eitaa logo
شهید علی تاج احمدی
122 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
643 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه خداقوت و بازرسی و توجیه برنامه های سال۱۴۰۳ کانون بسیج هنرمندان شهرستان آوج که در روز یکشنبه نهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ انجام شد.
جلسه خداقوت و بازرسی و توجیه برنامه های سال۱۴۰۳ کانون بسیج هنرمندان ناحیه امام سجاد علیه السلام شهرستان قزوین که در روز سه شنبه بازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ انجام شد.
جلسه خداقوت و بازرسی و توجیه برنامه های سال۱۴۰۳ کانون بسیج هنرمندان شهرستان بویین زهرا که در روز سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ انجام شد.
برای شهید غیرت شهید حمید رضا الداغی 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 خون تو بیمه کرده وجود بهار را ایجاد کرده دور گلستان حصار را تو حامی حریم حجابی که جراتت داده نشان حماسه ی غیرت مدار را شد زنده باز خاطره ی سربدارها وقتی شهید تازه شدی سبزوار را در بین نسلهای جوانمرد روزگار نقشی زدی به بازوی خود افتخار را آن روز در مقابل اشرار سد شدی دادی عبور از دل سنگ آبشار را فرقی نداشت دختر او دختر تو بود دیدی درون آینه ایل و تبار را حالا کجاست دست رشیدت که وا کند شب عقده های دختر چشم انتظار را دیگر کدام واژه بگو تسلیت دهد این مادر شکسته دل و داغدار را خون تو ریخت روی زمین تا در این مسیر نزدیکتر کنی فرج تکسوار را شاعرهنرمندبسیجی:اسماعیل سکاک
🌺🌺🌺به مناسبت روز کارگر که رسول مهربانی ها دستشان را بوسید ولی افسوس امروز بعضی از کارفرمایان ۰۰۰۰ ☘☘☘☘☘☘☘☘ بن بست ۰۰۰۰۰ غروب بود که مردی ز خود گریزان و ۰۰۰۰ و در مراجعه ی خانه از خیابان و ۰۰۰۰ چهار گوشه ی یک دستمال را زده است گره به دست خودش ، در حمایت از نان و ۰۰۰۰ سه چار کوچه که آمد رسید تا بن بست و شد مقابل در، سایه اش نمایان و ۰۰۰۰ دوگام رو به جلو ، یک قدم عقب ، اما نبوده است چنین ، بی جهت هراسان و ۰۰۰۰ صدای زنگ و بابا ،که باز می خندد به روی کودک و همسر و چند مهمان و ۰۰۰۰ نشست و حرف زد و خنده کرد و هیچ نگفت و در درون خودش ریخت ، بغض باران و ۰۰۰۰ ۰۰۰ و صبح باز به نام خدا و بیل به دوش نشسته‌است پریشان کنار میدان و ۰۰۰۰ اسماعیل سکاک
🌺🌺🌺به مناسبت روز معلم برای معلمان عزیز که آبشار کلمات را در جانمان جاری کردند: ☘☘☘☘☘☘☘☘ "ن " مثل نان حروف الفبا‌ به صف شدند در حسرت گرفتن یک نان تلف شدند میز و کلاس و تخته ، معلم و بچه ها تا درس نان رسید ، دچار شعف شدند یک مرد زیر نم نم باران رسید و بعد هر دانه ی حباب به پایش صدف شدند " دارا " رسید ،از ته صف یک اشاره کرد ناگاه چشم ها به سوی او هدف شدند یک عده اعتراض، که آقا بدون صف یک عده در قضاوت خود بی طرف شدند لای کتاب ماند عدالت و زنگ خورد اما حروف تشنه ی عدل نجف شدند فرزندهای آدم و حوا در این مسیر نوبت به نوبت آمده و ناخلف شدند آنقدر انتظار که حتی تمامشان در حسرت گرفتن یک نان تلف شدند شاعر هنرمند بسیجی:اسماعیل سکاک
جلسه خداقوت و بازرسی و توجیه برنامه های سال۱۴۰۳ کانون بسیج هنرمندان شهرستان البرز که در روز چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ انجام شد.
دیدار برادر سیدجوادخسروی مسئول سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین با سرکار خانم یزدی مدیرمحترم اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان البرز در رابطه با همکاری ها و برنامه مشترک مجموعه بسیج هنرمندان با اداره فرهنگ وارشاد اسلامی که در روز چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ برگزار گردید.
جلسه خداقوت و بازرسی و توجیه برنامه های سال۱۴۰۳ کانون بسیج هنرمندان شهرستان تاکستان که در روز چهارشنبه شنبه دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ انجام شد.
دیدار برادر سیدجوادخسروی مسئول سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین با سرهنگ پاسدار عباس درزی جانشین محترم سپاه ناحیه مقاومت بسیج امام علی «ع» شهرستان تاکستان و تقدیر و تشکر از مجموعه فرماندهی ناحیه بابت حمایت های خوب از کانون بسیج هنرمندان شهرستان تاکستان که در روز چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳ برگزار گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 با عرض سلام و ادب و احترام سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب تشیع را خدمت برادران و خواهران بزرگوار تسلیت عرض می کنم. التماس دعا
32.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پادکست صوتی تصویری 🎙 گرنبودی‌مڪتب‌ومذهب‌ دگرچیزےنداشت...🖤 اعتبار و عزتِ شیعه ز قال الصادق (ع) است...🖤 🏴 شهادت امام جعفر صادق علیه السلام 🎙گوینده: هنرمندبسیجی خواهر فاطمه سادات موسوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال شیخ اگر بفرستی غلام را آغاز کرده‌ای ستمی ناتمام را شأن کریم نیست در اندیشه لئیم ذلت چگونه حس کند عزّ و مقام را عادی است انتخاب کند جای در زدن تمثال ناکسی ره دیوار و بام را سجاده داشت در دل خود فجر صادق و در صحن خانه شب‌پَره دید آن امام را حرمت شکست از حرم صادق خدا قدری امان نداد امام همام را خورشید؛ بی عبا و عمامه، برهنه‌پا حتی نگه نداشت کمی احترام را شیخ‌الائمه بود که بردند یا که باز بردند ابوالائمه علی را؟ کدام را؟ بر دست روز، بند که بستند شام‌ها کردند تازه داغ اسیران شام را خواری سوار و در پی او آسمان دوان تقدیر داده دست زبونی زمام را از بس شتاب کرد، زمین خورد آسمان بر کوچه زد گریز، غم مستدام را او ساعتی‌است ذکر لبش وای مادر است وقتی که دید دورِ دری ازدحام را آتش زدند مثل در خانه‌اش دلِ آن حضرت رئوف علیه‌السلام را از پیش چشم‌های ترش روضه‌ها گذشت آن لحظه دید آتش جان خیام را وقتی که بین بوی غم و درد و دود و خون آزرد بوی چادر سوزان مشام را در داستان حضرت بابا دوباره دید یک کربلا و دلهره‌های مدام را بردند سمت کاخ سیاه سخیف‌ها جانِ اَبان، زُراره، مُفَضَّل، هشام را تیشه به قتل ریشه کمر بسته بود و دید در برق تیغ مصطفوی انتقام را افتاد لرزه در تن شب، صبح شد رها دیدند نصرِ صاحب بیت‌الحرام را حق خواست او قعود کند در کلاس عشق تا مکتبش مقدمه باشد قیام را برگشت صبح صادق و شبنم به چشم داشت چون دید امانِ احمدِ خیرالاَنام را برگشت روضه‌خوان که: نبودید یا رسول وقتی به قتلگاه،شه تشنه‌کام را... 🌷 شاعر: هنرمندبسیحی برادر حسن صیاد