🌿🦋؛
علــی ناخدای محیـط یقین
علــی لنگر آسمان و زمین
علــی بهتـرین كلـک امـل
علــی پـرتـو آفـتاب ازل
________🌱✨
🌿•💕•
🌏•| زمین ساکن از حلم والای او
فلک سایر از جنبش رای او
🌍|• زمین چتر طاقی ز ایوان اوست
فلک گردبادی ز جولان اوست
#یاحیدر💛
•🍀•🍀•
فخرش این بس که بمانند حسینش پسر است
همچنین دختر وی زینب فرخنده لقاست 😌👌
#یاابوتراب🌻
🧡٫🍃
با علی نام از ابو سفیان و فرزند مبر
روبهان را کی سزد با شیر نر همبر کنی
#به_به😁👌
صدای #مسلمانان_مظلوم_هند باشیم.
فیلم ها اصلا قابل انتشار و فجایع قابل باور نیست. زنده به گور کردن مادر و فرزند و...😓
مثل جنایاتی که درحق مسلمانان کشمیر مرتکب شدن مانند جنایتهایی که میانمار درحق مسلمانان مظلوم مرتکب شد!
چشم دنیاکورشده وگوش دنیا نمیشنود، موضع وزارت خارجه ما تا حالا چی بود؟ صدا و سیما چی؟
برخی اخبار حاکیست تا کنون حدود 200 مسلمان به قتل رسیده اند.
❗️❗️❗️❗️
بعدها تاریخ ما را چگونه قضاوت میکند وقتی که برادرانمان را مظلومانه میکشند و ساکتیم. حالا مائیم و #مسلمانان_مظلوم_هند و فریادهایی که نمیشنویم...
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
🧡٫🍃 با علی نام از ابو سفیان و فرزند مبر روبهان را کی سزد با شیر نر همبر کنی #به_به😁👌
🍃💫
📗کتاب آستان دوست
عطا الله عسکری.
...............؛
👤 #کمیل
دلم آسمون میخاد🔎📷
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_مجنون_من_کجایی؟ ══🍃💚🍃══════ #قسمت_بیستویکم بعد از تپه نورالشهدا به سمت خو
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستودوم
برای نماز صبح رفتم پایین
که مادرم گفت رقیه چمدونت بستی؟
-😳😳😳چمدون؟
مامان: مگه سید بهت نگفت
میرید مسافرت؟
-نه فقط گفت برات یه سوپرایز دارم
مامان:خب میرید مسافرت...
(مسافرت😳چرا به خودم چیزی نگفت😐خب دیونه ميخواست سورپرایزت کنه😃)
-شما و داداش هم اجازه دادید؟😳😳😳
مامان: رقیه سید شوهرته 😡😡
چرا نباید اجازه بدم؟
بعدشم اجازت دست سیده
بازم به ما احترام گذاشته که میگه
چمدونت ببند
صبح راهیاید
-بله چشم ☺️☺️☺️
نماز خوندم رفتم اتاقم زورم نمیرسید چمدون و بیارم پایین
رفتم دنبال داداش
-داداش میشه بیاید چمدونم و بیارید پایین
حسین: بله عزیزم😊
صبح ساعت ۷ مامان: بدو رقیه آقاسید پایین منتظرته
-من آمادهام مادر
میشه به داداش بگید بیاد چمدون و ببره
مامان: نه برو بگو سید بیاد
بذار بفهمه تکیه گاه تو اونه نه من یا برادرت😳
-إه مامان تواما
مامان: تو مو میبنی من پیچش مو
رفتم پایین سید تا منو دید: سلام خانم گلم بپر بالا
-سیدجان میشه بیایی چمدونم و بیاری اولین بار بود گفتم سیدجان😍
چشاش برق زد
سید: فدای سیدجان گفتنت چرا نمیشه خانم گلم
سوار ماشین🚗 شدیم
_سیدجان میشه به من بگید کجا میریم؟
سید: من و خانمم میریم خادم الشهدا🌷 باشیم
-وایییبییی مرسی سیدم
سید میخندید گوشیم زنگ خورد📱
اسم محدثه زارعی با یه پاندا تو صفحه نمایان شد
سلام پاندای من
محدثه: ای خدا عروسم شدی عاقل نشدی
-خخخخخ
محدثه: کوفته
رقیه فردا شب پسرعموی آقای حسینی میان خواستگاری
-میدونستم عزیزم
مبارکت باشه
محدثه : مرسی عزیزم
-یاعلی
سید: دختر تو برای منم عکس پاندا گذاشتی؟
-نه روم نشده هنوز
سید: خب خداشکر
-مجتبی
وای آب شدم اسمش گفتم چرا 🙈🙈
سید: جانم
-هیچی
سید:بگووووو
-یادم رفت
سید: چرا خجالت میکشی از من 😊😊😊😊
-کجا خادمیم؟🙈🙈🙈
سید: هویزه
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
══🍃💚🍃══════
صلوات بِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
تو هم شهید میشی ...
توهم همسر شهید میشی ...
توهم مادر شهید میشی ...
💔😔
ان شاءالله
به آسمان که رسیدند
رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر است آی خاکیها..🥀
بیادهمهشهدا❤
دلتنگیم💔
شفاعت🍃
شبتون شهدایی