eitaa logo
💚کـوچـه شــهـدا💚
2.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
115 فایل
°• ❀﷽ #به‌امیدِ‌روزی‌که‌بگویند‌خـادِمٌ‌الشٌـهدا‌به‌شــهدا‌پیوست شروع‌نوکری💚۱۴٠۲/۶/۲٠ پایان‌‌شهادت🌹 #هر‌ماه‌مصاحبه‌باخانواده‌های‌شهداانجام‌میشود کمیته‌خادمین‌الشهدای‌شهریار کپی‌ازمصاحبه‌ها‌با‌ لینک‌کانالمون‌مجازهست. ارتباط با ما👇 @rogaye_khaton315
مشاهده در ایتا
دانلود
💚کـوچـه شــهـدا💚
چه ذکرهایی رو بیشتر میگفتن ؟📿
☺️ درمورد ذکر هایی که ایشان همیشه بر لبشان بود همیشه یک تسبیح تربت کوچک در دستشان بود و به گفته خودشان هر روز از داخل سرویس تا به محل کار برسند ذکر ایام هفته ذکر یونسیه به نیت فرج و ظهور امام زمان و به بنده هم توصیه می‌کردند روزی ۴۰۰ بار ذکر یونسیه را برای ظهور آقا قرائت کنید و صلوات برای سلامتی آقا امام زمان قرائت می‌کردند و از ادعیه ها به دعای کمیل علاقه ی بسیاری داشت اکثر شب جمعه هایی که منزل بودن حتی اگر فرصت پیدا نمی‌کردند به اماکن مذهبی بروند با تلویزیون دعای کمیل را زمزمه می‌کردند
💚کـوچـه شــهـدا💚
رابطه اش با شهدا چطوری بود ؟ 🥀🌱🥀🌱🥀
☺️ علاقه ی خیلی زیادی به شهیدان داشتند مخصوصا از سال ۹۸ که یکی از دوستان صمیمی اش به شهادت رسیده بود از هر فرصتی برای رفتن به بهشت زهرا وقطعه ی ۵۰ استفاده می‌کرد به واسطه ی کارش عاشق شهید تهرانی مقدم بودو امکان نداشت ما برای زیارت به مزار شهدا برویم و کنار مزار حاج حسن نرود.
💚کـوچـه شــهـدا💚
در چند سالگی ازدواج کردند؟ چجوری با همسرشون آشنا شدند
☺️ نحوه آشنایی و ازدواج ما کاملا سنتی بود و شناخت کمی خانواده ها از یکدیگر داشتند ولی من تا به حال حسین آقا رو ندیده بودم و هیچ شناختی از ایشان نداشتم جلسه اول خواستگاری مادر و خاله شان به منزل ما آمدند و فردای همان روز خود شهید به همراه پدر و مادر تشریف آوردند با اولین بار صحبت کردن با ایشان مجذوب و شیفته اخلاق و رفتارشان شدم این صحبت کردن تا سه جلسه دیگر ادامه پیدا کرد بیشتر صحبت ها من باب آشنایی و بیشتر در مورد ساده زیستی و اینکه دوست دارن سبک زندگی‌شان پیرو ائمه اطهار باشند گذشت و کلا از روز خواستگاری تا عقد رسمی ما کمتر از یک ماه طول کشید یعنی روز اولی که به منزل ما آمدن تاریخ ۱۷/۴/۹۵بود و روز عقد ما ۱۵/۵/۹۵ انجام شد .
💚کـوچـه شــهـدا💚
#مادرشهید☺️ معیار ایشان برای انتخاب همسر داشتن اعتقادات معنونی ؛ محجبه بودن ؛ و ولائی بودن همسرشان
☺️ معیار اصلی من ایمان و تقوا و اخلاق و پشتوانه خوبی بودن برای شروع یک زندگی بود که همه‌ی این ها را من در همسرم‌دیدم و انتخاب کردم اصلا از روی ظاهرش میشد همه این ها را پیدا کردو ازنظر همسرم به گفته ی خودشان همسری همراه و پشتیبان و همدل ومتعهد می‌خواستند که در رابطه صادق و در اهداف با هم تفاهم داشته باشند را برای ازدواج و شروع زندگی مناسب می‌دیدند
💚کـوچـه شــهـدا💚
از روز شهادت بفرمایید چی شد و کجا شهید شدند کی و چه موقع خبر شهادتش رو بهتون دادن ؟ 😢
☺️ حسین آقا بامداد دوشنبه مصادف با ۲۶/۳/۱۴۰۴ساعت ۱:۳۰به وقت حاج قاسم بخاطر علاقه و ارادت خاصی که به حاج قاسم داشت زمان شهادتش هم با حاجی یکی شد به دست جنایتکارترین و شقی ترین دشمنان با جنگنده های اف ۳۵حین شلیک موشک به طرف اسرائیل با جمعی از همکاران به فیض شهادت نائل آمدند ولی به من روز سه شنبه صبح زنگ زدند که همسرت مجروح شده و در بیمارستان بستری هست من شهرستان منزل پدرم بودم با امید اینکه مجروح شده راه افتادیم شاید اینگونه صحبت کردن در محضر خدای متعال ناشکری بحساب بیاید ولی من تا خود تهران از خدا میخاستم که دستش یا پایش قطع شده باشد یا کلا از چشم نابینا شده باشد فقط باشد چون خودم وابستگی خیلی شدیدی به ایشان داشتم و هنوز آمادگی اینکه بدون حسین چگونه باید تو این دنیا زندگی کنم را نداشتم و جدایی از من وابستگی شدید بچه ها به پدرشان بود دائم این خاطره در ذهنم تداعی میشد که یکبار که به ماموریت یک هفته ای رفته بودند علی که در آن زمان ۴ ساله بود یک هفته تمام تب میکرد بدون هیچ علتی و تبش موقعی قطع شد که در آغوش پدر قرار گرفت فقط خدا را صدا میزدم به علی و مهدی من رحم کن ولی خدای مهربان همسرم را به آرزویش رسانده بود و تقدیر و مشیت الهی در این بوده است که ما ادامه ی زندگی را اینگونه بگذرانیم و من راضی به رضایت خدا هستم و می‌دانم که پروردگار مهربان تقدیر و سرنوشت ما را زیبا تر از هر کسی مینویسد واین روزها این جمله ورد زبان من است الهی رضا برضائک .
💚کـوچـه شــهـدا💚
👇👇👇👇👇 تما م لحظه ها خاطره هست خاطره ای که برا شما خیلی به یاد ماندنی بوده از شهید عزیز برامون میفر
شهید شعبانی و همسر من با هم تو یک مکان بودندو تاآخرین لحظه با هم بودندو شهید شدند و خاطره جالبی که یادم اومد اینکه تقریبا چند ماه پیش همسرم اومد خونه خندیدو گفت پاشو برای من اسفند دود کن گفتم مگه چی شده گفت دوسه تا از دوستام سن شهید شعبانی رو نمیدونستند بعد یکیشون گفت بچه ها بنظرتون جعفری بزرگ تر هست یا شعبانی گفت همشون بلا استثنا گفتن شعبانی بعد که حساب کردیم دیدم من تقریبا ۱۲ سال از ایشون بزرگتر بودم روح همشون شاد و یادشون گرامی ان‌شاءالله شفیع ما هم باشند
💚کـوچـه شــهـدا💚
از روز آخر در معراج الشهدا زمان وداع باحسین آقا بفرمایید 🌺🍀🌹🍀🌷
☺️ لحظه خیلی سختی بود هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی برسد من تو این دنیا باشم ولی حسین نباشد همیشه میدانستم که دنیا محل گذر است هر چقدر عاشق و دلداده باشی فرقی نمی‌کند و آدم ها در رفت و آمد هستند ولی هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که عزیز ترین من هم برود اینکه همسر ۱۷۹ سانتی متری من با ۷۰ کیلو وزن برود و فقط چند تکه استخوان آن هم با کمک آزمایش دی ان ای پیدا کنند و برایم بیاورند اصلا فکر نمیکردم حسینم به این شکل باز گردد وقتی میشنیدم در اطرافیان می‌گفتند علی اکبری رفت و علی اصغری برگشت خیلی دلم می‌گرفت چیزی از حسین نمانده بود و من تمام حسین را تقدیم خدا کردم
☺️ چه سوال قشنگی اصلا فکر کردن بهش هم حال آدم رو خوب میکنه فقط می‌نشینم روبه رویش و دلتنگی و نبودن هایی این چند وقت رو با نگاه کردن به صورت زیبایش و خنده های قشنگش جبران میکنم کاش میشد ....‌