eitaa logo
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
671 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
بـه‌نـام‌خـداونـدمـھـربان🌱 ‌ مـا‌دهـه‌هشـتادیـا،تـا‌ظـھـورمنـجی جـھانـیان‌ازپـای‌نخـواهیم‌نـشسـت‌ تـا‌شـھـادت‌دررکـاب‌مـولا✌️🏻😎 ‌ 📞📻 ¦ ارتـبـاط‌بـا‌مـا : @a22111375 📞📻 ¦ نـاشـنـاسـمـون: https://harfeto.timefriend.net/16090015668784
مشاهده در ایتا
دانلود
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
#بہ‌وقت‌رمان✨🎈
❤️ نزدیکای ساعت ۱۲ رسیدیم خونه سید اینا⏲ همه خسته بودیم و سریع شام خوردیم تا بخوابیم. من و فاطمه قرار شد تو اتاق سید بخوابیم☺️سید و علیم توی اتاق مهمون😝 ولی از اونجایی که داداش منو خانومشون میدونستن دیگه از این فرصت ها گیرشون نمیاد قرار شد دوتایی توی اتاق مهمون بخوابن😈(بی تربیت ها خجالتم نمیکشن ناسلامتی رفتیم تو خونه یه روحانی👳 تازه من و سیدم که سینگل😇) منم توی اتاق سید😍 سیدم توی هال😂 در اتاق شو باز کرد منو راهنمایی کرد. سید: خب اینم اتاق من امیدوارم راحت بخوابید. دیگه اگه کمی کسری هست حلال کنید🙂 _ممنون . بازم شرمنده که اتاقتون رو.... نذاشت دامه بدم😌 سید: این چه حرفیه نفرمایید. با اجازه. جواد رفت و پشت سرش درو بست🙃 چادر و مانتو مو در آوردم . زیر مانتوم یه تاپ مشکی تور داشتم.😊 آخییییش😋 خنک شدم😊 از صبح مردم تو اون همه لباس گرم😁 چه اتاق مرتبی😳 کش موهامو باز کردم و موهای بلند لخت مشکیمو ریختم دورم😍 روی تخت سید دراز کشیدم و به امروز و همه اتفاقای عجیبش فکر کردم... کم کم خواب مهمون چشمام شد...😴 با شنیدن صدای باز و بسته شدن کشو از خواب پریدم و یهو بلند شدم و شروع کردم به جیغ زدن...😱 _آی دزددددد😮 یهو چراغ اتاق روشن و شد و محمدجواد اومد چیزی بگه که حرف تو دهنش ماسید😦 منم صدای جیغم خفه شد 😶 اون من و نگاه میکرد و منم اونو هردو متعجب بودیم من حق داشتم ولی اون چرا😳 محمدجواد یهو نگاهشو از من گرفت و سرشو انداخت پایین و با صدایی که میلرزید گفت : شرمنده واقعا... جزوه هامو از تو اتاق یادم رفته بود بردارم... فردام آخرین امتحانمه و هیچی نخونده بودم... بب... ببخشید...😖😣 اینا رو گفت سریع از اتاق رفت بیرون و درو بست😳 این چرا اینجوری کرد🤔 ۹۰ درجه به طرف دیگه اتاق چرخیدم که با دیدن خودم توی آینه یه جیغ خفیف کشیدم😱 وای خاک تو سر من 😱 سید منو با این وضع دید😰 خدایا...😭 +۱۸_طوری😂 @shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞