#معرفیکتاب🌸✨
کتاب قصه دلبری😍
📚خاطرات زندگی شهید محمد حسین محمد خانی✨عمار حلب💕
خاطرات «قصه دلبری» از دوران دانشجویی همسر شهید در دانشگاه آغاز میشود و پس از آن با ذکر خاطراتی از آغاز زندگی مشترک با شهید محمدخانی، تولد فرزندان و در نهایت شهادت شهید به اتمام میرسد.
کتاب نثری شیرین و خواندنی دارد؛ مانند اکثر آثاری که روایت فتح در این قالب منتشر کرده است، با این تفاوت که اینبار حرف از شهیدی است که همانند ما در این شهر نفس کشیده و زندگی کرده است.
🖊از جمله ویژگیهای «قصه دلبری»، داستان بیپیرایه آن است که براساس واقعیت چیده شده؛ بیآنکه نویسنده بخواهد از شخصیت اصلی این قصه یک ابرقهرمان یا یک اسطوره بسازد✨
#خادمالمهدی🦋✨
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت+دهه هشتاد💞
「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
#معرفیکتاب🌸✨ کتاب قصه دلبری😍 📚خاطرات زندگی شهید محمد حسین محمد خانی✨عمار حلب💕 خاطرات «قصه دلبری»
📚در قسمتی از این کتاب میخوانیم✨
گفت: «قبلش که نمیتونستم از تو دل بکنم، چه برسه به حالا که امیرحسینم هست، اصلاً نمیشه!» مطمئن بودم این آدم قرار نیست به مرگ طبیعی بمیرد.✨ خیلی تکرار میکرد: «اگر شهید نشی میمیری!» ولی نه به این زودی. غبطه خوردم. آخرین پیامهایش فرق میکرد. نمیدانم به خاطر ایام محرم بود یا چیز دیگری:
هیئت سیار دارم، روضههای گوشیام...
✨این تناقض تا ابد شیرینترین مرثیه است
✨سرترین آقای دنیا را خدا بیسر گذاشت
✨وقتی میمیرم هیچ کس به داد من نمیرسد الا حسین
✨ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
💌پیامم به دستش نمیرسید. نمیدانستم گوشیاش کجاست، ولی برایش نوشتم: «نوش جونت! دیگه ارباب خریدت، دیدی آخر مارکدار شدی!»💕
💞هیچ وقت به قولش وفا نکرد. نمیدانم دست خودش بود یا نه. میگفت: «45 روزه برمیگردم». اما سر 57 روز یا 63 روز برمیگشت. بار آخر بهش گفتم: «تا رکورد صد روز رو نشکونی، ظاهراً قرار نیست برگردی». گفت: «نه، مطمئن باش زیر 100 نگهش میدارم». این یکی را زیر قولش نزد. روز نود و نهم برگشت، ولی چه برگشتنی..💔
#خادمالمهدی🦋✨
#کانال_روبیکامونح🍃
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت+دهه هشتاد💞
آهاے آقا پسر طرف صحبتم شمایے ...👦🏻
خوشگلے ؟😎
خوش هیڪلے ؟💪🏻
جذابے؟😉
خب خدا رو شڪر ....😌
فتبارڪ الله احسن الخالقین ....😄
ولےدلیل نمیشه سو استفاده ڪنےڪہ ....
دخترا واست غش و ضعف میڪنن ؟؟😍
با یه نگاه عاشقت میشن ؟؟؟؟😘
راستے چند تا دوست دختر دارے؟😕
حسابشون از دستت رفته دیگہ ؟؟؟😟
بعد یڪے دو ماه ولشون میڪنے و میرے ؟؟
گورباباےقبلیا 👉🏻پیش به سوے بعدیا ؟؟؟👈🏻
بابا دست مریزاد ...گلےبه جمالت آقا پسر ..🌹
تو ڪہ واسه ناموس خودت سگ میشے🐶 واسه ناموس مردم گرگ نشو ....🐆
زندگےهمین یڪے دو روز نیستااااا ....😑
پس فردا بابا میشے ....دختر دار میشے ....
به خودت بیا برادر من ...مرد باش ...
به افتخـــار👏🏻پسرایے👱🏻♂ ڪہآبروی هیچ دخترے👩🏻 رو زیر سوال نبردن و به افتخــــار دخترایے ڪہ🧕🏻نجابتشونو به حراج نمیزارن ....🙂
#مدافع_چادر ♡
#کانال_روبیکامونح 🍃
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت + دهه هشتاد💞
Moghadam-MiladImamReza1395[03].mp3
4.39M
🔸مرغ دلم پر زده سمت دام بلا🔹
🎤 سبـک : سـرود #دهه_کرامت
🗓مراسم : میلاد امام رضا (ع)
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت + دهه هشتاد💞
∞💛🦋∞
.
𝓫𝓮 𝓯𝓸𝓵𝓵𝓸𝔀𝓮𝓻 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓭𝓻𝓮𝓪𝓶𝓼💎💘☔️
.
[دُنبال کنندھ یِ آرِزوهات باشـ**☁️🌸✨]
.
----------------------------------
#انگیزشۍ🌱
.
•
•🍓• ↷ #ʝøɪɴ ↯
「°.•⚡️ @shahadat_hashtad 🌵•°.」
💞شهادت + دهه هشتاد💞
•﷽•
دوباره سه شنبه شد
#سلام_آقاے_من ✋🏼
#أیڹ_بقیة_الله🍁
معمارِ دݪهاماݩ❤️
بیـا ویرانـہ را تعمیـر ڪـݩ📿
ایݩ قصـہ مجهوݪ ڔا
با مقدمٺ تفسیـر ڪـݩ🌷
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهورالحجه
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#کلام_شهدآ
هروقتمیخواستبراےجوانان
یادگارے بنویسد ، مےنوشت :
"منکانللہکاناللهله"
هرکهباخداباشدخدابااوست.
رسمعاشقنیستبایکدل
دودلبرداشتن ...
#شهید_محمدابراهیم_همت⚡
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت + دهه هشتاد💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما مدعیان صف اول بودیم 🌹
از آخر مجلس شهدا را چیدند ... ...
•✾••┈┈
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت + دهه هشتاد💞
#کپی_آزاد ✔️
〰〰〰〰〰〰
✨خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ
✨وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿۱۹۹﴾
✨گذشت پيشه كن و به كار
✨پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب (۱۹۹)
📚سوره مبارکه الأعراف
✍آیه ۱۹۹
@shahadat_dahe_hashtad
💞شهادت + دهه هشتاد💞
ایشان فرزند دوم خانواده است و برخلاف برادرش شخصیت آرام و ساکتی داشت و خیلی شیطنت نمی کرد.
تا تمام شدن جنگ تحمیلی همراه خانواده در تهران زندگی می کرد و پس از اتمام جنگ به کرج رفتند.اما در سن هجده سالگی بار دیگر به تهران بازگشتند
او در دبیرستان رشته علوم انسانی را خواند و در دانشگاه رشته مدیریت را ادامه داد.
در سن 13 سالگی بود که وارد بسیج شد اوایل چون سنش کمتر از حداقل مورد نظر بود، قبول نمیکردند اما بالاخره رفت و عضو شد.
در هیئتهای مختلفی شرکت میکرد از جمله هیئت ریحانهالنبی را خیلی دوست داشت.