#حدیث❤️
امام صادق(ع):
شیعیان ما در حکومت مهدے (عج) قلہ ها و فرمانروایان زمین خواهند شد
و به هر یک از آنان نیروے چهل مرد داده خواهد شد...
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🍂عزيزان و دوستان كه در پشت جبهه در تلاش و كوششيد و در بسيج محله و كوچه و بازار و شهر و روستا جهاد ميكنيد هوشيارانه دشمنان اسلام را شناسايي كرده و كوچكترين حركات مرموز آنها را زير نظر گرفته و يك لحظه اجازه فعاليت را به آنها ندهيد با اين عمل پسنديدهتان خود و هم ديگران را ساخته و هم پشت رزمندگان را نگهداشتهايد و هم شهدا را و خانوادههاي شهدا را دلشاد كنيد.🍂
"جانشین واحداطلاعات عملیات لشگر۳۲انصارالحسین"
#شهید_مصیب_مجیدی🌷
📎سالروز شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#تلنگر🌺🍃
برادران من !!
خود را دست کم نگیرید ، دنیا و ابرقدرت های دنیا از
لباس سبز ما و اسم ما میترسند !
و آن هم به خاطر ایمان درون قلب شما دوستان است.
خود را کوچک نشمارید ، بدانید که ما الگویی همچون ، اباعبدالله الحسین و ابوالفضل العباس داریم.....
مدافع حرم
#شهیدمهدی_ثامنی
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞 شهادت + دهه هشتاد💞
💢در هر مرحلـه ای از گناه هستی سریع توقف کن
✍مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه مبـادا از رحمت خدا نا امید بشی. شیـطان میخواد بهت القا کنه که. آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره!
💥مبـادا فریب شیـطان رو بخوری..
خدا بسیـار توبه پذیر ومهـربونـه.
#استاد قرائتی
#حزب_الله
@shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت+دهه هشتاد💞
#سیره_شهدایی 🌺🍃
محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .
میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره !
یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبحازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
"الحمدلله کما هو اهله":
ای خواهــر دینی من ...
دوست دارم وقتی درخیابان راه میروی
سنگینی تابوت مــرا برروی شانه های خود حس کنی...
#شهید_مرتضی_صالحی
#حیـــا #حجاب
#تلنگر #صلوات
@shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت+دهه هشتاد💞
#دخترونـهـ
بانُو جاטּ...
ایـטּ را بِداטּ،
تُـ♥️ڪہ با وَقار راهـ🚶♀️ میرَوے...
باد ڪِہ چادُرَت را پَریشانـ🌬 مےڪُنَد
و تُو دَستـ🖐 هایَت را
نَذرِ مُرَتَب ڪَردَنَـ،😻،ـش مے ڪُنے...
خُدا آنـ☝ بالا قَدح قَدح
غُرور مے فُروشَد به فِرِشتگانَشـ😇...
ڪِہ اینـ🙇♀️ بود
بَندِه اے ڪِہ گُفتَم سِجدِه اَشـ🌸 ڪنید...
اَشرَف مَخلُوقاتَم را بِنگَریـ👀ـد
ڪِہ چِہ عاشِقانِہ بَرایَم بندِگے مےڪُند...
#گمنامــ❤
#چادرانه❤
#حزب_الله
@shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت+دهه هشتاد💞
#خاطرات_شهدا 🌺🍃
ارديبهشت سال 1359 بود ، دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم ، در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود ، ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود.
رفته بودم به ديدنش ، کلی با هم صحبت كرديم ، شيفته مرام و اخلاق ابراهيم شدم.
آخر وقت بود ، گفت: تک به تک واليبال بزنيم!؟
خنده ام گرفت ، من با تيم ملی واليبال به مسابقات جهانی رفته بودم ، خودم را صاحب سبک ميدانستم.
حالا اين آقا ميخواد...! ، گفتم باشه ، توی دلم گفتم ، ضعيف بازی ميكنم تا ضايع نشه!
سرويس اول را زد ، آنقدر محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومی ، سومی و...
رنگ چهره ام پريده بود ، جلوی دانش آموزان كم آوردم!
ضرب دست عجیبی داشت ، گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود ، دور تا دور زمين را بچه ها گرفته بودند.
نگاهی به من كرد ، اين بار آهسته زد ، امتياز اول را گرفتم ، امتياز بعدی و بعدی و... .
ميخواست ضايع نشم ، عمداً توپها را خراب ميكرد!
رسيدم به ابراهيم ، بازی به دو شد و آبروی من حفظ شد! ، توپ را انداختم كه سرويس بزند.
توپ را در دستش گرفت ، آمد بزند که صدائی آمد ، الله اكبر... ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمين گذاشت ، رو به قبله ايستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبيرستان صدايش پيچيد.
بچه ها رفتند ، عده ای برای وضو ، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد ، همانجا داخل حياط ، بچه ها پشت سرش ايستادند.
جماعتی شد داخل حياط ، همه به او اقتدا كرديم.
نماز كه تمام شد برگشت به سمت من ، دست داد و گفت:
آقا رضا رقابت وقتی زيباست كه با رفاقت باشد.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#لالههای_آسمونے
🍃اگر نیرویش زخمی می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه.
وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد . طرف می ماند با سلاح و خستگی اش.
🍃ولی عمار برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد.
🍃روز به روز روی خودش کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد.
🍃به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید.
خیلی هوای نیرویش را داشت . مسئول گروهان بود.
برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست.
او را با عنوان فدایینیروها می شناختند.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
#سالروز_ولادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#رهبرانہ{🌸🍃}
با خامنہ اے کسے نگردد گمراھ😌
اودرشب فتنہ میدرخشد چون مـاهـ🌙
درهرنفسم براے او میخوانم🗣
لاحولَ وَلاقُوةَ اِلّا بِاللہ💜
#حضرت_ماه🌸🌙
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
به صد جان
میخرم گردی که
خیزد از سر راهت
#سلام_امام_زمانم 🌺
سلام بهانه ی خورشید برای طلوع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌸🍃
✅ امام صادق (ع):
مومن عزیز است و ذلیل نیست ، مومن از کوه نفوذ ناپذیر تر است ،
زیرا کوه با ضربههای کلنگ کاسته میشود ،
اما با هیچ ابزاری نمیتوان از ایمان مومن کاست....
📚تهذیب الاحکام، ج 6 ص 179
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞 شهادت + دهه هشتاد💞
🍃💚
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
استادی می فرمود :
این آیه معنایش ایـن نیست که با ذکر #خدا دل آرام می گیرد
این جمله یعنی خدا می گوید :
جوری ساخته ام تو را که جز با یاد من #آرام نگیری !!!
تفاوت ظریفی است!
اگر بیقراری؛
اگر دلتنگی ؛
اگر دلگیری ؛
گیر کار آنجاست که هزار یاد، جز یاد او، در دلت جولان میدهد..
#خدا_همين_نزديكيست❤️
#عاشقانه #حزب_الله
@shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت+دهه هشتاد💞
#تلنگر
#نماز_اول_وقت🌹
نماز اول وقت خوان هستی؟ اگه نیستی اینو بخون:
هروقت دعوت می شد برای برنامه یا کلاس یا یکی از دوستانش می خواست باهاش قرار بزاره، یه نگاه به تقویمش می کرد و اگر اون زمان وقتش پر بود مودبانه معذرت میخواست: ببخشید تو اون زمان من وقتم پره یا ببخشید من یه قرار ملاقات مهم دارم و ...
یک روز که حسابی از به تعویق انداختن نمازش ناراحت بود از خودش پرسید چرا من تمام برنامه های مهمم رو سرساعتشون انجام می دم اما نمازم رو نه! با اینکه مهم ترین قرار زندگی من با خالقم ساعات اذانه
حلقه گم شده یک جمله بود
از اون به بعد به همه کس و همه چیز که میخواست تو ساعت نماز اول وقت ، وقتشو بگیره محترمانه می گفت: ببخشید من یک قرار ملاقات خیلی مهم دارم!
وقتی موبایلش وقت نماز زنگ می زد یا براش پیامک می رسید، بدون اینکه به صفحه اش نگاه کنه آروم همین جمله رو می گفت
به تلویزیون وقتی یه برنامه جذاب داشت هم همین طور
حتی کمی مانده به اذان صبح وقتی آلارم گوشیش به صدا در می آمد و او وسوسه می شد که بگه "فقط ده دقیقه دیگه بخوابم!" با قاطعیت به صاحب اون وسوسه می گفت: نه! من یه قرار خیلی مهم دارم
حالا تمام نمازهاش اول وقت شده بود.
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیره_شهدا 🌹
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری 🌹
دکتر شهریاری یک پیک موتوری داشتند وقتی شهید شد پیک موتوری ایشان چنان هوار میزد و گریه میکرد که ساختمان میلرزید.
بنده خدا سنش هم خیلی زیاد بود. شاید پنجاه، شصت سالش بود. یک نفر رفت به او گفت که بابا تو چرا اینطور گریه میکنی آخر؟ مگر چه شده است؟ گفت شما پیک دکتر بودی حالا چرا اینطور داد میزنی؟ پسرش نبودی که اینقدر داری داد میزنی.
گفت نه، دکتر شهریاری من هر وقت میرفتم از ایشان نامه بگیرم جلوی پای من بلند میشد.
فردی که مثلاً هفتهای یک بار شاید در حد ده دقیقه ایشان را میدیده اینقدر از ایشان انرژی مثبت گرفته بود که بعد از شهادت ایشان اینقدر منقلب شده بود و آن طور داد میزد و از ته دل گریه میکرد.
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞