eitaa logo
🌷شهد شیرین شهادت🌷
846 دنبال‌کننده
5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
13 فایل
﷽ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌹 شهد شیرین شهادت🌹 ⬇️ 🆔 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱 ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و مطلب @sms121labaykayazeinab غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚦شیطنت در خصوص تخریب شخصیت خامنه ای🚦 انتشار برای نخستین بار از صدا و سیما. ماجرا ی نامه تند امام به آیت‌الله خامنه‌ای و ادامه ماجراها مثل آتش زدن تصویر ایشان در دانشگاه‌ها چه بود؟ چرا دوستان آقای خامنه ای خوشحال شده بودند؟ امام راحل طی نامه خصوصی به آیت الله خامنه ای قصد ابهام زدایی داشت، ولی نامه خصوصی توسط چه کسانی عیان شد و می خواستند چهره رئیس جمهور را در سال ۱۳۶۶ تخریب کنند؟ وقتی امام راحل متوجه شد دوست نماها، دارند شیطنت می کنند، فورا در نامه دیگری جبران کرد و در جلسه دیگر فرمود: آقای خامنه ای شایسته رهبری را دارد، در واقع امام راحل جبران کرد و توی دهن دوست نماها زد. نکته: امام راحل معصوم نبود ولی خدا را بالاسر خود حس می کرد، لذا سریع جبران کرد، آنهم در خصوص آیت الله خامنه ای، فردی که بین مسئولان سیاسی مذهبی وقت نزدیکترین دیدگاه را به امام راحل داشت. ماجرا مربوط به دی ماه سال۶۶ و خطبه‌های نماز جمعه رئیس جمهور است، که ایشان در باره حدود اختیارات ولی فقیه صحبت کرده بود. بدنبالش نامه خصوصی امام راحل به سخنان رئیس جمهور وقت، که متاسفانه رسانه‌ ای و حسابی جنجالی شد. پس از این اتفاقات آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه‌ای به امام راحل توضیح داد، که منظورش چه بوده و امام در واکنشی سه بار می‌فرمایند: جبران می‌کنم. ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧩این کلیپ رو به سینه‌چاکان و طرفداران هاشمی رفسنجانی و حسن فریدون نشان دهید. تا این بیانات رهبر انقلاب رو مرور کنن، شاید کمی بفهمن این دو موجود، چقدر ضربه به این انقلاب و کشور زدن. دم سازنده این کلیپ گرم. بهتر از این نمیشد ضیاءالدین های بعد از انقلاب رو رسوا کرد... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
📩 فتح خرمشهر کار بزرگ و کم‌نظیری بود/ نقشه‌ها و طرحهای عملیات بیت المقدس باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود/ اگر شما نمایندگان مجلس فرصت نمایندگی پیدا میکنید به خاطر آن شهادتهاست ✏️ رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار نمایندگان مجلس: حماسه‌ی عظیم ، حقاً و انصافاً کار بزرگ کم‌نظیری بود. فتح خرمشهر یک حادثه‌ی معجزه‌آسا بود. بعد از فتح خرمشهر، بعضی از رؤسای جمهور و واسطه‌ها می‌آمدند؛ آقای سکوتوره که شخصیت جاافتاده‌ی مهمی بود در آفریقا، آمد، به من گفت که امروز وضع شما با دیروز فرق میکند به خاطر فتح خرمشهر. ✏️ عظمت فتح خرمشهر چشمها را به خود جلب میکند اما من میخواهم بگویم از فتح خرمشهر یا مهمتر یا لااقل به همان اندازه مهم، جریانات این عملیات بیت‌المقدس است، این عملیاتی که منتهی شد به فتح خرمشهر، این عملیات، آن فداکاریها، آن ابتکارها، آن نقشه‌ها و طرحهای جنگی که به نظر بنده باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود. ✏️ اگر شما نمایندگان مجلس فرصت پیدا میکنید که در شهر خودتان تبلیغات انتخاباتی بکنید با خیال راحت بروید بین مردم حرف بزنید، بعد مردم با خیال راحت بروند پای صندوق اسم شما را بیندازند در صندوق، بعد بیایید در مجلس، بخاطر آن فداکاری‌هاست، بخاطر آن شهادت‌هاست، بخاطر‌ آن از خودگذشتگی‌های به معنای واقعی کلمه است. ۱۴۰۲/۰۳/۰۳ ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی متفاوت👆 در نمایشگاه کتاب ! 🤗 یکم کار فرهنگی حال خوب کن ببینیم 😍 💝 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 👆 روشنگری = گسترش آگاهی 💐 ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
📚سخن عزراییل_بسیار تکان دهنده... مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت_عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا. نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📗“داستان های شگفت،  حکایت ۱۱۰ ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتم مجلس، مجلس انقلابی است. الان هم بعد از سه سال همین را تکرار میکنم. ✏️ گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی. ۱۴۰۲/۳/۳ ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🔷 شهید آوینی: «مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که می تپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بی پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز که خرمشهر به اشغال متجاوازان درآمد و مدافعان ناگزیر شدند که به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند، باز هم مسجد جامع مظهر همه آن آرزویی بود که جز در بازپس گیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع همه خرمشهر بود.» ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
صدام از فرماندهان عراقی پرسیده بود: ﭼﺮﺍ نمیﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟! ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلهﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎنع‌ میشود...💔🕊 ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 برش اول: نگاهش می کردم. یک تَرکه دستش بود؛ روی خاک، نقشه ی منطقه را توجیه می ­­­­کرد. بِهِم برخورده بود. فرمانده گردان نشسته، یکی دیگر دارد توجیه میکند. فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع. بلند شدیم. می خواست برود، دستش را گرفتم. گفتم : "شما فرمانده گروهانی؟" خندید.. گفت: " نه یه کم بالاتر" دستم را فشار داد و رفت. حاج حسن گفت:" تواینو نمی شناسی؟" گفتم: "نه.کیه؟" گفت:" یه ساله جبهه ای؛ هنوز فرمانده تیپت رو نمی شناسی؟» همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود. 🌹 برش دوم: حسین آمد، نشست روبه رویش گفت: "آزادت می کنم بری". به من گفت: "بهش بگو". ترجمه کردم. باورش نمیشد حسین گفت: "بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیست؛ تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم، اذیتشون نمی کنیم ." خودش بلند شد دست های او را باز کرد. 🔸 افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هم، هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند. 📚 برگرفته از کتاب «خـرازی» جلد هفتم از مجموعه کتاب یاران ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حاجت گرفتن خانواده مسیحی از حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی (عج) در مسجدِ مقدس جمکران 👤برادرِ شهید روبرت لازار به طور اتفاقی به جمکران میرود و میگوید: یا صاحب جمکران ... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🔺کلیات بیانات رهبری در دیدار نمایندگان مجلس: -مجلس یازدهم مشکلات کشور را شناخته و براساس همین شناخت، تاکنون فعالیت کرده است... -سال آخر، سال جبران خلأها و قصورهاست.. -مجموعه نظام یک پیکر است؛ نگاه باید نگاه همکاری و هم‌افزایی باشد... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نذر ۴۰ساله مادر شهید حسنوند شهرستان سلسله لرستان به مناسبت فتح خرمشهر مملکت رو با دعای خیر این شیرزنان از شر بیگانه حفظ کردیم... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
--- همخوانی بسیار زیباگروه سرود رزمندگان دوران دفاع مقدس ☺ به چپ چپ، به راست راست از جلو نظام خبردار☺ اگر نبود از جان گذشتگی شما عزیزان معلوم نبود که... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
36.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۱۴۰۲/۳/۳ ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
دیوار نوشته معروف شهر خرمشهر که سرباز عراقی روی آن نوشت: " آمده‌ایم که بمانیم " بعد‌ از آزادسازی خرمشهر شهید بهروز مرادی روی دیوار می‌نویسد: " آمدیم نبودید " ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🔆 خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه می کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می کرد و علت نشدنش را بیان می کرد. 🔸 یک بار یکی از همشهری ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفت: دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد. این مطلب باعث نارحتی پدر از علی شد. 🔸 آن وقت ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می آمد همه خواهرها و برادرها جمع می شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد ؛ اما پدر با ناراحتی علی را هل داد و روی زمین انداخت. 👈 علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پای تان بلند نمی شوم. او التماس می کرد و ما همه گریه می کردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد. 🔸 علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلا اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعدا پدر مفصل خدمت آن شخص رسیده بود. راوی: خواهر شهید 📚 برگرفته از کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ کتاب علی صیاد شیرازی نویسنده: فاطمه غفاری ناشر: روایت فتح صفحه ۱۸۴ ❤️ 🤲
🔷 می دونید چه چیزهایی باعث شد که دفاع ما عنوان «مقدس» رو به خودش ببینه؟ ✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری» ♦️مثلاً شهید احمد کاظمی به عنوان یه سرباز و اولین نفری که با شجاعت وارد خرمشهر شد فوراً گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و امام خمینی (ره) هم به عنوان فرمانده کل قوا در خصوص ترس بعثی های حاضر در خرمشهر فرمود: «این یک خوفی بود که خدای تبارک و تعالی در قرآن هم در سوره احزاب، آیه ۲۶ از آن اطلاع داده است» اما سرهنگ زیدان فرمانده نیروهای عراقی تو خرمشهر از ترس و عالماً و عامداً با جیپ فرماندهیِ خودش رفت روی مین های کاشته شده توسط خودشون و با همه همراهانش کشته شد و از اون طرف صدام حسین به محض شکست در خرمشهر صلاح قاضی فرمانده سپاه سوم ارتش بعث و جواد اسعد شیتَنه فرمانده لشکر سوم زرهی رو به شدیدترین شکل ممکن اعدام کرد! 🔸شهید آوینی: «ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد. عزت را هم؛ شوق را هم... و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند، ما به چشم دیدیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسند.» ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
داعشی ها محاصره اش کردن💔 تا تیر داشت با تیر جنگید؛ تیرش تموم شد... داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش(: همون موقع! حاج قاسم هم توی منطقه بود. خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد💔 ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد...× تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین... فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم.... اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد💔 این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...❤️ اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا...(: میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد... بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 💔 شهید رضااسماعیلی 🥀- شادی روح مطهر شهدا صلوات🍃 ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 . ✏️رفقا مادر که سیده باشد فرزندانش گمنام می شوند درست مثل مادرشان زهرا...حاج کرم و سیده طاووس سه تا پسر داشتند که هر سه تو جبهه ها بودند.حاجی میگفت کشاورز بودم ، بسختی بچه هارو بزرگ کردیم.یعقوب تو عملیات والفجر هشت منطقه فاو شهید شد و پیکرش مفقود شد ، داداش کوچیکش یونس گفت بابا من میرم که هم انتقام داداش و بگیرم هم پیداش کنم... .✉️رضایت نامه شو امضا کردیم و اونم رفت.عملیات کربلای ده شروع شد و چند روز بعد خبر مفقود شدن یونس را هم بهمون دادند.شروع شد ...ده سال چشم انتظاری ما شروع شد...ده سال تلویزیون و رادیو تو خونه مون خاموش نشد.ده سال گوش به زنگ خانه و چشم به در بودیم.ده سال شب بیداری ، ده سال همه شب ،برامون شب عملیات بود . هوا سرد میشد میگفتیم بچه ها سردشونه ، گرم میشد میگفتیم تو بیابون گرمشونه !!!! .رفقا اینبار یعقوب چشم انتظاری یوسفش را نمیکشید ، برعکس همه در انتظار پیدا شدن یعقوب و یونس خانواده بودن.بالاخره تابستان ۷۴ خبری آمد.به حاج خانم زنگ زدن گفتن یونس پیدا شده.مادر رفت پسرش و تحویل بگیره ، میگفت تابوت و که زدم کنار دیدم یونس خیلی کوچیک شده ، بغلش کردم یاد روزی که بدنیا اومد و دادنش بغلم افتادم ...!!! .✔️برگشتیم خونه و در تکاپوی آماده شدن مراسم تشییع یونس بودیم که دو روز بعد زنگ زدن بیاین یعقوب هم پیدا شد.استخون های هر دو رو تحویل گرفتیم.به حاجی گفتم خودم میخام پسرمو بزارم تو قبر ! روز تشییع من و حاجی باهم رفتیم تو قبر، یونس و من گذاشتم یعقوب و حاجی.امانتی هامونو تحویل صاحبش دادیم...!!! . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔از روزی 15 تا قلیان در سفره‌خانه و خالکوبی و ژل مو تا شهادت در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) مادر شهید مجید قربانخانی: 🔻مجید داشت ازدواج می کرد و ازدواجش بخاطر فوت دایی اش عقب افتاد. 🔻بخاطر ظاهرش همه درباره او فکر دیگری می کردند. مدافع حرم مجید قربانخانی ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱