#سیره_شهدایی 🌸🍃
بچه مدرسه ای بودم. مذهبی و مقید نبودم اما پسر بغل دستیم تو کلاس مومن بود. یه روز چند تا نوار دستش دیدم پرسیدم اینا چیه؟ گفت: اینا مناجات و مداحیه. با اینکه اهلش نبودم از رو کنجکاوی گفتم میدی ببرم خونه گوش بدم؟ ....تا شب یادم رفت اصلا گوش بدم. موقع خواب چشمم خورد بهشون تو کیفم . با خورم گفتم :حالا بذار یه بار گوش بدم ببینم چی میگه...
صدا و سوز عجیبی داشت...حس غریبی بهم دست داد...اونشب تا صبح چند بار گوش دادم ...سیر نمیشدم...فردا به همکلاسیم گفتم: میشه بازم از اینا برام بیاری؟ گفت: غروب بیا مسجد ازم بگیر....
این جوری شد که صدای ملکوتی دلسوخته محمد تورجی منو کشوند به مسجد ...نماز ....جماعت مومن...دوستای مذهبی.... در نهایت ایشون رو به طلبگی آوردند و رفتند تا به اسلام خدمت کنند.....و شد آنچه باید می شد.....اینا همه از برکت خلوص صدای شهید قصه ما بود...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
1_71778873.mp3
10.18M
🎧🎧
#حتما_گوش_کنید👆
✅ یه کاری کن برای امام زمان(عج)
🔹 بهترین راه برای خوشحال کردن اهل بیت،گره باز کردن از کار مردم است.
🎤 #حاج_اقا_دانشمند
#سخنرانی
🔹 #نشر_دهید
http://eitaa.com/joinchat/3753705487Ce3eef1932e
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#طنز_جبهه🌺☘
شلمچه بودیم!
بیسیم زدیم به حاجی که پس این غذا چه شد؟!
با خنده گفت: کم کم آبگوشت می رسه!!
دلمون رو آب نمک زدیم برا یه آبگوشت چرب و چیلی !! که یکی از بچهها داد زد اومد تویوتای قاسم آمد...
تویوتای درب و داغون آمد و جلوی ما ایستاد و قاسم زخم و چیلی پیاده شد!!
پرسیدیم چی شده ؟!
گفت : تصادف کردم !!
گفتیم وای غذا!!
گفت ؛ جلوی ماشینه
درب ماشین رو با زور باز کردیم و قابلمه آبگوشت رو که نصفش ریخته بود رو با خوشحالی برداشتیم و بردیم برا خوردن که قاسم داد زد نخورید توش پر شیشه خورده است!!
با خوش فکری مصطفی با چفیه آبگوشت رو صاف کردیم و آماده خوردن شدیم ، که قاسم داد زد نخورید ! نخورید !!! داشتم شیشه ها رو جمع می کردم دستم خونی بود چکید تو قابلمه !!!!
همه با هم گفتیم : مرده شورت رو ببرند قاسم با این غذا آوردنت ...
بعد هم همه ولو شدیم رو زمین و غر میزدیم....
احمد بسته نون رو با سرعت آورد و گفت: تا برا نون ها مشکلی پیدا نشده بخورید...
بچه ها هم مثل جنگ زده ها حمله کردند به نون ها.....
📕 موسسه مطاف عشق
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
به نام عشق و به نام هر چیزِ خوب یعنی « یاد تـــــو » ... #سردارشهید_محمدعلی_قدمیاری🌷 #سالروز_شهادت
#خاطرات_شـهدا
🍃در والفجر مقدماتی💥، تعدادی از گردان ها شرکت داشتند
و در رابطه با دیده گاه ها و شناساییها🔦 ما در رفت و آمد بودیم که ارتفاعاتی را گرفتیم و در آن جا درگیری💣 زیاد بود و خیلی از بچه ها به شهادت رسیدند🌹... که جنازه های آن ها ماند. ما با لودر🚜 یک کانالی زدیم که در دید دشمن بود و دشمن آن را تحت نظر داشت📷. هرکس از آن عبور می کرد🚶، او را می زدند. یکی از بچه های بیرجند مجروح شد و ناراحت بود. با این که برانکارد بود،ولی نمی توانستند از آن استفاده کنند. قدمیاری گفت: بلند شو برویم. تو هوایش را داشته باش،
من او را پشتم می کنم و از این جا عبورش می دهیم💪.
🍃او یکی از نیروهای خوب و فعال بود😇 .با این که مسئول گردان و معاون گردان بود، او را به پشت گرفت و رفت . با این که تیراندازی دشمن ادامه داشت، ولی به خواست خدا به آن ها اصابت نکرد.
🍃آن بسیجی مجروح را به آن طرف و به آمبولانس رساند
و با سرعت و با دست و صورت خونین بازگشت ؛ به او گفتم: بیا دست و صورتت را بشویم . ولی شهید گفت:
🍃این #خونهاپاک است و من خوشحالم که توانستم همان یک نفر را نجات بدهم . که ناگهان از گوشه ی کانال نیروهای عراقی وارد شدند و تیراندازی می کردند . بچه های بسیجی هم بودند، ولی فشنگ کم داشتند و روحیه ی آن ها ضعیف شده بود و می خواستند فرار کنند . ولی این شهید آر.پی.جی را برداشت و ما هم تیربار دستمان گرفتیم و شلیک کردیم.
🍃شهید رفت روی خاکریز و با آر.پی.جی که زد 💥چند تای آن ها کشته شدند و باقی فرار کردند . ما همگی او را بوسیدیم 😘. اگر او نبود ما دچار تلفات زیادی می شدیم.
این شهید بسیار شجاع و دلیر بود.»
📎 جانشین اطلاعاتعملیاتتیپامامجواد(ع)لشگر۵نصر
#سردارشهید_محمدعلی_قدمیاری🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞