eitaa logo
هر روز با شهدا
57هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
19 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌷 هـر صبـــح زنـدگى براى ادامه پيدا كردن، به دنبـالِ بهانه ميگردد .. و چه بهانه اى زيبــاتـر از نگاه شما . . . سلام ،صبحتون شهدایی🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه اعلام خبر تفحص پیکر مطهر بسیجی جهادگر "شهید احمد ظفری" از شهدای دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس روستای باباقاسم نهاوند به دختر شهید شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع همسر و فرزندان با شهید عبدلی 🔸شهید سرگرد یاسر عبدلی در عملیات رهایی دو زن کرمانی از دست گروگان‌گیران پریشب در شهرستان خاش به شهادت رسید. شهیدسرگرد 🌷@shahedan_aref
خاطره ای از شهید محمد حسین فهمیده راوی : مادر شهید داشتم خونه رو مرتب می کردم حسین گوشه‌ی آشپزخونه نشسته و به نقطه‌ای خیره شده بود اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چی صداش کردم، جواب نداد رفتم جلوش و گفتم: حسین... حسین ... کجایی مادر؟! یهو برگشت و بهم نگاه کرد گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟! خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان... از تعجب خنده‌ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟!.. قبرت کجاست مادر جون؟! گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم؛ با کمال تعجب دیدم دقیقاً همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود پشتم لرزید، فهمیدم اون روز واقعاً سر قبرش بوده... امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایان فراق پس از ۴۰ سال گمنامی 🔹شهید «رجب حسین‌زاده‌» که پس از ۴۰ سال تفحص و شناسایی شد، همزمان با سالورز شهادت‌ امام جعفر صادق(ع) با حضور باشکوه مردم بیرجند تشییع شد. شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع شهید گمنام در میدان صادقیه تهران 🔹تجمع بزرگ عزاداران امام صادق(ع) در میدان صادقیه تهران همراه با تشییع پیکر شهید گمنام برگزار شد. 🌷@shahedan_aref
🌹صلوات خاصه حضرت امام صادق علیه السلام: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» 🖤شهادت شیخ الائمه، رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) تسلیت باد🏴🏴🏴 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت پانزدهم نکته قابل توجه برای من این بود که وقتی ما در شرایط عادی هستیم حضور قلب در نماز نداریم.یا اگر مشغله فکری داشته باشیم،دیگر حواسی برای ما نمی ماند. یا اگر کار اجرایی به عهده ما واگذر شود که دیگر هیچ!کاملا حواس ما در نماز پرت میشود. احمد آقا عارفی وارسته بود که نماز هایش بوی ملاقات با پروردگار میداد... معمولا چنین انسان هایی یا از جامعه فاصله می گیرند.یا اگر وارد جامعه و مسجد شوند،خود را درگیر هیچ کاری نمی کنند تا حضور قلب داشته باشند.بارها از این عارف نماها دیده این که فقط سجاده و عبای خود را می شناسند و دیگر هیچ... اما این شاگرد وارسته آیت الله حق شناس درس ایمان و عمل را از استادش فرا گرفته بود.. او سخت ترین کار های مسجد را بر عهده داشت و در عین حال روز به روز بر معنویتش افزوده میشد!! ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
پنهان در برف در بحبوحه عملیات «بیت المقدس ۲» در ساعات ابتدایی اولین روز از بهمن ماه ۶۶، طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی ماووت عراق، این دو شهید بزرگوار و تعدادی از نیروهای گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) در تاریکی شب توسط تیربار عراقی به شهادت میرسند. به جهت گره خوردن کار و لزوم عقب نشینی سریع نیروها، ابتدا پیکر مطهر این عزیزان رو در همان منطقه، زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا (نفر وسط) و چند نفر دیگه می مانند تا به هر شکلی شده پیکر جامانده دوستان‌شون رو برگردونن. در طی روشنی روز حرکتی نداشتند چون دشمن نسبت به منطقه تسلط و دید کاملی پیداکرده بود، لذا با بهره‌گیری از تاریکی شب و در اوج برف و سرمای کوهستانی منطقه، ابدان مطهر شهدا رو با مشکلات بسیاری روی دوششون حمل کرده و به عقب منتقل می‌کنند سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن، که اونجا این عکس به یادگار می ماند. «هدیه کنیم به روح مطهر همه ی شهدا صلوات بر محمد و آل محمد (ص)» 🌷@shahedan_aref
🌷 🌷 .... 🌷عید سال ۱۳۶۳ بود. روز عید ما را وارد جزیره مجنون کردند، به ما دستور دادند که برای خودتان سنگر درست کنید و شهید جعفرزاده با یکی از رفقای دیگر شروع به ساختن سنگر کردند. از صبح ساعت ۸ شروع کردند تا ۵ بعد از ظهر و خاکش طوری بود که نمی‌شد با کلنگ و وسایل دیگه حملش کرد. خیلی مشکل بود و دست‌های همه بچه‌ها آبله زده بود. بالأخره.... 🌷بالاخره تا غروب آماده شد برای استفاده و اعلام کردند که گردان ۴۱۲ باید وارد خط مقدم بشوند. شهید این‌جا خیلی جمله زیبایی فرمودند، گفت که: بچه‌ها دنیا همینه شما یک عمر زحمت می‌کشید و منادی یک‌دفعه صدا می‌زند که باید بروید و امروز باید از این کار درسی گرفته باشید و به دنیا دل نبندید. این‌ها ماندگار نیستند و دائم‌الوقت با قرآن بود. 🌹خاطره ای به بسیجی شهید معزز 🌷@shahedan_aref
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پنجم : ورزش باستانی ( ۲ ) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸از ديگر کارهائي که در مجموعه باستاني انجام ميشد اين بود که بچه ها به صورت گروهي به زورخانه هاي ديگر م يرفتند و آنجا ورزش ميکردند. يک شبِ ماه رمضان ما به زورخانه اي درکرج رفتيم. 🔸آن شب را فراموش نميکنم. شعر ميخواند. دعا ميخواند و ميکرد. مدتي طولاني بود که در كنارگود مشغول شناي زورخانه اي بود. چند سري بچه هاي داخل گود عوض شدند، اما همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسي توجه نميکرد. 🔸پيرمردي در بالاي سكو نشسته بود و به بچه ها نگاه ميکرد. پيش من آمد. را نشان داد و با ناراحتي گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: «من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا ميرفت. من با تسبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته يعني هفتصدتا شنا! تو رو خدا بيارش بالا الان حالش به هم ميخوره. » وقتی تمام شد اصلاً احساس خستگي نميکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته اين کارها را براي قوي شدن انجام ميداد. هميشه ميگفت: 🔸براي خدمت به و بندگانش، بايد بدني قوي داشته باشيم. مرتب دعا ميکردكه: خدايا بدنم را براي خدمت كردن به خودت قوي كن. در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براي خودش تهيه کرد. حسابي سرزبانها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر جلوي بچه ها چنين کارهائي را انجام نداد! ميگفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه. ميگفت: مردم به دنبال اين هستند كه چه کسي قويتر از بقيه است. من اگر جلوي ديگران ورزشهاي سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم ميشوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و اين کار اشتباه است. 🔸بعد از آن وقتي مياندار بود و ميديد که شخصي خسته شده وکم آورده، سريع را عوض ميکرد. اما بدن قوي يکبار قدرتش را نشان داد و آن، زماني بود که سيد حسين طحامي کشتي جهان و يکي از ارادتمندان حاج حسن به زورخانه آمده بود و با بچه ها ميکرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌷@shahedan_aref
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید یحیی مصلحی شورکی، هشتم آبان‏ماه ۱۳۴۱ش چشم به جهان هستی گشود. یحیی در همان لحظه تولد، نشان شهادت را به‏همراه داشت و از مادرش نقل است که: «یحیی به‏هنگام تولد چشم‌هایش باز بود.» محل تولدش، کانون گرم خانواده‌ای کشاورز و مذهبی در شهیدیه میبد بود و به‏همین دلیل، به‏محض سپری کردن دوران طفولیت، آن هنگام که پا به سن پنج سالگی گذاشت، وی را جهت فراگیری قرآن مجید به مکتب‏خانه می‌فرستند. او در مدت سه سالی که به مکتب‏خانه رفت، قرآن و خط را آموخت و منقول است که استاد بار‌ها از او تمجید کرده و گفته است: «در میان شاگردانم یحیی را بیش‏تر از همه دوست دارم.» یحیی پس از گذراندن دوران مکتب و آشنا شدن با قرآن مجید، به مدرسه می‌رود و تا سال چهارم دبستان تحصیل می‌کند ولی به‏علت علاقه زیادی که به علوم دینی دارد، از شهیدیه به یزد می‌رود و وارد مدرسه علمیه می‌شود. به مدت دو سال در مدرسه علمیه مصلای یزد به تحصیل علوم دینی می‌پردازد. از او در این دوران به‏عنوان یک طلبه نمونه یاد می‌کنند. شهید 🌷@shahedan_aref
🔰 به روایت همسر شهید علی صالحی ( قائم شهر) گاهی اوقات توزیع نفت محل را به عهده داشت. حتی یکی از همسایگان به او تهمت زده بود که با این کار، منفعت خود را می خواهی. اما ایشان هیچ جوابی نداد و گفت: « اشکالی ندارد، بگذار هر چه می خواهد بگوید.» بعضی ها می گفتند که او نفت را به منزل خود می برد. در حالی که سال ۱۳۶۱ بابت مصرف برق مبلغ ۳٠٠٠ تومان قبض آمده بود؛ چون که نفت خودمان را به نیازمندان می داد و ما از بخاری برقی استفاده می کردیم. می گفت: « نفت خود را به نیازمندان می دهم. چون ما دوتایی کار می کنیم و پول برق را می دهیم. ولی دیگران شاید نتوانند»  لشکر ویژه ۲۵ کربلا🌷 شهادت: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱، خرمشهر شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊. اوست گرفتھ شھر دڵ من بہ کجا سفر برم...!؟ صبحتون شهدایی🌷🌷🌷 🌷@shahedan_aref
سردار شهید حسین ابوالحسنی متولد ۱۳۳۹۰۲۱۹ شهادت ۱۳۶۷۰۲۲۷ علت شهادت ترکش به گیچ گاه اخرین مسئولیت معاون اطلاع عملیات تیپ بقیه الله‌ مزار شهید استان اصفهان شهرستان زرین شهر فرازی از وصیت نامه خدایا تو شاهدی که بمب و موشک شرق و غرب و استکبار جهانی نمی تواند کوچک ترین ضربه و خللی در اراده این ملت وارد کند. ولی آن چه که زنگ خطر هست غرور،تفرقه و نقاق میان مومنان است. خانواده ام، شما را سفارش می کنم دخترم زینبی تا با خطبه های کوبنده اش و پسرم سجادی باشد تا با دعا و مناجاتش، مبارزاتی بر علیه خصم درون صفت دیرینه اسلام باشند. شهید 🌷@shahedan_aref
🔴اولین تصویر از شهید مرزبان فراجا قربانعلی پیری که درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز زابل استان سیستان و بلوچستان در روز گذشته به درجه رفیع شهادت نائل گردید. شهید 🌷@shahedan_aref
شهید مدافع حرم ‎ "جان حسین" او اهل روستای "میلی خیل" از منطقه پاراچنار پاکستان بود، جایی که جوانان بخاطر شجاعت و تحمل در برابر سختیها شناخته میشوند. جان حسین، در جوانی برای کار به ایران آمد تا خرج خانواده‌اش را تامین کند. وقتی از حمله دشمنان اسلام به حرم حضرت زینب(س) مطلع شد بلافاصله با مادرش تماس گرفت تا اجازه بگیرد و به مبارزه با آنها بپیوندد. او به مادرش اطلاع داد که بسیاری از جوانان روستایش از جمله "شهید عقید حسین" در سوریه به عنوان سومین فرمانده تیپ زینبیون میجنگد. جان حسین با تایید مادرش پاسپورتش را آماده کرد، راهی سوریه شد، به زینبیون پیوست تا در کنار همرزمانش شجاعانه بجنگد. شجاعت وی در دفاع از اسلام، زبانزد همرزمانش بود و سرانجام در این راه به شهادت رسید. مزار: قم/بهشت معصومه(س) شهید مدافع حرم 🌷@shahedan_aref
🌷 🌷 .... 🌷علت شهادت پدرم اصابت ترکش به شکم و پایش بوده است. البته شهادت وی قطعی نبوده، زیرا کسی پیکرش را پیدا نکرده بود، به طوری‌که تا سال ۷۶ ‏یعنی ۱۱ سال بعد از شهادتش از او به عنوان مفقودالاثر یاد می‌شد. تا این‌که در تیرماه سال ۷۶ ‏جسدش توسط پرسنل تفحص پیدا می‌شود. خاطرم هست روزی دو نفر از پرسنل بنیاد شهید به منزل ما آمدند. پس از خواندن نماز مغرب و عشاء با ما گفتگو کردند و از دنیا و آخرت، مرگ و زندگی و تقدیر سخن گفتند و با این مقدمه، خبر پیدا شدن پیکر پدرم را به ‏ما دادند.... 🌷در زمان شهادت پدرم، من چهار ساله بودم. در آن زمان خبردار می‌شدیم که فلان شخص قرار است دو یا سه روز دیگه از جبهه برگرده. ما در ذهنمون فضای جبهه رو مانند روستای کوچکی فرض می‌کردیم که پدر من و پدر دوستانم در آن‌جا می‌جنگند و مرتباً با هم در ارتباط هستند و حالا که ‏پدر دوستم می‌خواهد به جبهه برگردد، حتماً پیش پدرم می‌رود و از او می‌خواهد ‏که با هم به خانه بیایند. لذا بر اساس این تصور، منتظر بودم که اگر ‏مثلأ فردا پدر دوستم بیاید، پدرم را هم با خودش بیاورد. 🌷....‏روز موعود فرا رسید و شخصی که قرار بود از جبهه برگردد، آمد و همه به استقبال او رفتند. او آمد اما پدرم را با خودش نیاورده ‏بود. ‏بغض گلویم را می‌فشرد. با خود می‌گفتم پدر دوستم آمد، حتمأ آن‌جا پدر مرا هم دیده و به او گفته است که بیا تا با هم برگردیم، ولی او نیامده ‏است. ‏من بچه بودم و توان سؤال کردن و پرسیدن علت نیامدن پدرم را نداشتم. این خاطره‌ای است که از دوران کودکی و ابتدای یتیمی خود به یاد دارم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز 🌷@shahedan_aref
نام و نام خانوادگی : شهیدحاج اسماعیل فرجوانی🕊🌹 تاریخ تولد :1340 تاریخ شهادت :1365/10/4 محل تولد :اهواز محل شهادت :جزیره سهیل عملیات منجر به شهادت : کربلای 4 شهید 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت شانزدهم من دیده ام برخی مدعیان عرفان، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند. اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد، همگام با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد: الله اکبر خمینی رهبر بعد دستانش را به نشانه دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی... بعد هم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا میشد آن هم با توجه کامل. وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی میشد. البته در میان شاگردان حضرت استاد، چنین افرادی کم نبودند که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود... به قول آن انسان وارسته: آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد. ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد، کم نبودند از کسبه بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روز مره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی اموختند ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
دلم برای صیادم تنگ شده راوی : امیر ناصر آراسته ( همرزم شهید ) پیکر شهید صیاد که دفن شد اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌ جا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند!! خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» ؛ مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند. اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای شهید 🌷@shahedan_aref
📕✨کتاب « ! » را حمیدرضا بشیری نوشته است. این کتاب، روایتی ادبی داستانی از زندگی ، سید احسان است که بر اساس خاطرات سیده فاطمه میرکریم ‌پور (همسر شهید) نوشته شده است. نویسنده در ابتدای کتاب به داغی اشاره می ‌کند که درگذشت پسرش بر دلش گذاشته و رد این داغ را می ‌شود در احساسات رقیق او در جملات کتاب یافت 🎗کتاب «کوچه ‌باغ انار! به ماندنم عادت نکن» در حالی نوشته شده که انتشارات دیگری نیز نوشتن یک کتاب درباره شهید میرسیار را در دست اقدام دارد اما بی تردید می‌ توان گفت محتوا و فرم این کتاب، با همه کتاب هایی که تاکنون درباره شهدای مدافع حرم نوشته شده، فرق دارد. 📚این کتاب در بیست و پنج فصل تدوین شده و در انتها تصاویر و اسناد و دستنوشته هایی از شهید سیداحسان میرسیار به چشم می‌ خورد. شهید 🌷@shahedan_aref
شهید مدافع حرم ‎ "جان حسین" او اهل روستای "میلی خیل" از منطقه پاراچنار پاکستان بود، جایی که جوانان بخاطر شجاعت و تحمل در برابر سختیها شناخته میشوند. جان حسین، در جوانی برای کار به ایران آمد تا خرج خانواده‌اش را تامین کند. وقتی از حمله دشمنان اسلام به حرم حضرت زینب(س) مطلع شد بلافاصله با مادرش تماس گرفت تا اجازه بگیرد و به مبارزه با آنها بپیوندد. او به مادرش اطلاع داد که بسیاری از جوانان روستایش از جمله "شهید عقید حسین" در سوریه به عنوان سومین فرمانده تیپ زینبیون میجنگد. جان حسین با تایید مادرش پاسپورتش را آماده کرد، راهی سوریه شد، به زینبیون پیوست تا در کنار همرزمانش شجاعانه بجنگد. شجاعت وی در دفاع از اسلام، زبانزد همرزمانش بود و سرانجام در این راه به شهادت رسید. مزار: قم/بهشت معصومه(س) شهید 🌷@shahedan_aref