاجران
#وحید
داستان اول
(۱)
💠فواد بد بلا بود.از همان بچگی بدبلا بود.همیشه نگران بودند یک وقت چیزیش نشود.خب اوایل طبیعی بود.توی فرهنگی که بیشتر چشم امیدها به پسر هاست.حالا اگر تک پسر هم باشی بیشتر توی چشم و توجهی.اصلا همه جا تک پسرها عزیزند.فواد تک پسر بود و خیلی هم مودب.آن روزهای بچگی هم که تازه از اصفهان آمده بودندآبادان،ماها همه میدیدیم مادرش یک جور دیگری این پسر را تربیت کرده.مثل ما پسربچه های آبادانی.شر و شور نبود و زیاد توی کوچه نمی آمد.من و فواد هم سن ایم.یک وقت می گویم هم سن یعنی سن شناسنامه ای،ولی یک وقت هم منظورم همراه بودن است.ما همیشه با هم بودیم.از همان مهدکودک تا ایام مدرسه،تا کار.همیشه.رابطه ما کمی خاص هم بود.همین حالا هم همین جور است.توی هر خانواده ای نمی شود برادرزاده ای باشد که عموی هم سن و هم کلاس و هم قد داشته باشد.برای همین توی دبستان یا راهنمایی وقتی می دیدند فامیل ما دوتا مثل هم است،فوری از نسبت مان می پرسیدند،فواد رویش نمی شد بگوید که من عمویش هستم.حالا یا رویش نمی شد یا واقعا هنوز توی کتش نرفته بود که من عمویش هستم.فکر کنم دلیلش همین دومی بود.چون من همیشه حتی تا همین اواخر دلم می خواست عمو صدایم کند.به جای این که من را رفیق یا فامیل معرفی کند دوست داشتم بگوید(وحید عمومه)
نمی گفت.ولی من توی مدرسه همیشه می گفتم(فواد پسر کامامه)
این یک افتخاری به من می داد.انگار بزرگ ترم می کرد.اوج نوجوانی با همین یک جمله مرد می شدم انگار.ولی خوب فواد همین جوری اش هم بزرگ تر بود.توی چشم تر بود.این ها را حالا دارم می گویم.آن وقت ها نمی گفتم.چیزی مثل رقابت بین ما نبود.نمی دانم،حالا که نگاه می کنم شاید آن چیزی که بین ما بود و آن حسی که من بهش داشتم حسادت بود.ولی کی فکرش را می کرد یک روز توی خنده ها فواد را راهی کنیم سفر،بعد دیگر برنگردد تا همین الان.کی فکرش را می کرد بلا این جوری بیفتد توی خانه ما.
شهید #حاج_فوادمشعلی
منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۹و۱۰
🔻🔻🔻🔻
°°°
شهادتِ شهید فقط دست خودش است 🌿
°• یکبار خوابی دیده بودم که آن را برای محمودرضا تعریف کردم.من خواب دیده
بودم کهباحاج همت دستدادم وهمدیگر را بغـل کردیم و به او گفتم حاجی دست
مــا را هم بگیر😢😞. منظورم هم از این حرف این بود که باب شهادت را به روی ما هم
باز کنید 💔
که #حــاج_همت دستش را کشید
و گفت: «دست من نیست».
قبل از اینکه این خواب را برای اخوی تعـــــریف کنم،
روی این خواب زیاد فکـــر کرده و بـرای دوستانی هم تعریف کرده بودم.باخـودم میگفتم مگـر میشود⁉️ همه چیز دســت
شهداست و شهـــــدا دستشان بـاز است.
این معمـا برای من حل نمیشد و همیشه
فکر میکردم که تعبیــرش چیست؟ برای محمـودرضـــا که تعریف کردم به راحتی برایم حلش 1کرد. گفت: «شهــادتِ شهیــد
دست هیچکس نیست؛فقط دستخودش است☝️. شهیـــد تا نخــــــواهد شهید شود،
شهید نمیشود.» و در حرفهـایش به مـن فهماند که خـودش هم بخاطر تعلقـــاتش هســـــــت کــه شهیـــــــد نمیشـــــــود...🕊
•|به نقل از برادر شهید|•
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌹
✨
⭕️ اگرنمازقضا بشه
میشه جبران کرد .
🔻اگرروزه قضابشه
میشه جبران کرد .
✅ اگر ...
🇮🇷 ولی اگرولایت
قضا بشه ،
نمیشه جبران کرد
🔴یکباردرسقیفه قضاشد،
حضرت زهراء
(سلام الله)
را شهید کردند ،
🔴یکباردرصفین قضاءشد، حضرت علی(علیه السلام)
را شهید کردند .
🔴یکباردرکوفه قضاءشد،
تابوت حضرت امام حسن
(علیه السلام)تیرباران شد.
🔴یکباردرکربلاقضاءشد،
بر پیکر امام حسین
( علیه السلام ) اسب
تازاندند.
🇮🇷 مواظب باشیم
ولایتمان قضاءنشود.
🇮🇷پشتیبان ولایت فقیه
باشید تابه مملکت
شما آسیبی نرسد.
#امام_خمینی (ره)
🇮🇷
📚🕋
💐📚🇮🇷
🔔🍃🔔
💢مکالمه رایگان تلفن همراه برای شب یلدا
🔹 روابط عمومی وزارت ارتباطات: از جمعه با شمارهگیری کد دستوری #۴*۹۸* یک ساعت مکالمه رایگان درون شبکهای همراه هدیه بگیرین، تلفنهای ثابت درون شبکهای هم شب یلدا رایگان است.
خیلی قشنگه با حوصله بخونید 🙏🙏🙏
داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به اومقام ثبت زیارت زائران امام حسین علیه السلام دادند؟
زمانی که امام حسین علیه السلام کودکی خردسال بودحبیب جوانی بیست ساله بود
اوعلاقه شدیدی به امام حسین داشت به طوری که هرجاامام حسین می رفت این عشق وعلاقه او رابه دنبال محبوب خود میکشید
پدرحبیب که متوجه حال پسر شد
ازاوپرسیدکه چه شده که لحظه ای ازحسین جدانمی شوی ؟حبیب فرمودپدرجان من شدیدا" به حسین علاقه دارم واین عشق وعلاقه مراتاجایی می کشاندکه درعشق خودفنا میشوم
مظاهرپدرحبیب روبه پسرکردوگفت حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.:بله پدرجان
چیست؟
حبیب عرض کرداینکه حسین مهمان ماشود.
پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین علیه السلام رابامولای خودعلی علیه السلام درمیان گذاشت وازایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند،امام علی علیه السلام مهمانی حبیب راباجان ودل قبول کرد
روزمهمانی فرارسیدحال وروزحبیب وصف نشدنی بودوبرای دیدن حسین آرام وقرارنداشت بربالای بام خانه رفت وازدورآمدن حسین را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدارسررسید
ازدورحسنین رابه همراه پدردیددرحالی که
سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شدوازپشت بام به پایین افتاد
پدرخودرا به اورساندولی حبیب جان دربدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را درگوشه ای ازمنزل مخفی کردوآرامش خودرا نگه داشت
امام علی علیه السلام ازاینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد
فرمودمظاهرباعلاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم درتعجبم که چرا اورانمی بینم ؟!
پدرعذرخواهی نمود،گفت او مشغول کاری است.
امام دوباره سراغ حبیب را گرفت وحال او راجویا شد
اما این بارهم پدرحبیب همان جواب راداد
امام اصرارکردکه حبیب راصدابزننددراین هنگام مظاهرازآنچه برای حبیب اتفاق افتاده راشرح داد
امام فرمود بدن حبییب رابرای من بیاورید
بدن بی جان
حبیب را مقابل امام گذاشتن تاچشم امام به بدن حبیب افتاداشکهایش سرازیرشدروبه حسین کردوفرمود:پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شماداشت جان داد
حال خودچه کاری درمقابل این عشق انجام می دهی؟اشکهای نازنین حسین جاری شد دستهای مبارکش رابالا بردوازخدا خواست به احترام حسین ومحبت حسین حبیب را باردیگر زنده کند
دراین هنگام دعای حسین مسنجاب شدو حبیب دوباره زنده شد.
امام علی علیه السلام روبه حبیب کردوگفت ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین داری خداوندبه شما کرامت نمودواین مقام رفیع رابه شمادادکه هرکس پسرم حسین رازیارت کندنام اورا دردفترزائران حسین ثبت خواهی کرد.
به همین جهت درزیارت حبیب این چنین گفته شده
سلام برکسی که دو بار زنده شد ودوبارازدنیا رفت.
(ای حبیب تورا به عشق حسین قسم میدهم که هرکس این داستان رانشردهدنام اورا را دردفترزائران حسین ثبت کن.)
منابع:
#دانشنامه امام حسین(ع) نوشته ایت الله محمدی ری شهری
#منتخب طریحی
#مقتل خوارزمی
#منتهی الامال
ـــــــــــــــــ😥ـــــــــــــــــ
قصه را که دیدگانم، ســـــــــــر نمود،
هوش رفت و عقل را از ســــــــر ربود
از وفـــــــــــاقِ عاشقِ معشوق چنین،
اشک حسرت دیدگانم تــــــــــر نمود
کی شود عــــاشق، چنین عـــارف شود،
قبطه بر حالِ "حبیب"اظهــــــــر نمود
چونکه طاهر بود "حبیب" ازبدو خویش،
آرزوی دیــــــدنِ اطهــــــــر نمود
آن منجم چون جمالِ نـــــــــور دید،
جان فـــــــــدای پای آن اختر نمود
بس که زوبِ در ولایت بــــود،"حبیب"،
خون بهای عاشقـــــی دادش "طبیب"
#از_جنس_ابراهیم_هادی_باشیم😔
💝ابراهیـم همیشہ میگفـت :
.
تا وقتے ڪہ زمانِ #ازدواجتون نرسیـده
دنبالِ #ارتباطِ_ڪلامی با #جنس_مخالف نرید ؛😱
چون آهسته آهسته خودتون رو بہ #نابودے میڪشید !😫
.
#شهیدابراهیمهادی
.
.#ارتباط_با_نامحرم
.
#تلنگر
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
😕 فضا، فضای مجازی است❕
☝️ ولی #نامحرم، نامحرم #واقعی است‼️
.
✌️ برایش تکتک حرفها و شکلکها #حقیقی است...
💘 روی قلبش اثر میگذارد...
.
🚫 " حیای حقیقی" را قربانی "فضای مجازی" نکنیم.
.
🚫 " حیای حقیقی" را قربانی (فضای مجازی)نکنیم.
#از_جنس_ابراهیم_هادی_باشیم
#حیای_واقعی_فدای_فضای_مجازی_نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جوک ترکی میخام بگم براتون 😔
#باکری_ها
🌤سلام بر مهدی صاحب زمان (عج)
🔻کجاست جاده عشقت مسافرش باشم؟
🔺کجاست خیمه سبزت مجاورش باشم؟
🔻بیا که بی تو دلم را دگر قراری نیست
🔺گرفته بوی خزان و دلم بهاری نیست
🔻کجائی ای همه امید این دل تنها
🔺بیا و مرحمتی کن، بخاطر زهرا (ص)
🔻نشسته ام چوگدائی به راهت ای آقا
🔺مگر کنی تو نصیبم نگاهت ای آقا
🔻غلام حلقه بگوشم مرا نگاهی کن
🔺ز لطف وجود و کرامت بیا و شاهی کن
ألـلَّـھُــمَــ ؏ َـجــِّـلْ لِوَلــیِـڪْ ألــْـفــَـرَج
🌺 دو سال پیش #شب_یلدا قرار بود برای شب یلدا کرسی بندازیم و کاملا سنتی شب یلدا مون برگزار بشه ،خونه ما گلبهار بود و اونجا خیلی سرد بود❄️
من شوفاژ رو زیاد کردم و تدارکات شب یلدا رو هم فراهم کردم و شهید محرابی از محل کارشون تماس گرفتن که برای شب یلدا مهمان دعوت کن 🌹
من بهشون گفتم مسافت زیاده مهمان ها رو در بایستی تشریف میارن ولی اذیت میشن.😓
به خانه پدرم و برادرم تماس گرفتم دعوت شون کردم و قرار شد خود حسین آقا هم از خانواده خودشون دعوت کنن🌸.
حسین آقا با من تماس گرفتن گفتن هر کدام از مهمان ها که ماشین نداشته باشن یا نتوانستند ماشین شون رو بردارند خودم می روم دنبال شون هم می برم شان و هم برمی گردونم شون☺️.من تعجب کردم گفتم این همه راه چه لزومی دارد😳
نگاهی کرد و گفت :کل قضیه شب یلدا فقط به صله رحم اش است که مستحب است بقیه اش که داستانی بیش نیست☺️....
شهیـد مدافـع حـرم
حسیـن محرابی 🌺
🌹✨ ✨🌹
•~ وَ الصُبح ِ اِذا تَنَفَّس...~•
{تکویر،۱۸}
🕊 سلام به صُبح
و به همه ی پرنده هایی که
وقت آمدنَش ،
تسبیح می کنند ..
#یک_حبه_نور
✿﷽✿
◽قرار عاشقی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
تا خود صبح فقط خواب حرم میدیدم
چه شبی بود، دلم را همه جا میبردم
دلهره داشتم از لحظهی بیدار شدن
کاش در خواب میان حرمت میمردم
#سیره_شهید
او در سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#شهدایی
#شهید_تفحص_علیرضا_شهبازی
🌿🇮🇷🌿🇮🇷🌿
#شهدا
#راهیان_نور
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
با هر نسیم، مردهدلی زنده میشود
آری دمش مثال مسیحای دیگریست
اینجا همیشه چشم به دنبال معجزهست
در هر نگاه شوق تماشای دیگریست
خون شهید در همه جا موج میزند
دریا در این کرانه به معنای دیگریست
خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است!
این پهنه جایگاه قدمهای دیگریست
بعد از وقوع کربوبلا، خون این زمین
در پای دین هر آینه امضای دیگریست
اینجا چقدر با همه جا فرق میکند!
اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگریست
🌷 #سیدمحمدجواد_شرافت 🌷
🌿🇮🇷🌿🇮🇷🌿