من کنار سید نشسته بودم
و سید هم طبق معمول
شال سبزش را روی سرش انداخته بود
و با سوز و گداز خاصی مشغول
خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز
خود را بر گردن من گذاشت
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر
به سوی من آمدند و شروع کردند
به بوسیدن و التماس دعا گفتن
با صدای بلند گفتم:
اشتباه گرفتهاید مداح ایشان است
اما سید کمی آنطرف تر ایستاده بود
و با لبخند به من نگاه می کرد
شهید#سیدمجتبی_علمدار🕊🌹
🌷@shahedan_aref
-اگر خواستی زندگی کنی
باید منتظر مرگ باشی..
ولی اگر عاشق شدی
دوان دوان
سمتِ فدا شدن
در راهِ معشوق میروی..
این خاصیت کسانی است
که در فکر جاودانه شدن هستند..
شهید#سیدمجتبی_علمدار....❤️
🌷@shahedan_aref