📸 عکس نوشت | اولین و آخرین وظیفه یه دختر انقلابی چی میتونه باشه؟!
🔸در آخر سلامی هم به خواهران گرامیام میکنم و به آنها غیر از حفظ حجاب سفارش دیگری ندارم، که این خود اول و آخر وظیفه شما خواهران گرامیام است. چرا که با حفظ حجاب خود میتوانید از خون شهیدان پاسداری کنید.
بخشی از وصیتنامه شهید #داوود_حیدری
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین پیام شهید رجایی به مردم
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀 💥 قسمت هشتاد و ششم: والفجرمقدماتي( بخش اول) 👤راوی : علي نصرالله گردان ك
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘
💥 قسمت هشتاد وششم : والفجرمقدماتي ( بخش دوم)
👤 راوی : علي نصرالله
بعد هم شروع به سينهزنى كرد، اولين بار بود كه اين بيت زيبا را شنيدم:
امان از دل زينب سلاماللهعلیها چه خون شد دل زينب سلاماللهعلیها
بچهها با ســينه زني جواب دادند. بعد هم از اســارت حضرت زينب سلاماللهعلیها و
شهداي كربلا روضه خواند.
در پايان هم گفت: <<بچهها، امشــب يا به ديدار يار ميرسيد يا بايد مانند عمه
سادات، اسارت را تحمل كنيد و قهرمانانه مقاومت كنيد.>> 1👇🏻
بعد از مداحي عجيب ابراهيم، بچه ها در حالي كه صورتهايشان خيس از
اشك بود بلند شدند. نماز مغرب وعشاء را خوانديم.
از وقتي ابراهيم برگشته
سايه به سايه دنبال او هستم! يك لحظه هم از او جدا نميشوم.
مــن به همراه ابراهيم، يكي از پلهاي ســنگين و متحرك را روي دســت
گرفتيم و به همراه نيروها حركت كرديم.
حركت روي خاك رملي فكه بســيار زجــرآور بود. آن هم با تجهيزاتي به
وزن بيش از بيســت كيلو براي هر نفر!
ما هم كه جداي از وســايل، يك پل
سنگين را مثل تابوت روي دست گرفته بوديم!
همه به يك ستون و پشت سر هم از معبري كه در ميان ميدانهاي مين آماده
شده بود حركت كرديم.
حدود دوازده كيلومتر پياده روي كرديم. رسيديم به اولين كانال در جنوب
فكه. بچه ها ديگر رمقي براي حركت نداشتند.
ساعت نه ونيم شب يكشنبه هفدهم بهمنماه بود. با گذاشتن پلهاي متحرك
و نردبان، از عرض كانال عبور كرديم.
ســكوت عجيبي در منطقه حاكم بود.
عراقيها حتي گلولهای شليك نميكردند!
يك ربع بعد به كانال دوم رسيديم. از آن هم گذشتيم. با بيسيم به فرماندهي
اطالع داده شد.
چند دقيقهاي نگذشته بود كه به كانال سوم رسيديم.
1<<پی نوشت
👈🏻-عجيب بودكه تقريبًاهمه بچههاي گردانهاي كميل كه ابراهيم برايشان روضه خواند يا شهيد شدند يا اسير>>
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻
شهید #ابراهیم_هادی 🌹🕊
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹🍃 #چله_شهدایی سی و چهارمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید#عبدالمهدی_مغفوری🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊مسافر گمگشته دير آمد اما همه را شگفتزده كرد
بارها پيش آمده كه شهدا ما را غافلگير ميكنند. يك نمونهاش در ماجراي شهيد علايي است كه در سال 1375 پس از گذشت 13 سال از شهادت و مفقودي به خانه برگشت. از تمام پيكر او جز استخواني باقي نمانده بود، اما صورتش سالم بود..
🕊شهيد علايي است كه در سال 1375 پس از گذشت 13 سال از شهادت و مفقودي به خانه برگشت. از تمام پيكر او جز استخواني باقي نمانده بود، اما صورتش سالم بود تا هم شناسايياش به راحتي صورت گيرد و هم خانواده و دوستانش يكبار ديگر چهره عبدالله را از نزديك ببينند. شهيد عبدالله علايي در عمليات خيبر و منطقه طلائيه به شهادت رسيد. جايي كه زمستان سال 62 آتش و خون برپا بود. 13 سال بعد وقتي علايي همراه با800 شهيد ديگر روي دست مردم ايران تشييع شد تا به معراج شهداي تهران برود، كسي باور نميكرد كه از جمع اين شهدا، يك نفر از آنها با چهرهاي سالم به خانه و كاشانهاش برگشته باشد.
نقل از برادرزاده شهید👇
🕊خانواده پدربزرگم خانواده پر جمعيتي بودند. چهار برادر و دو خواهر كه عبدالله فرزند سوم بود. در ميان برادرها ايشان از همه بزرگتر بودند. عمو متولد هشتم دي ماه 1340 در شهر كاشان بود. وضعيت درسي عمويم عبدالله عالي بود. عمه بزرگم برايم تعريف كرده است عبدالله نماز شبش هيچ وقت ترك نميشد. صبحهاي جمعه بعد از انجام اعمال مستحب، براي اقامه نماز از خانه بيرون ميرفت. هميشه خمس و زكاتش را پرداخت ميكرد و در خانواده در ماه مبارك رمضان قبل از باز كردن روزههايش ابتدا نماز ميخواند.
شهید#عبدالله_علایی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌹🍃 #چله_شهدایی
سی و پنجمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید#عبدالله_علایی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
کتاب مرتضی و مصطفی خاطرات خود گفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) است که بخش های زیادی از آن شامل روایت های شهید مرتضی عطایی از شهید مصطفی صدرزاده است. شهید صدرزاده فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و شهید عطایی جانشین وی و از نزدیک ترین دوستان شهید عطایی در سوریه بود.
این کتاب اگر چه درمورد شهید عطایی است اما به دلیل وجود خاطرات زیادی از شهید صدرزاده به نام مرتضی و مصطفی نامگذاری شده است.
مصاحبه و تدوین کتاب توسط علی اکبر مزدآبادی صورت گرفته و در ۱۰ بخش در انتشارات یا زهرا (س) و در ادامه سلسله کتاب های یا زینب (س) در خصوص شهدای مدافع حرم به چاپ رسیده است.
شهدای مدافع حرم🕊🌹
#مصطفی_صدرزاده
#مرتضی_عطایی
🌷@shahedan_aref
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه!
🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی شهید#مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۲۱۴
✍ علی اکبری مزدآبادی
🌷@shahedan_aref
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
میشه جواب بدید کپی از مطالبتون حلاله؟
@shahedan_aref
🔔قابل توجه مخاطبان محترم🔔
❓سوالات پر تکرار شما را پاسخ می دهیم، خواهشمندیم تحت هیچ شرایطی دیگر ارسال نفرمایید.
💠اول: استفاده از مطالب کانالهای ما بی قید و شرط مجاز است.برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح شهدا صلوات
💠دوم تبادل و تبلیغ در حیطه مسئولیت ما نیست، لطفا به کانون تبلیغاتی قاصدک که در بیوی کانال هست مراجعه کنید.
💠سوم برای ارسال مطالب متنی می توانید از همین لینک ناشناس اقدام کنید. اما چنانچه قصد ارسال عکس یا فیلم دارید، آیدی خود را با ذکر دلیل(بنویسید میخوام عکس یا فیلم برای موضوع ...ارسال کنم) بنویسید، ادمین ما با شما می گیرد.
May 11