#استوری_کنید مردمی و غیردولتی شیعه اگر شیعه باشد. آسان است حد و مرز ندارد فقیر و غنی ندارد فقط یک جمله نیاز است: به عشق علی(ع) در عصری که بهاییت و همجنسبازان کارناوال و اجتماع دارند، باطل را تبلیغ می کنند، شیعه نباید کنج حسینیه ها مخفی شود. #غدیر #عید_غدیر @shaheadaneh

داریم بازی میخوریم ! نقاشی روی صورت بچه ها شروع پدیده ی 👈حیوان شدن انسانهاست ! 🧛 ❌مراقب باشید به طور سراسری آگاه سازی کنید که توی مراسمات مذهبی مون این پدیده رو اجرا نکنن ! توی جشن ۱۰ کیلومتری #غدیر قراره این اتفاقات بیفته ! مراقب نفوذ فرهنگی و پنهان دشمن باشیم . #نیمه_پنهان_غرب #نفوذ_فرهنگی @shaheadaneh

♦️‌رئیس جمهور بانی آرزوی حسین شد 🔹‌ برنامه «بدون تعارف» در صفحه مجازی خود نوشت: امشب از دولت تماس گرفتند و گفتند آقای رئیسی بعد از دیدن گفتگو با پاکبان شریف شهرداری که سالهاست حامی دو کودک یتیم است،ضمن قدردانی از حرکت ارزشمند او بانی آرزویش یعنی سفر کربلا به همراه خانواده شدند. #صلے‌الله‌علیک‌یااباعبدالله🥀 @shaheadaneh

🔰 همزمان با روز قلم مراسم رونمایی از کتاب «زندگی اینجاست» برگزار می‌شود. 🔹 کتاب «زندگی اینجاست» شامل کوتاهه‌هایی از زندگی آیت‌الله سیّدجواد خامنه‌ای(ره) به قلم مهدی قزلی، تازه‌ترین اثر انتشارات انقلاب اسلامی است که روز چهارشنبه ۱۴ تیرماه در شهر تبریز رونمایی می‌شود. 🔹 کتاب «زندگی اینجاست» روایت‌هایی کوتاه از زندگی پدر رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله سیّدجواد حسینی خامنه‌ای(ره) عالم وارسته و سالک پرهیزکار عصر خویش است. مرحوم سیدجواد خامنه‌ای فقیهی صاحب‌نظر بود که در عین برخورداری از ویژگی‌های مختلف عظمت علمی، معنوی و اجتماعی، همواره خود را از پرتگاه دنیاطلبی دور نگاه داشت و عمر نود‌ساله‌اش را به نمونه‌ای شکوهمند از صفا و خلوص و معنویت بدل ساخت. این کتاب تلاش می‌کند جلوه‌ها و قصه‌هایی از حیات پرچالش، اما همواره بی‌پیرایه و سراسر آرامش این عالم وارسته را در اختیارخوانندگان خود قرار دهد. 🔹تبریز شهر پدری این عالم برجسته بوده و به همین مناسبت، مراسم رونمایی از این کتاب روز چهارشنبه ۱۴ تیرماه، ساعت ۱۰، در مسجد جامع این شهر که روزگاری محل تحصیل و تدریس و اقامه‌ی نماز آن مرحوم و پدربزرگوارش بوده است، برگزار خواهد شد. #روز_قلم @shaheadaneh

🕊🌹 ‏شهید مدافع حرم #محمود_شفیعی: جان،مال و آبرومون خرج #غدیر تا دیگر عاشورا تکرار نشود. @shaheadaneh

🍂در #چهاردهم_تیرماه1361 ، مزدوران حزب فالانژ ، اتومبیل #چهار_دیپلماتیک کشورمان را در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی و ورود به شهر #بیروت متوقف و چهار سرنشین خودروی مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیك ، توسط آدم ‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعی در دست نیست و همه مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از این عزیزان برسد... @shaheadaneh

📽گلعلی بابایی: احمد متوسلیان به شدت مردم دوست بود... @shaheadaneh

🔷 چه خوب شد که نیومدی حاج احمد! ✍«علی جهانبخش، قاضی دادگستری» 🔸من: «سلام حاج احمد، ای کاش شهید شده باشی، شاید اگه سالم برگردی به محض ورود تو فرودگاهی که به اسم خود امام خمینی هم هست صحنه هایی از بی عفتی رو ببینی و اون موقع مثل خیلی از دوستای دیگه ت آرزوی رفتن کنی!» حاجی: «مگه چی شده علی؟» من: «هیچی حاجی، درسته که دشمن فشار زیادی آورده اما مسئولای رده بالای مملکت هم باید بشینن و یه برنامه ریزی درست و حسابی کنن که واقعا راهگشا باشه، لایحه حجاب و عفاف به زودی تقویت میشه حاجی، نگران نباش.» 🔸حاجی: «متوجه نشدم، بیشتر برام توضیح بده، چی شده؟» من: «حاجی بیش از این نمیشه حرفشو زد، الان هر دوی ما رو به تندروی متهم می کنن!» حاجی: «وای خدای من، متوجه شدم، ولی این مسأله رو خیلی زود سر و سامون بدید و نزارید بقیه شهدا متوجه بشن که خیلی ازتون ناراحت میشن!» من: «چشم حاجی، اصلا الان متن گفتگومون رو منتشر می کنم.» 🔸حاجی: «باشه منتشر کن. راستی، رفقای من کو، اون کسایی که از اول مفقودیم منتظرم بودن کجان؟» من: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا، حاجی همه شهید شدن، مهدی باکری رفت اما برنگشت! حاج همت هم بی سر رفت اما تا روزی که شهید شد همش ناراحت بود که چرا اون روز تو سوریه وقتی که اصرار کرد که جای تو بره و شما قبول نکردی جلوت کوتاه اومده! 🔸حاجی: «چرا این اواخر کسی از ما و راهمون حرفی نزد؟» من: «مرتضی آوینی هم پر کشید حاجی، به آرزوش رسید و علمو داد دست حاج نادر طالب زاده و حاج نادر هم پارسال اومد پیش خودتون، نگران نباش حاجی، فرمان جهاد تبیین صادر شده.» 🔸حاجی: «حداقل دوس داشتم حاج قاسم رو ببینم. کجاست اون جوون شجاع کرمونی؟» من: «حاجی، اون که موندنی نبود، عشق شما و همت و احمد کاظمی ذوبش کرد. مثل خودت تو غربت گیر افتاد، همه خواب بودیم که رفت. حاجی: «الحمدلله که عاقبت به خیر شد. اومد پیش امام حسین (ع)» 🔸حاجی: «راه ما چی به سرش اومد؟ راه آزادی قدس رو میگم؟» من: «نگران نباش حاجی، تو این مدتی که نبودی شاید تو خیلی چیزا کم کاری شد اما تو راه شما غیر از پرکاری هیچی ندیدیم! حاج قاسم که نمک تو چشمام می ریخت تا شب تو سوریه خوابش نبره، حججی بی سر شد، مصطفی صدرزاده با جعل پاسپورت افغانی هم که بود خودشو به صهیونیستا رسوند، پیکر بچه های مازندران تو خانطومان موند، همه خاورمیانه پر شده از بچه‌های حزب الله، زینبیون، فاطمیون، حیدریون، حشد الشعبی و برادران فلسطینی و یمنی، همین دیشبم بچه های کرانه باختری تو اون همه فشار امنیتی به لطف برنامه های سردار قاآنی عملیات جدید زدن، تا پیروزی چیزی نمونده، خیالت راحت که سنگرت پر از سربازه.» 🔸حاجی: «زودتر کار این غده سرطانی رو تموم کنید.» من: «فکر همه جاش شده حاجی، چند سال پیش آقا گفت کمتر از ۲۵ سال دیگه کارش تمومه، حاجی فکر اسم کوچه هاش رو هم کردیم. از این گذشته، شدیم یه بازیگر جهانی، یادته تو جنگ با عراق، شوروی حتی سیم خاردار هم بهمون نمی داد؟ الان ما داریم با پهبادها و موشک هامون در مقابل همه دنیا ازش دفاع می کنیم.» حاجی: «باورم نمیشه، الحمدلله که خون بچه ها هدر نرفت، پس پیروزی نزدیکه انشاالله» 🔸حاجی: «علی اما به خاطر بی حجابی رفتم تو فکر، خیلی ناراحت شدم.» من: «درست میشه حاجی، قول می دم بهت. مردم همه پای آرمانِ روح الله وایسادن، درست مثل شهید آرمان علی وردی و روح الله عجمیان، تو همه این سال ها نزاشیتم یادتون فراموش بشه، خیلی تلاش شد که حتی اسمتون از تابلو کوچه ها هم حذف بشه اما نزاشتیم. البته دمِ غواص های کربلای ۴ گرم که سال ۹۴ مثل مروارید از تو جزیره ام الرصاص و ابوفلوس اومدن و با دستای بسته درهای شرافت رو باز کردن.» 🔸من: «حاجی باید بیای و راهیان نور رو ببینی، درست مثل شب های عملیات، لب نهر خَیّنْ و کانال کمیل می شینیم و اشک می ریزیم و حسرت می خوریم که چرا با شما نبودیم، مثل همون اشکایی که شما برا اینکه چرا پیش امام حسین نبودین می ریختین، یاد حرف آوینی افتادم که گفت اگه راستشو بخوای روز عاشورا هنوز به شب نرسیده!» 🔸حاجی: «خیلی خوشحالم ولی تو رو خدا پیگیر قضیه حجاب باشید.» من: «چشم حاجی، بهشون میگم. دیگه خودشون می دونن و خون شما و همه شهدای تاریخ!» حاجی: «سلام منو به همه مردم ایران و امت جبهه مقاومت برسون و بگو احمد متوسلیان گفت به همتون افتخار می کنم و این شعر رو تا ابد تو ذهنتون داشته باشید: 🔹بال پرواز گشایید که پرها باقیست، بعد از این باز سفر، باز سفرها باقیست. 🔹پشت بت ها نشود راست پس از ابراهیم، بت شکن رفت ولی باز تبرها باقیست. 🔹جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود، شور آن واقعه در جان پسرها باقیست. 🔹گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود، شرط ها باقیست، اما و اگرها باقیست. 🔹شرط اول قدم آنست که مجنون باشیم، در رَهِ منزل لیلی که خطرها باقیست. @shaheadaneh