eitaa logo
شهید علی تاج احمدی
122 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
643 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی بی تو خودش را به خدا کم دارد کاش این فاصله دست از سر ما بردارد شب جمعه به هوایت دل من بارانیست باز باران به دلم عشق تو را می‌بارد شب قدر و شب جمعه، خبری در راه است؟ اشک این منتظران بوی تو را می‌آرد "«بالحسینِ» نشده روضه‌ی مقتل خاموش عرش را هم چو دل پاک تو می‌آزارد کوفه هیهات که بازآید و شیعه امروز مُسلِمت را تک و در غربت غم بگذارد "* ساعت قلب من از عشق شما کوک شده تا دم آمدنت را همه دم بشمارد بعد «قرآن به سر»  و خواهش «بالحجّة» ها بشنوم از خودتان کاش؛ قبولم یا رد؟ *حسن صیاد 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شد شب هفتم و شد گل پسرم شش ماهه هر شب آراسته تر در نظرم شش ماهه طفلکم خواستنی‌تر شده بود از وقتی مادرش خواست لباسی بخرم شش ماهه برنمی‌داشت از او تا دم در مادر چشم بغلم داد: بیا، این جگرم، شش ماهه صاحب آن شب هیئت گره ها وا می‌کرد آن جگر گوشه‌ی آقای کرم، شش ماهه گوشه گوشه همه جا دور و برم شش گوشه ورد لب ها شده بود آب، حرم، شش ماهه روضه‌خوان خواند سه‌شعبه، و سه نقطه، و سپس کرد با ناله‌ای آسیمه‌سرم شش ماهه چشمم افتاد به دستم، علی اصغر را دید صورتش روی دل شعله‌ورم شش ماهه شد نگاهم به لب کوچک و خشکش مواج تا شود غوطه‌ورِ چشم ترم شش ماهه نازِ انگشتم اثر روی گلویش که گذاشت باز باران شدم و نوحه‌گرم شش ماهه عصمت خنده‌ی بی‌جان نگاهش ناگاه دست را برد به روی کمرم شش ماهه داغ، آن قدر که از پای بیندازد، هست چه نیاورد از این غم به سرم شش ماهه خواستم روضه بخوانم، ولی از مقتل‌ها غیر از این یک کلمه می‌گذرم؛ شش ماهه 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال شیخ اگر بفرستی غلام را آغاز کرده‌ای ستمی ناتمام را شأن کریم نیست در اندیشه لئیم ذلت چگونه حس کند عزّ و مقام را عادی است انتخاب کند جای در زدن تمثال ناکسی ره دیوار و بام را سجاده داشت در دل خود فجر صادق و در صحن خانه شب‌پَره دید آن امام را حرمت شکست از حرم صادق خدا قدری امان نداد امام همام را خورشید؛ بی عبا و عمامه، برهنه‌پا حتی نگه نداشت کمی احترام را شیخ‌الائمه بود که بردند یا که باز بردند ابوالائمه علی را؟ کدام را؟ بر دست روز، بند که بستند شام‌ها کردند تازه داغ اسیران شام را خواری سوار و در پی او آسمان دوان تقدیر داده دست زبونی زمام را از بس شتاب کرد، زمین خورد آسمان بر کوچه زد گریز، غم مستدام را او ساعتی‌است ذکر لبش وای مادر است وقتی که دید دورِ دری ازدحام را آتش زدند مثل در خانه‌اش دلِ آن حضرت رئوف علیه‌السلام را از پیش چشم‌های ترش روضه‌ها گذشت آن لحظه دید آتش جان خیام را وقتی که بین بوی غم و درد و دود و خون آزرد بوی چادر سوزان مشام را در داستان حضرت بابا دوباره دید یک کربلا و دلهره‌های مدام را بردند سمت کاخ سیاه سخیف‌ها جانِ اَبان، زُراره، مُفَضَّل، هشام را تیشه به قتل ریشه کمر بسته بود و دید در برق تیغ مصطفوی انتقام را افتاد لرزه در تن شب، صبح شد رها دیدند نصرِ صاحب بیت‌الحرام را حق خواست او قعود کند در کلاس عشق تا مکتبش مقدمه باشد قیام را برگشت صبح صادق و شبنم به چشم داشت چون دید امانِ احمدِ خیرالاَنام را برگشت روضه‌خوان که: نبودید یا رسول وقتی به قتلگاه،شه تشنه‌کام را... 🌷 شاعر: هنرمندبسیحی برادر حسن صیاد