eitaa logo
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
668 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
بـه‌نـام‌خـداونـدمـھـربان🌱 ‌ مـا‌دهـه‌هشـتادیـا،تـا‌ظـھـورمنـجی جـھانـیان‌ازپـای‌نخـواهیم‌نـشسـت‌ تـا‌شـھـادت‌دررکـاب‌مـولا✌️🏻😎 ‌ 📞📻 ¦ ارتـبـاط‌بـا‌مـا : @a22111375 📞📻 ¦ نـاشـنـاسـمـون: https://harfeto.timefriend.net/16090015668784
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 ♥️تبریک به لب ز ره منادی آمد ♥️که ایّام سرور و فصل شادی‌آمد ♥️یعنی علی النقی امام هادی ♥️با علم رضا، جود جوادی آمد ولادت علیه السلام مبارک باد💐☘ @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞 شهادت + دهه هشتاد💞
🌸🌸🌸 ✅ امام باقر علیه السلام مطمئناً بدان! ، اگر من آن روزگاران را درک كنم ، جانم را براى فداكارى در ركاب حضرت صاحب الامر علیه السلام ، تقدیم میدارم.... 📕 غیبت نعمانى ، ص۲۷۳ @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#قرآن ✨برنامه تلاوت روزانه/صفحه سی اُم، سوره مبارکه بقره✨ •┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈• @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد💞
سـجـاده‌ۍ نـیایشـٺون‌...📿 پـر از قـاصدڪ هاۍ اجابٺ...🦋 🌱
#همسرانه_شهــدا اولین نگاه اولین بار او را در کردستان دیدم😌؛ در کانون مشترک فرهنگی جهاد و سپاه در پاوه. محل کانون در ساختمان کهنه و قدیمی بود؛ با حیاطی خاکی که دور تا دور آن اتاقهایی با در و پنجره چوبی قرار داشت. محل استقرار من و خواهران در اتاق طبقه پایین بود🍃. همان روز اول، جلسه‌ای تشکیل شد که من هم در آن شرکت داشتم. در این جلسه بود که برای اولین‌بار با نام و چهره #ابراهیم آشنا شدم🙂. البته در آن زمان به « #برادرهمت» معروف بود. جوانی با قدی متوسط، محاسنی سیاه و بلند، چهره‌ای کشیده و بسیار جدی.😐 با پیراهن و شلوار کردی آمد و در جلسه نشست. موهای سرش خیلی بلند بود. چون صورتش نیز در اثر تابش آفتاب☀️ سوخته بود، در نگاه اول فکر کردم که یکی از نیروهای بومی منطقه است. ولی وقتی شروع به صحبت کرد، از لهجه‌اش فهمیدم که بایستی از اطراف اصفهان باشد.😊 محل کار و استراحت او اتاق کوچکی بود که تمام امکانات مربوط به ماشین ‌نویسی📇 و تکثیر اوراق در آن قرار داشت. گاهی اوقات که نیمه‌های شب🌓 از خواب بیدار می‌شدم و نگاه به حیاط می‌انداختم، ☝️تنها اتاقی بود که چراغش تا نیمه‌های شب روشن بود. شبها تا دیروقت کار می‌کرد و هر روز صبح هم پیش از بیدار شدن بقیه، ایوان و راهروها را آب و جارو می‌کرد🙂.روزهای اول نمی‌دانستیم که قضیه از چه قرار است؛ فقط وقتی بیدار می‌شدیم، می‌دیدیم که همه‌جا تمیز و مرتب است. بعدها فهمیدیم که این کار هر روز اوست.☺️🌹 راوی:همسرشهید #محمد_ابراهیم_همت❤️ @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5960764288669844749.mp3
931.5K
🌸 #میلاد_امام_هادی (ع) 🍃 #صلوات مخصوص #امام_هاد‌ی (ع) به روایت امام حسن عسکری (ع) 🎤با اجرای #محسن_حسن_زاده #السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع http://eitaa.com/joinchat/3753705487Ce3eef1932e کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#ریحانهـ 🌹🍃 یوسف از زیباییش حیـ☺️ـران ـزلیخا در عـــــجب😳 از شمیـم 🌺چادرش🌺 یعقـــــوب بینـ😍ــا می شود #چادری_ها_فرشته_اند 😄 #خداخواست_تو_ریحانه_باشی 😌❤️ @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌸🍂 ابراهیم را دیدم ، خیلی ناراحت بود ، پرسیدم چیزی شده؟ گفت ، دیشب با بچه‌ها رفته بودیم شناسایی ‌، هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی‌ها تیراندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن هم‌رزمش بوده. هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد و نیمه‌های شب برگشت ، آن ‌هم خوشحال و سرحال! مرتب داد می‌زد امدادگر ، امدادگر ، سریع بیا ، ماشاالله زنده است! بچه‌ها خوشحال شدند ، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب ، ولی ابراهیم گوشه‌ای نشست و رفت توی فکر. رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ، ماشالله وسط میدان مین افتاد ، آن‌ هم نزدیک سنگر عراقی ‌ها ، امّا وقتی رفتم آنجا نبود ، کمی عقب ‌تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! بعدها ماشاالله ماجرا را این‌ گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم ، عراقی‌ها هم مطمئن بودند زنده نیستم ، حال عجیبی داشتم ، زیر لب فقط می‌گفتم یا صاحب ‌الزمان (عج) ادرکنی ، هوا تاریک شده بود ، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد ، چشمانم را به سختی باز کردم ، مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه‌ای امن رساند ، من دردی احساس نمی‌کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد ، بعد فرمودند کسی می‌آید و شما را نجات می‌دهد ، او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد ، با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ، خوشا به حالش..... 📕 سلام بر ابراهیم @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞