eitaa logo
آیینه باران
618 دنبال‌کننده
252 عکس
45 ویدیو
2 فایل
اشعار و آثار سید محمدمهدی شفیعی وسید علیرضا شفیعی
مشاهده در ایتا
دانلود
به جناب زهیر بن قین آیینه بود و عاقبت او به خیر شد دل را سپرد دست حسین و زهیر شد هرکس گره به حبل متین خورد شد زهیر هرکس که از امام جدا شد زبیر شد بودند در رکاب علی عده ای ولی شد عمرشان تباه که ختم به غیر شد اما زهیر قصه اش از جنس دیگری است او هم رکاب حر و حبیب و بریر شد جنگید و پیش چشم امامش به خون نشست این قصه با شهادت ختم به خیر شد سیدمحمدمهدی شفیعی
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح: حاج مهدی تدینی شاعر: سیدمحمدمهدی شفیعی @shafiepoems
به جناب حبیب بن مظاهر از برق تیغ او احدی بی نصیب نیست این کیست؟ این که آمده میدان حبیب نیست؟ شمشیر آبدیده ی صفین و نهروان می رقصد و میانه ی میدان رقیب نیست او از فداییان علی بوده سالها(1) این طرز رزم و شوق شهادت عجیب نیست حالا شده فدایی فرزند مرتضی او را برای وعده ی میثم شکیب نیست(2) آن کس که دل به دست امامش سپرد و بس در راه خود اسیر فراز و نشیب نیست از درد مرگ عاقبت او هم نجات یافت این درد را به غیر شهادت طبیب نیست عصر دهم حسین نگاهی به دشت کرد دیگر کسی کنار امام غریب نیست یا مسلم بن عوسجه! یا هانی! یا حبیب! (3) "نام حبیب هست و نشان حبیب نیست" (4) (1) حبیب ابن مظاهر از شرطه الخمیس و اصحاب خاص امیرالمومنین علیه السلام بوده است. ...وَ مِنْ أَصْفِيَاءِ أَصْحَابِهِ... وَ حَبِيبُ بْنُ مُظَهَّرٍ الْأَسَدِيُ‏ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ...وَ كَانَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ.. (2) شيخ كشّى از فضيل بن زبير روايت كرده است كه: ميثم تمّار بر اسبى سوار بود. در اين حال حبيب بن مظاهر هم از طرف مقابل بدين سو مى‌آمد و در محلّى كه جمعى از بنى اسد نشسته بودند به هم رسيدند و به‌طورى نزديك با هم به گفتگو پرداختند كه گردنهاى اسبانشان به هم رسيد؛ حبيب گفت: فَكَأنّى بِشَيْخٍ أصْلَعَ ضَخْمِ الْبَطْنِ يبيعُ الْبِطّيخَ عِنْدَ دارِالرِّزْقِ، قَدْ صُلِبَ فى حُبِّ أهْلِ بَيْتِ نَبيِّهِ، وَ يبْقَرُ بَطْنُهُ عَلَى الْخَشَبَةِ. «گويا مى‌بينم پيرمردى را كه شكمش بر آمده و جلوى سرش مو ندارد و در كنار دار الرّزق شغلش خربزه‌فروشى است؛ كه وى را به جرم محبّت اهل بيت پيغمبرش بر دار كوبيده‌اند و بر چوبه دار شكمش شكافته شده است.» ميثم پاسخ داد: وَ إنّى لأعْرِفُ رَجُلاً أحْمَرَ لَهُ ضَفيرَتانِ، يخْرُجُ لِنُصرَةِ ابْنِ بِنْتِ نَبيِّهِ فَيُقْتَلُ وَ يجالُ بِرَأسِهِ فى الْكوفَةِ «و من مى‌شناسم مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده است؛ او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مى‌كند و كشته مى‌شود و سرش را در محلاّت و كوى و برزن كوفه براى تماشاى مردم مى‌گردانند» (3)ثُمَّ تَوَجَه نَحوَ القَومِ وَ جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه اِلّا مَن صافَحَ التُّرابُ جَبینَهُ وَ مَن قَطَعَ الحُمامُ اَنینَهُ فَنادی: یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر...وَ یا مُسلمِ بنِ عَوسَجِه وَ یا اَبْطالَ الصَّفا وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجا مالِی اُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونِی... (موسوعه کلمات امام حسین ص۵۸۲) (4) هوشنگ ابتهاج @shafiepoems
به غربت مدام، حضرت مجتبی علیه السلام: کیست او؟ آن که بین خانه ی خود مکر دشمن مجاورش بوده ست او که انگار در تمام قرون هرچه غربت معاصرش بوده ست او که از روزهای کودکی اش شعله در خانه دلش افتاد دم به دم داغ ظهر عاشورا در نفس های آخرش بوده ست نه فقط شد مدینه مدیونش، کربلا میوه داد از خونش "آن شهیدی که سیدالشهدا هر شب جمعه زائرش بوده ست" 1 صلح او تیغ در نیام علی است، کربلا جلوه ی قیام علی است باطن تیغ مرتضی است یکی، فرق قصه به ظاهرش بوده ست آن زمان که مسافری خسته لب گشوده به طعنه و توهین میزبان در عوض فقط فکر آب و نان مسافرش بوده ست "دوستان را کجا کند محروم او که با دشمنان نظر دارد" 2 دشمنش میهمان سفره ی اوست چه رسد آن که شاعرش بوده ست 1_ الامام الباقر علیه السلام: ان الحسین بن علی کان یزور قبر الحسن علیه السلام فی کل عشیه جمعه(میزان الحکمه، ج 4، باب زیاره الامام الحسن علیه السلام) ۲_ سعدی: دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری @shafiepoems
محمد صالحی پور4_5805244197191550525.mp3
زمان: حجم: 8.72M
وداع با دوماه عزاداری هیات لبیک مشهد مداح: محمدصالحی پور شاعر:سیدعلیرضا شفیعی
بر لب تپش ترانه ای باشد و من آرامش جادوانه ای باشد و من از این همه های و هو چه حاصل؟! ای کاش غوغای کتابخانه ای باشد و من سید علیرضا شفیعی
به دانشمندشهید دکتر محسن فخری زاده از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم.. ما و بیقراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هرچند آزرده تو را این زخم کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟! هرگز او را به دست آورده ای امروز؛ آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری! سید علیرضا شفیعی - ۹۹/۹/۹ @shafiepoems
42.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ "دم عشق" ویژه سالروز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها @Shafiepoems
◾آسمان مدینه النبی◾ میزبان تو می‌شود ملکوت؟ یا ملائک در آستان تواند؟ لحظه ای که قنوت می‌گیری همه ی شهر میهمان تواند گریه هایت نفس نفس هرشب ضربان مدینه النبی است سجده بر خاک می‌کنی، این خاک آسمان مدینه النبی است چهره ی آسمانی ات زهرا! در شب تار، نور مهتاب است آفتاب است در دل شب.. نه! فاطمه باز بین محراب است چتر این‌ رحمت الهی را بر سر اهل شهر گستردی با تو همسایه ها چه خوش‌بختند همه را یک به یک دعا کردی ما که همسایه ی تو نه.. اما از ازل زیر سایه ات هستیم در هیاهوی روز محشر هم به نخ چادر تو دل بستیم سیدعلیرضا شفیعی دی۹۹