🇮🇷دلم آسمون میخاد🇮🇷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 #نسل_سوخته #پارت_بیست_یکم فقط به خاطر تو اومد بی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂
🍂🍃
🍂
#نسل_سوخته
#پارت_بیست_دوم
زمانی برای مرد شدن
از روزه گرفتن منع شده بودم،اما به معنی عقب نشینی نبود…صبح از جا بلند شدم بدون خوردن صبحانه،فقط یه لیوان آب،همین قدر که دیگه روزه نباشم وتا افطار لب به چیزی نمی زدم…خوراکی هایی که مادرم می داد بین بچه ها تقسیم می کردم
یک ماه،غذام فقط یک وعده غذایی بود…
برای من اینم تمرین بود،تمرین نه گفتن،تمرین محکم شدن،تمرین کنترل خودم…
بعد زنگ ورزش،تشنگی به شدت بهم فشار آورد…همونجا ولو شدم روی زمین سرد،معلم ورزش مون اومد بالای سرم
_خوب پاشو برو آب بخور
دوباره نگام کرد…حس تکان دادن لب هام رو نداشتم
_چرا روزه گرفتی؟اگر روزه گرفتن برای سن تو بود،خدا از ۱۰ سالگی واجبش می کرد…
یه حسی بهم می گفت:الانه به خاطر ضعف وضع من به حریم و حرمت روزه گرفتن و رمضان خدشه وارد بشه
نمی خواستم سستی و مشکل من در نفی رمضان قدم برداره…سریع از روی زمین بلند شدم
_آقا اجازه…نا قوی تریم یا دخترها؟
خنده اش گرفت…
_آقا،پس چرا خدا به اونها میگه۹سالگی روزه بگیرید،انا ما باید از۱۵ سالگی روزه بگیریم؟ما که قوی تریم…
خنده اش کور شد…من استاد پرسیدن سوال هایی بودم که همیشه بی جواب می موند…لین بار خودم لبخند زدم…
_ما مرد شدیم آقا…
_همچین میگه مرد شدیم آقا کا انگار رستم دستانه،بزار پشت لبت سبز بشه بعد بگو مرد شدیم…_نه آقا،ما مرد شدیم روحانی مسجدمون میگه،اگر مرد شدن به یال و کوپال و مو و سیبیل بود،شمر هیچی از مردونگی کم نداشت…نا مرد بی ریش و سیبیلم آقا…
فقط بهم نگاه کرد…همون حس بهم می گفت دیگه ادامه نده…
_آقا با اجازه تون،تا زنگ نخورده بریم لباس مون رو عوض کنیم…
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃