📚#معرفی_کتاب
✨از_چیزی_نمیترسم✨
📗📗📗📗📗
♦️اگر دنبال یک کتاب پر محتوا و در عین حال جذاب برای نوجوانان و جوانان هستید، این کتاب را از دست ندهید.
♦️کتاب تمام مصور و رنگی «از چیزی نمی ترسیدم» همان کتاب خاطرات خودنوشت سردار حاج قاسم سلیمانی است که در اقدامی مبتکرانه توسط بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپهبد قاسم سلیمانی به بازار عرضه شده است.
♦️در واقع محتوای این کتاب همان دست نوشته های حاج قاسم از زندگی اش تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی است که در این کتاب به صورت مصور و داستانی به تصویر کشیده شده است.
🔸لینک دسترسی مستقیم به کتاب👇
✔️https://b2n.ir/w25480
🌷@shahedan_aref
✍سربازی شهید حاج قاسم سلیمانی برای حضرت زهرا سلام الله و عنایت و توجه حضرت صدیقه طاهره سلام الله به ایشان در نامه رزمنده مدافع حرم که حاج قاسم به دنبال آن می گشت...
▪️در عملیات محرم سال ۹۴ به عنوان گروه مقاومت نظامی در مجموعهای همراه شهید حاج قاسم سلیمانی بودیم و به نوعی کمک میکردیم.
◾️ایشان در پادگان بحوث حلب در میان رزمندگان سخنرانی کردند.
▪️یکی از رزمندگان مدافع حرم متنی برای حاج قاسم خواند.
◾️در آن متن رزمنده مدافع حرم نوشته بود که حاج قاسم مورد توجه حضرت زهرا سلام الله است.
▪️حاجی دنبال این متن بود که به دستش برسد متن را پیدا کردم.
◾️در قرارگاه نصر ۱ که مقر فرماندهی سردار سلیمانی برای عملیات محرم بود نامه را به ایشان دادم حاج قاسم گفت این چیست؟
▪️گفتم این همان متنی است که رزمنده مدافع حرم پس از سخنرانی شما در پادگان بحوث قرائت کرد.
◾️ایشان با خوشحالی وصف ناپذیری کاغذ را از دستم قاپید بدون مطالعه کاغذ را در جیبش گذاشت.
▪️بعداً فهمیدم محتوای این متن گویای رابطههای معنوی حاجی با حضرت صدیقه طاهره است برای همین این متن برایش خیلی مهم بود.
◾️در متن خطاب شده بود که سردار سلیمانی عزیز شما مورد توجه و سرباز حضرت فاطمه الزهرا سلام الله هستید.
▪️آن رزمنده اظهار کرده بود که برای همین خوشحالیم که در رکاب شما هستیم.
☑️راوی سردار حاج کمیل کهنسال از فرماندهان دفاع مقدس و محور مقاومت...
#حاج_قاسم
🌷@shahedan_aref
🕊محمدرضا کشاورزیکی از شهدای دانشآموز حادثه تروریستی حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) است که در تاریخ ۴ آبانماه ۱۴۰۱ هنگام اذان مغرب و عشاء در این حادثه به فوز عظیم شهادت دست یافت.
این دانشآموز شیرازی ۱۵ ساله و در مقطع پایه دهم دبیرستان رشته علوم انسانی شاهد سید احمد خمینی تحصیل میکرد و در عرصه فعالیتهای مذهبی به خصوص اذانگویی سرآمد بود و در مسجد محلهشان (کوزهگری) به عنوان مکبر فعالیت میکرد.
وی علاقه و ارادت زیادی به امام مهدی(عج) داشت و همیشه درباره ایشان کنجکاوی و تحقیق می کرد و یکی از آرزوهایش نزدیک شدن به امام زمان(عج) بود، که با شهادتش به آرزوی قلبی خود رسید.
به گفته دوستان و خانواده این شهید والامقام، محمدرضا همواره در امور دینی و مذهبی سرآمد بوده است. وی از ۲ هفته قبل از شهادت نیت کرده بوده که شامگاه هر چهارشنبه ضمن تشرف به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) و برپا داشتن نماز مغرب و عشاء، در برنامه های مذهبی آستان مقدس شرکت کند.
شهید#محمدرضا_کشاورز🕊🌹
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه بگی کیو دوست داری؟😍
#حاج_قاسم
🌷@shahedan_aref
🎥 فیلم صدا و سیما
🔹برنامه تلویزیونی فصل ایستادگی
ویژه برنامه سفیر محرم در خصوص زندگینامه پاسدار شهید مدافع حرم اصغر الیاسی
گوشه ای از زندگی پاسدار شهید مدافع حرم ، اصغر الیاسی از رزمندگان لشگر عملیاتی ده حضرت سیدالشهدا علیهالسلام استان البرز
کاری از گروه تلویزیونی روابط عمومی سپاه امام حسن مجتبی علیه السلام استان البرز
جهت دیدن فیلم در خبرگزاری بسیج البرز بر روی لینک زیر کلیلک نمایید 👇👇🙏
basijnews.ir/00dyph
جهت دیدن فیلم با کیفیت در آپارات کانال فصل ایستادگی بر روی لینک زیر کلیلک نمایید 👇👇
https://www.aparat.com/v/1jMYQ
شهید مدافع حرم🕊🌹
#اصغر_الیاسی
🌷@shahedan_aref
#عقیق_شعر
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجه ی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنه ی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركه ی تاخت و تاز
به رویِ سینه ی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهره ی خورشید ز خون رنگ گرفت
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#علیرضا_شریف
🌷@shahedan_aref
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت و پنجم : تابستان شصت و یک
✔️راوی : مرتضی پارسائیان
🔸ابراهيم در تابستان 1361 که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پيگير مسائل آموزش و پرورش شد.
در دوره هاي تكميلي ضمن خدمت شركت كرد. همچنين چندين برنامه و فعاليت فرهنگي را در همان دوران كوتاه انجام داد.
***
🔸با عصاي زير بغل از پله هاي اداره كل آموزش و پرورش بالا و پايين میرفت. آمدم جلو و سلام كردم.
گفتم: آقا ابرام چي شده؟! اگه كاري داري بگو من انجام ميدم.
گفت: نُه،كار خودمه.
بعد به چند اتاق رفت و امضاءگرفت. كارش تمام شد. ميخواست از ساختمان خارج شود.
پرسيدم: اين برگه چي بود. چرا اينقدر خودت را اذيت كردي؟!
گفت: یك بنده خدا دو سال معلم بوده، اما هنوز مشكل استخدام داره، كار او را انجام دادم.
پرسيدم: از بچه هاي جبهه است؟!
گفت: فكر نميكنم، اما از من خواست برايش اين كار را انجام دهم. من هم ديدم اين كار از من ساخته است، براي همين آمدم.
🔸بعد ادامه داد: آدم هر كاري كه میتواند بايد براي بنده هاي خدا انجام دهد.
مخصوصاً اين مردم خوبي كه داريم.
هر كاري كه از ما ساخته است. بايد برايشان انجام دهيم. نشنيدي كه حضرت امام فرمودند: «مردم ولي نعمت ما هستند.»
*
🔸ابراهيم را در محل همه ميشناختند. هركسي با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش ميشد.
هميشه خانه ابراهيم پر از رفقا بود. بچه هايي كه از جبهه مي آمدند، قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر ميزدند.
يك روز صبح امام جماعت مسجد محمديه (شهدا) نيامده بود.
مردم به اصرار، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند.
وقتي حاج آقا مطلع شد خيلي خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار ميكردم كه پشت سر آقاي هادي نماز بخوانم.
*
🔸ابراهيم را ديدم كه با عصاي زير بغل در كوچه راه میرفت، چند دفعه اي به آسمان نگاه كرد و سرش را پايين انداخت.
رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده؟!
اول جواب نميداد، اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم.
اما امروز از صبح تا حالا كسي به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشد!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌷 همت به روایت همسر:
🌿 با اون حال بد و سر دردی که داشت، حاضر نبود نماز اول وقت رو رها کنه.
یادم میاد آنقدر حالش بد بود که وقتی نمازشو شروع کرد، کنارش ایستادم تا اگه وسط نماز خواست زمین بخوره، بتونم بگیرمش.
صبحتون شهدایی....❣
🌷@shahedan_aref
سی و چهارمین روز #چله به نیت
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام...
همسر من فرزند شهید است. پدرش مدیر آموزش و پرورش بود که سال 65 شهید شد. مادر و پدر من معلم بودند و همکار پدر او ولی صمیمیتی بینشان نبود. سالها بعد در سال 83 قبل از اینکه همسرم به خواستگاری من بیاید پدرم خواب دید شهید یعنی پدر همسرم برگه سفیدی را امضاء کرد و به او داد و خیلی برایش عجیب بود که پس از حدود بیست سال به کسی که صمیمی هم نبوده اینطور خوابی ببیند. چند روز بعد از خواب پدرم، همسرم درحالیکه شرایط کاری و تحصیلی مناسبی نداشت با مادرش به خواستگاری من آمدند! درحالیکه از قبل شهید یعنی پدر همسرم با امضاء خود در خواب به پدرم تضمین داده بود و نه خواستگارها از خواب اطلاع داشتند نه ما از خواستگاری احتمالی..! پدرم بالاخره قبول کرد و بعد از گذشت چند سال هم تحصیلات و هم کار همسرم ترقی یافت و تضمین شهید در خواب پدرم به واقعیت پیوست الحمدالله...
سلام مخاطب گرامی!
لطفا نام شهید را ذکر کنید یا اینکه نام کاربری را صحیح بفرستید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هر شب لباس پدرش را به تن میکند و می خوابد، بلکه بوی پدر جواب دلتنگی هایش باشد 😭😭😭
حال و روز فرزندان شهدای مدافع حرم اینچنین است.
♥️عشق قیمت نداره♥️
محمد مهدی، فرزند شهید🕊🌹
#مسلم_خیزاب
🌷@shahedan_aref