امروز هم تمام شد. دست و دلم دنبال کار و صحبت کردن نیست. دوست دارم دوباره ازدحام جمعیت و صف طولانی مجبورم کند، دور تا دور حرم قدم بزنم. یک جای دنج پیدا کنم. گوشهای از ضریحت در نگاهم گره بخورد. زیارتنامه را محکم توی بغلم فشار دهم. زیر لب زمزمه کنم:
سلامآقا که الان روبروتونم🥲
من اینجام و زیارتنامه میخونم...
و اشک از گونههایم سُر بخورد روی دستم. یکییکی کتاب را ورق بزنم و زیارتها را بخوانم. میانش از جا بلند شوم دو رکعت نماز نیابتی بخوانم و آخرش دعا کنم، خدا کند کسی از قلم نیوفتد. باز سجده شکر کنم و هقهق گریههایم را توی خانهات روی تربتت خالی کنم. دم بگیرم با نوای لبیک یا حسینی که آرامآرام به ضریحت نزدیک میشود. دلم تنگ است، برای گُم شدن من... دلم میخواهد باز همه چیز خلاصه شود در تو... محور تمام کارها تو بشوی و غرق شوم در تو.
دلم گوشهای از حرمت جا مانده، میشود باز کنار تو نفس تازه کنم؟💔🙂
[بهوقتِ۵شهریور۱۴۰۳]
#اربعین | #روزمرگی
#دستنویس | #حرفدل
خیلیم عالی از بالا خبر رسید که از یکشنبه کلاسا شروع میشه❤️🩹
چقدر دلم برای حوزه تنگ شده✨💕
#روزمرگی