در رابطه با نبودنهای مصطفی، اعتراض که میکردم و میگفتم بیا بیرون، ایشان میگفتند انشاالله این یکی کار را انجام بدهم میآیم بیرون...
ولی میدانستم آنقدر هدفهایش برایش مقدس است که اصلا حرف من معنی ندارد. یکی دو سال پیش از شهادت که خیلی بهم فشار آمده بود ایشان بهم گفتند:
"پیش یک عالِمی رفتم و آن عالم به من گفته است این کاری که سازمان انرژی اتمی انجام میدهد و این که ایران به این قدرت برسد، قطعا در ظهور آقا تأثیر دارد."
بعد از این حرف دیگر نگفتم نرو!
شهید #مصطفی_احمدی_روشن
#سالروز_ولادت🌹
@shahadat_dahe_hashtad
🖤 شهادت + دهه هشتاد 🖤
چھ #قشنگ گفٺ:
#شهیدشوشٺرے 🌱
دیروز دنبـال #گــمنامے بودیم
و امروز مواظبیم #نآمـمان گُم نَشود...
جبھبوے #ایمان مےداد
و اینجا #ایمآنمآن بومےدهد..😔💔
🔻اینجاصحبٺ #عشق درمیاڹ اسٺــ♡
💠°|•
@shahadat_dahe_hashtad
🖤 شهادت + دهه هشتاد 🖤
✨﷽✨
💚مهمان امام حسین (علیه السلام) :
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود، به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی.
📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳
@shahadat_dahe_hashtad
🖤 شهادت + دهه هشتاد 🖤
چقدر انسان و تمام موجودات با ارزشن ڪہ بہ دست افریدگار نقاشے شدن 💛😍
「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
راستشو بگو روزے چن بار قربون صدقہ خودتو میرے ؟!
راستش من ڪہ قربون اون بالاے میرم میگم:
قربونش برم چہ خوشگل افریدتم ✨😌