eitaa logo
.......
4 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
103 فایل
.....
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از به‌سو؎‌روشنٰایی:)!
1.46M
نـٰام‌اثـر: عصـٰا؎‌‌بـٰابـٰا . . ! @shahadat312
پسرک فلافل فروش.pdf
3.73M
دربارھ‌؎این𝐏𝐝𝐟‌📌↓ ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ڪتاب‌‌:پسَرڪ‌فلـٰافل‌فروش زندگےنـٰامہ؎شھیدمحمدهاد؎ ذوالفقـٰار؎..! «بہ‌شدت‌پیشنھادمیشہ📚...!» @shahasat312
پایان‌آدمیزاد نه‌از‌دست‌دادن‌رفیق‌است نه‌رفتن‌یار.. نه‌تنهایے..!! هیچ‌ڪدام!پایان‌آدمےنیست آدمےآن‌هنگام‌تمام مۍ‌شود‌ڪہ: | ••خـُدا‌‌فراموشش‌ڪند••| @shahadat312
.......
(:💛!
ا؎ڪه از طعم نگاهٺ خانه دل میدهد بو؎صفا میرسد روز؎ ڪه رویت میڪنیم رو؎ ٺو را اینجابه‌امید خدا 💚:)! @shahadat312
هدایت شده از به‌سو؎‌روشنٰایی:)!
تهوع‌آورترین تعاریف از آزادی رو می‌شه توی اینستاگرام دید. ولی اگه اینستاگرام ندارید و یا به هر دلیلی نمیتونید که داشته باشید... بدونید که بخش بزرگی از خوشبختی سهم شماست... چون مزخرف ترین فضا، اینستاگرامه‌... هرکی از راه می‌رسه یه عالمِ فرهیخته ی اهل دانش و آموزگارِ اخلاقه‌... با نداشتنش چیزی رو جز آموزش اخلاق و بستن روسری و....از دست نمیدین :)
هدایت شده از به‌سو؎‌روشنٰایی:)!
بالاخره مجبورش ڪردن دنبالشون بره...ظهر شده بود و وقٺ نهار از وقتی اومده بودن همش سرش پایین بود از اینڪه به گناه بیافته یه چوب توی دستش رو زمین مینوشت تباه،تباه،تباه.... بٰا خودش ڪلنجار میرفت ڪه آیا بگم یا نگم...؟! اصلا شجاعت اینو دارم ڪه با یه خانوم صحبٺ ڪنم یا نه؟ خدایا خودٺ ڪمڪم ڪن... محسن صداش زد آقا مهدی خبراییه همش تو خودتی سرٺ پایینه بگو ببینم ڪلڪ؟ یهو سرشو بالا آورد از درد گردن چهره اش تو هم رفت ولی زود؎به خودش اومد گفت:نه چیزی نیست یه چیز؎ذهنم رو درگیر ڪرده بود... -محسن:بابا تو هم ما رو ڪشتی بیا بیا آتیش رو روشن ڪن مردیم....بالاخره بلند شد رفت آتیش رو روشن ڪرد. دودبد؎ایجاد شده بود... صدا؎خانوما بلند شد و اعتراض وار.. - آها؎ خفه شدیم....لااقل به رو؎خودتون بیارین... موقعیت خوبی فراهم شد و بهترین فرصت بود،فرصت رو غنمیت شمرد سرش رو پایین انداخت‌ورفت تو؎ جمعشون _:ببخشید خانوما؎محترم،همونجور؎ ڪه این دود فضا رو آلوده ڪرده وباعث اذیت شده و تنفس رو سخٺ ڪرده روسر؎سر نڪردن شما هم اینجا رو آلوده ڪرد و ما هم داریم اذیت میشیم +خانوما:شما چشماٺو ببند و نگاه نڪن و نبین،ولی ما داریم از این دود اذیت میشیم🙄 -:پس شما هم جلوی دهنتون رو بگیرین ونفس نڪشین و....🤭 برگشتم و به درست ڪردن غذا با ڪمڪ محسن و بقیه ادامه دادم....ڪسی متوجه نشده بود ڪه رفتم و با خانوما حرف زدم....۵دقیقه از وقت اومدنم گذشت...بالاخره ڪارغذا تموم شد سرمو برگردوندم دیدم روسر؎هاشون رو سرشون ڪردن🙂دم آخر؎ دوباره رفتم نزدیڪشون و گفتم خانومها یه عذر خواهی بابت دود؎ ڪه راه انداختیم و یه تشڪربابت اینڪه روسر؎هاتون رو سر ڪردید
.......
بالاخره مجبورش ڪردن دنبالشون بره...ظهر شده بود و وقٺ نهار از وقتی اومده بودن همش سرش پایین بود از ای
حتما بخونیدااا اگه خواستید از همین ڪانالی ڪه فورواردش ڪردم برید قسمت ناشناس بیوی ڪانال یه نظر؎ هم بدید اینو همینجور؎ نوشتم شاید اگه یڪم نظر و حمایت شد یه وقتایی از اینا نوشتم خیلی زحمت ڪشیدماااا😄😅
شهـٰادت . .🌱!'