📜برگی ازداستان #استعمار
زنی به جای مردان
هنگامی که سلطان مراد عثمانی، جانشین سلطان سلیمان، از آشفتگی و آشوبهای داخلی ایران باخبر شد، تصمیم گرفت با سپاهی بزرگ که خودش مدعی بود تعداد سربازان آن به سیصد هزار نفر می رسد به ایران حمله کند.
شاه محمد، در برابرحمله عثمانی آن قدر ضعف نشان داد که همسرش، مهدعلیا، فرماندهی سپاه ایران را به عهده گرفت و در نبردی در قفقاز، عثمانی ها را شکست داد.
مهد علیا تصمیم داشت ارتش ایران را دوباره به حرکت درآورد ؛ اما سران سپاه به تقسیم غنائم مشغول شدند و از دستور او سرپیچی کردند مهدعلیا قهر کرد و به قزوین برگشت.
فرماندهان سپاه هم که نگران بودند او از آن ها نزد شاه بدگویی کند به قزوین رفتند و در برابر شاه تهمت های فراوانی به او زدند و سپس او را جلوی چشمهای شاه ضعیف النفس خفه کردند.
همین اختلافها باعث شد سلطان عثمانی سپاهش را دوباره سازماندهی کند و با تهاجمی جدید بخش بزرگی از آذربایجان را تصرف کرده، وارد تبریز شود.
این واقعه در سال ۹۹۳ هجری رخ داد و تبریز به مدت بیست سال به اشغال عثمانی درآمد.
در همین مدت ازبکها هم از مرزهای شمال شرقی وارد ایران شده، خراسان را اشغال کرده بودند.
سه سال بعد، شاه محمد ضعیف از سلطنت کناره گیری کرد و پسرش عباس به جای او به تخت نشست.
شاه عباس با کشوری رو در رو بود که غرب آن را عثمانی ها تصرف کرده بودند و شمال شرق آن را ازبک ها و در درون کشور هم، قدرت به دست فرماندهان سپاه بود و پادشاه اختیاری نداشت.
راهزنان، مسیرهای تجاری را ناامن کرده بودند و کشاورزی و تجارت ایران در بدترین وضع خود قرار داشت.
بعد جمهوری اسلامی ایران چهل چهار ساله یک وجب خاکش به بیگانه ندادهاست
📚سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج9ص22
@shahd1398🖤🖤
برگی از داستان # موضوع استعمارایران
:سرزمین ثروت
همه اروپایی هایی که در عصر شاه عباس به ایران آمدند و سفرنامه نوشتند به رونق تجارت و رفاه بیشتر مردم در این دوران اشاره کرده اند.
شاه عباس پس از آزاد کردن سرزمینهای اشغال شده به ساماندهی وضعیت داخلی ایران مشغول شد. او از قدرت سران سپاه کاست، راه ها را امن و تجارت را تشویق کرد.
کاروانسراها، راه ها و پلهای زیادی ساخت و صنایع، کشاورزی و تولید ابریشم را تشویق کرد.
رونق تجارت و صنعت در ایران باعث شد اروپایی ها به چشم دیگری به ایران نگاه کنند؛ آن ها تا آن روز به ایران به چشم سرزمینی نگاه می کردند که می تواند با عثمانی وارد جنگ شود و سربازان عثمانی را از جبهه های اروپا به شرق بکشاند؛ اما اکنون ایران کشوری بود که آن ها می توانستند از تجارت با آن سود ببرند و باید بیش از گذشته به آن راه پیدا می کردند.
شاه پایتخت خود را از قزوین به اصفهان منتقل کرد و این شهر، محل دیدار تاجرانی از کشورهای دور و نزدیک بود.
در میدان نقش جهان بازرگانان ایرانی، هندی، مصری، روسی، آلمانی، اسپانیایی، چینی، عرب، پرتغالی، هلندیایتالیایی و فرانسوی با یکدیگر دیدار و معامله میکردند.
تاورنیه، جهانگرد و تاجر فرانسوی، که چند سال را در ایران به سر برده بود، در خاطراتش می نویسد:
در یک جلسه که در دربار تشکیل شده بود به دوازده زبان صحبت می شد؛ لاتینی، فرانسه، هلندی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی، فارسی، ترکی، عربی، هندی و مالایی (زبان مردم جنوب شرقی آسیا).
دادوستد کالا و رفت وآمد بازرگانان بین ایران و سرزمین های دیگر به قدری زیاد بود که یکی از کاروان هایی که از هند به ایران آمد از حدود ده هزار شترتشکیل می شد؛ طول این کاروان تقریباً به چهل کیلومتر می رسیده است!
در وسط میدان نقش جهان، تجار و فروشندگان، چادرهای فراوانی را برپا میکردند که بسیاری از آن ها اجاره ای بود ؛ جهانگرد دیگری به نام شاردن می نویسد:
در اصفهان چادردوزی را دیدم که هر چادر را روزی دو پول اجاره می داد و پس از مدتی سود او به یک میلیون پول رسید.
او چنان ثروتمند شده بود که حمامی را به نام «چادردوز» برای استفاده مردم ساخت.
در این دوران سراسر اصفهان پر از بازارهای مختلف شده بود : بازار گلشن، بازار قیصریه، بازار نیم آور، بازار آقا، بازار بوریاباف ها، بازار دارالشفا، بازار قنادها، بازار کلاهدوزها، بازار متقال فروش ها، بازار زرگرها، بازارعلیقلی آقا، بازار مقصودبیگ و بسیاری بازارهای دیگر.
توضیحاتی که جهانگردان اروپایی از رونق اقتصادی و ثروت ایران در سفرنامه هایشان می نوشتند بازرگانان و دولت های اروپایی را بیش از گذشته شیفته ایران میکرد.
جهانگرد دیگری درباره خزانه شاه نوشت: در خزانه ۶۰۰ کیسه الماس دیدم. در اینجا قطعات فیروزه را به شکل خرمن روی هم می ریزند.
میان من و خزانه دار آن قدر فیروزه ریخته بود که ما همدیگر را نمی دیدیم. هر یک از کیسه های چرمی که از طلا پر بودند بین ۲۰ تا ۲۵ کیلو وزن داشتند. بیشتر ظرف ها حتی سطل و دیگ از طلا بودند.
حتی میخ های طویله شاه طلایی بودند. آخور اسب ها هم از طلای ناب بود ! شاه در یک نوع چینی سبزرنگ غذا میخورد که هر قطعه آن پانصد سکه طلا ارزش داشت و می گفتند با تغییر رنگ، سم غذایی را که مسموم شده باشد، مشخص میکند.
بدون شک، گزارش جهانگردان، تنها بخش کوچکی از اخبار و آگاهیهایی بود که از ثروت و شکوفایی اقتصاد ایران به اروپا می رسید.
تاجران اروپایی بیشتر این اطلاعات را درباره اوضاع ایران به کشورهای خود می بردند و دولت هایشان را برای ارتباط و دادوستد با ایران بر سر شوق می آوردند؛ دولت هایی که در آغاز قرن هفدهم میلادی به رقابت با هم برخاسته بودند تا هر یک بهره بیشتری از ثروت مشرق زمین به دست آورند.
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج9ص29
@shahd1398🖤🖤