از صبر سرشار است باغ از زخمها لبریز
کی میرسد فردا؟ کجا سر میرسد پاییز؟
این سرزمین مانند تو کمتر به خود دیده است
من خواندهام افسانهها را، قصهها را نیز
رودی که جاری بود آخر رفت و دریا شد
قدّ رشید ملتی، در ماتمش تا شد
همنام قاسم بود، احلی من عسل بر لب
همچون علیّ اکبر آخر ارباََ اربا شد
باری تماشای عروجش گرچه جانکاه است
ققنوسها را مرگ، تازه اول راه است
درد است آری درد، اما جز سعادت نیست
درمان درد عشق چیزی جز شهادت نیست
آری شهیدان بر سر خوان خدا مستند
از حبس دنیا پر گشودند از قفس رستند
آیینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد
صدها سلیمانی در این گهوارهها هستند
ما روز روشن از شب تاریک میجوییم
آری شهادت را به هم تبریک میگوییم
شعب عراقی میشود طوفانتر از دریا
وقتی ابومهدی است الگوی عراقیها
عشق است مرز ما، شهادت شاهراه ماست
خون تو و خون ابومهدی گواه ماست
یک عمر با شوق شهادت زندگی کردی
رفتند یک یک دوستانت، تاب آوردی
حیف است راهت بی شهادت طی شود سردار
آسوده باش و این علم را دست ما بسپار
ما از تبار کاظمی و باکری هستیم
فهمیده، مقصودی، وصالی، باقری هستیم
هرچند آتش بارها زد بوسه بر دستت
شکر خدا انگشترت مانده ست در دستت
کی در غبار جاده ها گم می شود خونت؟
الهام بخش گام دوم می شود خونت
اینجا جهانی بی قرار و داغدار توست
آنجا شبیه جبهه حاج احمد کنار توست
یاری قدیمی از تبار آسمان دارد
ای خوش به حال حاج احمد، میهمان دارد
رفتی که با خیل شهیدان باز برگردی
بهر ظهور این جاده را آمادهتر کردی
حس میکنم روز فرج انگار نزدیک است
یک بار دیگر دیدنت بسیار نزدیک است
با لشکر صاحب زمان برگشتنت زیباست
تو، با نوای کاروان برگشتنت زیباست
ما مرد رزمیم و اگرچه سخت غمگینیم
حاشا که تا روز ظهور از پای بنشینیم
داغ تو بر دلهای ما هرچند جانکاه است
دشمن بداند: انتقام سخت در راه است
جانهای ما گشته است از خونخواهیات لبریز
خونخواهی تو میشود آغاز رستاخیز
آزادگی با لالهها تکثیر خواهد شد
خون تو باران است، بر این دشت حاصلخیز
باید شبیهت زیست چون آزادهها آزاد
باید شبیهت رفت تا مرگی غرورآمیز
#سید_محمدمهدی_شفیعی
#سید_علیرضا_شفیعی
#امیر_سلیمانی
#میلاد_حبیبی
#محمدرضا_معلمی