eitaa logo
هر روز با شهدا
70هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
19 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷 همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بودمثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد… یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بودخسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه… دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی… شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری میچرخونی!؟خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد…. راوی : همسر شهید 🌷@shahedan_aref
⤴️ خاطره ای از جلسه ی خواستگاری به روایت همسر شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref