eitaa logo
راه و رسم شهدا
286 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
55 فایل
🌺 ⃟بـسـݥـ‌‌‌ رب‌اݪشہدآءِوصدیقیݩ🦋 شھادٺ ♥دآسٺآݩ‌مآندگآرکسآنیسٺ، ڪہ فہمیدݩد دنـ🌍ـیآجـآۍ مآݩدں نیسٺ! شمآ☜دعوٺ شدھ‌ایدازطࢪف【شُھدآء🙃】 ∆زندھ‌نگھ‌داشتن‌یآدشھدا کمترازشھادت‌نیست مدیر طلبه مُبلِّغ امیرعلی (غلامعلی) رجب زاده @Ragabzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_احمد_مکیان❤️ @shahadatdostan
#شهید_احمد_مکیان😍 @shahadatdostan
#شهید_احمد_مکیان❣ @shahadatdostan
#شهید_احمد_مکیان🌺 @shahadatdostan
📒 روزی که امام جمعه شهرک طالقانی شدم شهید مکیان با من تماس گرفت و بعد از تبریک این انتصاب گفت دایی جان مرا در نمازهایت فراموش نکن. این وصیت وی مربوط به ده روز قبل از شهادتش است. او رفت و من را شرمنده خود ساخت. هاشمی در پایان به ذکر خاطره‌ای از زبان مادر شهید پرداخت و گفت: مادرش می‌گفت یک روز در قم من را به قطعه ۳۱ بهشت معصومه برد و دو جای قبر را به من نشان داد. گفت مادرجان یکی برای من و دیگری برای دوست خوبم مهدی است. دوست دارم در کنار شهدای افغانستانی دفن بشوم. او قبل از شهادتش محل دفنش را نشان داده بود و وصیت کرده بود سعی کنید در گمنامی تشییع و تدفین شوم. 🌸کانال راه ورسم شهدا🌸 ................................ @shahadatdostan
📒 قیافه اش را به خاطر نداشتم اما اسمش را چرا. دلیلش را نمیدانم اما هر از گاهی یادش می افتادم. دوست داشتم بدانم چه کار میکند و در چه حالی است. آن روز خیلی خسته بودم و یادم هست با چه عجله ای از حرم رفتم تا امامزاده جعفر که هم سلامی به شهدا بکنم هم زیارت شیخ انصاری بروم. دم در که رسیدم موبایلم زنگ خورد. درحال حرف زدن داشتم میرفتم سمت مقبره شیخ انصاری. نفهمیدم چرا از آن طرف امامزاده رفتم. ناگهان از دیدن تصویری، بی حرکت ایستادم. همیشه دیدن شانه های لرزان مردها منقلبم میکند. چهره اش را نمی دیدم، شانه هایش چنان میلرزید که دلم را لرزاند. سرک کشیدم ببینم برای چه کسی گریه میکند: شهید مدافع حرم، مهدی علیدوست. رفتم رو به رویش ایستادم. خیلی جوان بود، شاید بیست و یکی دو ساله. کمی دورتر ایستادم. عجله ام را فراموش کرده بودم. نمیدانم چرا ولی با گریه اش گریه میکردم. صدای چند جوان مرا به خود آورد: "احممممد! برپا... پاشو" خطابشان به همان جوان بود ولی او از.جایش تکان نخورد. دوباره صدا زدند: "برادر مکیان!" یکی شان با شوخی و خنده گفت: ببین کی گفتم این آخرش کار دست ما میده... با خودم گفتم: رفقایش بی راه هم نمی گویند؛ این گریه هایش خطرناک است. آن روز گذشت تا امروز صبح که روی خبر شهادت یکی از مدافعان حرم میخکوب شدم: "احمد مکیان، از آبادان، به شهادت رسید و آسمانی شد" کاش آن روز نهیب دلم و رفقایش را جدی تر گرفته بودم. کاش جلو رفته بودم و التماس دعایی گفته بودم. هرچند آنهایی که میشناختم و قبل از اعزام التماس دعا گفته بودیم و قول گرفته بودیم و قول داده بودند که.... ؛ چه بگویم، راه آسمان پیش گرفته اند و از اهل زمین غافل شده اند انگار.... مهمان جوان ضیافت الهی! حالا که پرِ پروازت بخشیده‌اند، بیا و به رسم معرفت، دعایی کن در حق آنهایی قانون زمین به بال و پرشان زنجیر بسته است؛ بین ما و تو، قرآن واسطه، چیزی به شبهای قدر نمانده است." 🌸کانال راه ورسم شهدا🌸 ................................ @shahadatdostan
📚 «سند گمنامی» توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری قم در مورد زندگی‌نامه و خاطرات شهید مدافع حرم و طلبه شهید احمد مکیان تهیه شده است. شهید احمد مکیان یکی از روحانیون و ورزشکاران جوان خوزستانی بود که در شهرک طالقانی ماهشهر دیده به جهان گشود و سپس در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در آبادان تربیت یافت، پدر این شهید والامقام از روحانیون معروف آبادان به شمار می‌رود. این جوان خوزستانی سال 95 برای دفاع از حریم حرم در سوریه به این کشور اعزام شد و پس از نبرد با تکفیری‌ها سرانجام فدایی حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) شد و نامش به عنوان یکی از شهدای مدافع حرم به ثبت رسید. شهید مکیان یکی از حافظان قرآن کریم خوزستانی و طلبه مدرسه علمیه امام رضا (ع) قم بود که در سن ۲۱ سالگی و بعد از تحمل ۵ روز جراحت در روز سه‌شنبه ۱۸ خرداد ماه سال 95 برابر با اول ماه مبارک رمضان در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل شد. شهید مدافع حرم مکیان از رزمندگان لشکر فاطمیون بود و به همین خاطر وصیت کرده در کنار همرزمان افغانستانی خود در قطعه ۳۱ مدافعان حرم بهشت معصومه(س) قم به خاک سپرده شود. 🌸کانال راه ورسم شهدا🌸 ................................ @shahadatdostan
وصیت نامه شهید مدافع حرم احمد مکیان خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار مانده ایم. خدایا! های و هوی بهشت را میبینم،چه غوغایی! حسین(ع) به پیشواز یارانش آمده است، چه صحنه ای! فرشتگان ندا می دهند که هم رزمان ابراهیم،همراهان موسی،هم دستان عیسی، هم کیشان محمد، هم سنگران علی،هم فکران حسین علیه السلام و هم گامان خمینی و خامنه ای از سنگر کربلا آمده اند. چه شکوهی! چرا ما باید همیشه شاهد شهادت و عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده ایم؟ چرا فقط ما باید زیر تابوت آشنا را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند، آخر صبر و تحمل تاکی؟ ماهم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه ی کریمه ” ولا تحسبن الذین قتلوا… ” باشیم ماهم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی (ع) قرار بگیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم پس حال که این سعادت در خانه ی ما را کوبیده است سراسیمه به طرفش می شتابیم و خود را از جام شهادت سیراب می کنیم و جهان و این دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش ترک می کنیم و به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت است می رسیم. 🌺 @shahadatdostan