eitaa logo
محفل منتظـــــ💚ـــــران ظهـــور«۱»
9هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی💚 السلام علیک یااباصالح المهدی ادرکنی ولاتهلکنی کانال تبلیغــــــ👇🏻ــــــــات ارزان https://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3 درخدمتــــــــ👇🏻ــــــــم ازسومین حرم اهل بیت علیه السلام (شاهچراغ) eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊 ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ ‌ 🏡🏡 💞💕 ✍از زرنگی پیرمرد که دوسال از عباداتم را مفت و بخاطر یک آزار ناخواسته مال خود کرده بود بُهت زده بودم که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم: 🗞حرمت مومن از خانه کعبه بالاتر است. در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم،کسی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی داشتیم و همدیگر را سرکار می گذاشتیم. یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و بدجوری ضایعش کردم. موقع خداحافظی از او عذرخواهی کردم او هم چیزی نگفت. روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم دوباره به او زنگ زدم و گفتم: فلانی به تو خیلی بد کردم تو را یک بار بعد ضایع کردم بعد در مورد عمل جراحی گفتم تا گفت: حلال کردم،ان‌شاءلله که سالم برمیگردی. آن روز در نامه عمل همان ماجرا را دیدم. جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد، اگر رضایتش را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی. مگر شوخی است آبروی یک مومن را بردن !! می خواستم همانجا زارزار گریه کنم.برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم. برای یک غیبت بی‌مورد بهترین اعمال خوب من محو می‌شد... چقدر حساب خدا دقیق است،چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم... در این زمان جوان پشت میز گفت: شخصی اینجاست که ۴ سال منتظر شماست، این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود اما معطل شماست. با تعجب گفتم:از کی حرف میزنی؟ ناگهان یکی از پیرمردهای مسجد مان را دیدم که در مقابل هم و در کنار همان جوان ایستاد. خیلی ابراز ارادت کردوگفت:کجایی مومن،چند ساله منتظر تو هستم. بعد از کمی صحبت پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج مشغول فعالیت فرهنگی بودید تهمتی را در جمع به شما زدم،برای همین آمدم که حلالم کنید. آن صحنه برایم یادآوری شد که مشغول فعالیت در مسجد بودم،کارهای فرهنگی بسیج‌ و... این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بودند و پشت سر من حرف می زدند که واقعیت نداشت. به من تهمت بدی زد و نیت ما را زیر سوال برد... آدم خوبی بود، اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت میز گفتم: درسته ایشان آدم خوبی بوده اما من همینطوری از ایشان نمی گذرم ،دست من خالیست هرچه می توانی ازش بگیر. تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم: 📖"هر کسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد." جوان هم رو به من کرد و گفت:این بنده خدا یک انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش می‌آید. یک حسینیه را در شهرستان شما خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند. اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از اومی گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تا او را ببخشی. با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟؟خیلی خوبه. بنده خدا پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد اما چاره‌ای نداشتیم. ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی. تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان یک چنین خیراتی را از دست می دهد پس ما که هر روز و هر شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت.. ما که به راحتی پشت سر افراد جامعه و دوستان و آشنایان خود هر چه می خواهیم می گوییم... باز جوانِ پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: 📖کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردمِ با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند: 🗞 هرکس آنچه را درباره مومنی ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از مصادیق این آیه است. ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم. یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی.... بعدی..... بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه می‌کردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمی شد کرد. در دنیا انسان در دادگاه از خود دفاع می‌کند و خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه می‌کند اما اینجا مگر می‌شود چیزی گفت؟ حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال... در دنیا شنیده بودم که اینجا مو را از ماست میکشند، اما این مو کجا و آن ماست کجا.... ... 💚یاحسین💚 🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
گفت: ما ... گفتم: از چه جا مانده‌اى؟ گفت: از راهپيمايى و برداشتن براى علیه السلام گفتم: خوب راه بپيما و قدم بردار براى او گفت: نمي داني آن جاده چيست گفتم: اين همه كه امامت به پيمودن آن تو را كرده... ما نه جا مانده‌ايم نه درمانده و رانده نه راه بسته است نه جاده مسدود نه ناتوانى در كار است نه قدم برداشتن ممنوع... انگار ما فقط يك راه را بلديم!!! و گرنه اين همه مسير... 😔 براي اندوه بار "حضرت مهدى ارواحنافداه " فقط يك راه وجود ندارد هزاران راه... هزاران جاده... و هزاران موكب و مركب هست كه بايد بجوييم بپوييم آن‌ها را... اندازه هزينه سفر خود و خانواده‌ات براي خرج كن! قدر بي خوابي‌هايت در مسير سه روزه، از خواب و خوراكت براى زمان ارواحنافداه بى خوابى بكش! كار و زندگي‌ات و تمام وقتت را مولاى و شده‌ات كن! آنقدر برايش بردار تا پايت بزند! آنقدر سختي به جان بخر تا تنت بيمار شود! آنقدر در خفا برايش در سوز و گداز باش تا دعايت قفل غيبتش را بگشايد و گره از كارش باز كند. آنقدر كمر همت به خدمتش بند كه از نفس بيفتى! بجنگ و سرباز باش بخند و بگريان اما بيدار كن توفیق طلب کن که ره خدمت ارباب زیاد است❤️ آخرالزمان ظهوربسیارنزدیکه 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 ⚘🌸‌🍃•.⚘.•´ 🍃🌸 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦ eitaa.com/shahachragh