🌷 هو المعشوق 🕊
🔴 #گلستان_یازدهم
زندگینامه #سردار_شهید_علی_چیت_سازیان
قسمت 9⃣8⃣1⃣
آن روزها اوج بیماری علی جان هم بود. این اواخر طوری شده بود که حتی یک لیوان آب هم از گلویش پایین نمی رفت. چهارم آذرماه مراسم سالگرد را به هم زدیم و انداختیم برای هشتم. چاره ای نداشتیم. آخرین دکتری که رفته بودیم، بعد از انجام آزمایش های مختلف گفته بود:
« توی عکس زخم کوچکی در اثنا عشر دیده میشه. زودتر بیمار رو ببرید تهران. »
ششم آذرماه با پرس و جوی زیاد آدرس یکی از بهترین پزشکان گوارش تهران را پیدا کردیم و نوبت هم گرفتیم و شبانه با اتوبوس به طرف تهران حرکت کردیم.
آن زمان هنوز موبایل توی دست همه مردم نیفتاده بود. یکی از دوستان موبایلش را به امانت داد به ما. علی جان چیزی نمی خورد. فقط عق میزد. توی اتوبوس حالش آن قدر بد بود که مسافرهای صندلی های جلو و عقب از روی همدردی و چاره جویی سعی می کردند به ما کمک کنند. با این حال، علی جان مرا دلداری می داد و می گفت:
« مادر، من چیزی م نیست. دارم خوب می شم. »
با خودم یک ساک لباس برده بودم. على عق می زد و من تندتند با قمقمه ای آب دست و صورتش را می شستم و لباسش را عوض می کردم. وای که آن شب چقدر به ما سخت گذشت! مسافت شش ساعتی تهران تمام شدنی نبود.
عاقبت، چند ساعتی از نیمه شب گذشته، رسیدیم. خانۂ معلم اتاق گرفته بودیم. آن نزدیکی بیمارستانی بود. علی را به اورژانس بردیم.
معاینه اش کردند و نسخه ای برایش پیچیدند. بابا رفت دنبال داروها، من و علی هم رفتیم خانۂ معلم.
على تب کرده بود. تبش نزدیک چهل و سه درجه بود. هر کاری می کردم تب او پایین نمی آمد. هیچ کاری از دستم ساخته نبود. بابا هم که برنمی گشت. بی اختیار اشک هایم سرازیر شده بود. پسرم دیگر حرف نمی زد و مرا دلداری نمی داد. چشم هایش را بسته بود. توی تب داشت می سوخت. هر چه ملافه دم دستم بود خیس کردم و روی بدن و پیشانی و پاهایش گذاشتم. به اورژانس تلفن زدم.
پرسیدند: « مشکلش چیه؟ »
گفتم: « تب داره. »
جواب دادند: « پاشویه ش کنید. اورژانسی نیست. »
پشت تلفن التماس و گریه کردم.
یک ربع بعد آمدند، اما آن ها هم کاری نکردند. آمپول مسکنی زدند و گفتند:
« اگر خیلی نگرانید، ببریدش بیمارستان، شاید بستری بشه. »
بعد از رفتن آنها دوباره مشغول پاشویه شدم.
✨ به روایت همسر شهید
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هو المعشوق 🕊
🔴 #گلستان_یازدهم
زندگینامه #سردار_شهید_علی_چیت_سازیان
قسمت 0⃣9⃣1⃣
پسر عزیزم حالش خوب نمی شد. تبش پایین نمی آمد. دستم به جایی بند نبود. بابا هنوز برنگشته بود. منی که هیچ وقت در این همه سال صدای اعتراضم را کسی نشنیده بود، باگریه می نالیدم:
« علی آقا، پس تو کجایی؟! تو پدری؟ یه کاری بکن. علی آقا تو رو قسم میدم به هر چی که برات عزیزه، به حضرت زهرا که اون قدر دوستش داری. تو حالا شهیدی، اون بالا بالاهایی، ما رو داری می بینی. می دونم من گناهکارم، من روسیاهم. تو از خدا بخواه بچه مون رو شفا بده. يادته چقدر دلت می خواست بچه مون زودتر دنیا بیاد. حالا اومده، دلت می خواست براش اسم بذاری. اسم تو رو روش گذاشتیم تا همیشه پیشمون باشی. علی آقا، حالا بچه مون داره از دست میره. الهی قربونت برم یه کاری بکن! بچه ت از دست رفت! تو که به مرام و معرفت مشهور بودی، دلت به حال آدم و عالم می سوخت، اسیر و خودی رو یکی می دونستی. پسرمون از وقتی دست راست و چپش رو شناخته، دل خوشیش شده اینکه شب بشه و تو رو تو آسمونا بین ستاره ها پیدا کنه. على آقا، جون من، جون فرشته، جون زهرا خانمت از اون بالا بیا پایین! یه امشب به داد من و بچه ت برس! یه امشب خودت رو به پسر مون نشون بده! دل بکن از اون بالا. على آقا، تو رو خدا کمکم کن. على، علی آقا، من على جانم رو از تو می خوام. على آقا تو رو خدا!... »
نمی دانستم چه کار می کنم و چه
می گویم. دستم را گرفته بودم به طرف آسمان. ضجه می زدم و به پهنای صورتم اشک می ریختم و على على می گفتم. نمی دانم چقدر گذشت، اما وقتی سر برگرداندم، دیدم کنار تخت علی جان نشسته ام. سرم را روی بالش او گذاشته بودم و دستش را گرفته بودم. بالشش از اشک هایم خیس شده بود. على جانم آرام و آسوده خوابیده بود.
✨ به روایت همسر شهید
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وظیفه ۸ منتظران(1).mp3
3.31M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
#کتاب_صوتی_وظایف
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت هشتم وظایف منتظران
🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم
🔵 انتظار فرج مهمترین وظیفه
🎙️#ابراهیم_افشاری
#مهدویت
✊ ایستادند پای امام زمان خویش...
🌹 امروز ۱۵ اردیبهشت، سالروز شهادت شهدای مدافع حرم
🌹 #شهیدروح_الله_کافی_زاده
🌹 #شهیدفاطمیون_نورمحمد_قاسمی
گرامیباد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃همیشه اولین ها، در خاطره تاریخ پر رنگ ترند. زمانی که همه فکر می کردند راه شهادت بسته است و مملکت در آرامش است زیر پوست کشورمان خبرهایی بود.
🍃خیلی ها خبر نداشتند به پای این #آرامش گل هایی پر پر می شوند که کمی دورتراز کشورمان سینه هایشان را سپر کرده اند!
🍃شاید خیلی ها هم در #نجف_آباد خبر نداشتند تا اینکه خبر پیچید نوجوان خجالتی روزهای دور و جوان برومند سپاه ، هم او که اهل #نمازشب بود و بابای مهربانِ "حسین مهدی و اسما" داوطلبانه به #سوریه رفته تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود.
🍃 و در همان اولین اعزام موقع تعمیر یک تانک، گلوله ای به سر پر شورش نشسته و باعث شده تا لاله ای جدید در گلزار شهدای نجف آباد بروید.
🍃حالا مزار شهید ۳۳ ساله ، "روح الله کافی زاده "مأوای دل گرفتگان است و زیارت کنندگانش از او برای قیامتشان #شفاعت می جویند از اویی که نامش به عنوان اولین شهید نجف آباد ثبت شد بر سینه تاریخ. باشد تا #شهدا دستگیر تک تک ما نیز باشند ان شاالله.
✨روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #روح_الله_کافی_زاده
📅تاریخ تولد : ٢۶ شهریور ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۵ اردیبهشت ۱٣٩٢
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای نجف آباد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌴دو نفر توی گروهان ما بودند که قد بلندی داشتند، ما همیشه بهشون تیکه مینداختیم که قدتون بلنده وسر به سرشون میذاشتیم.
خیلی اوقات بهشون میگفتیم اگه شهید بشین نمیشه شما رو بذاریم توی قبر و باید تیکه تیکه تون کنیم.
وقتی که شهید شدند گریه میکردیم و با خودمون میگفتیم این دوتا شهید شدند ولی ما هنوز زنده ایم...
این دو نفر شهیدان روح الله کافی زاده و موسی کاظمی بودند...🕊
✏️راوی:همکار شهید
••••••••••••••••••••••••••
🌹استخوانی و پلاکی در میان چفیه...نه!
غرق در خون پیکر سروی رشید آورده اند🕊
🥀قهرمانی نه ز تاریخ و نه از نسل قدیم
پهلوانی از همین نسل جدید آورده اند🕊
🌹🕊#شهید #روح_الله_کافی_زاده
#مدافع_حرم🕊🌹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
💠اقا روح الله همیشه به دخترمون تاکید میکرد که مواظب باشه هیچ
وقت تار مویی ازش مقابل نامحرم
پیدا نباشه...
همیشه تو خرید لباس برای دخترمون
وسواس زیادی بخرج میداد که مناسب
باشه و بدن نما نباشه...
من بهشون میگفتم دخترمون که
دوسالش نشده بذار یه لباس دخترونه
بدون آستین بگیریم،میگفت نه من
نمیخوام چشم نامحرم از الان به
دخترم بیفته حتی اگه دوسالش باشه.
#شهید #روح_الله_کافی_زاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
راوی #همسرشهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔺 کلامی از علما
⭕️ آیتالله آقا مجتبی تهران
⁉️ امشب به خدا چه بگوییم؟
#کلام_علما
🌹امام خامنه ای: هر کدام از شما یک نسخه قرآن در جیب بغلتان داشته باشید
#کلام_رهبری
⭕️ سهم ایران از نفت خود فقط ۹ درصد
💢 طبق قراردادی ننگین در دوران پهلوی، سهم ایران از درآمد نفت خود تنها ۹ درصد بود و مابقی توسط انگلیس به غارت میرفت.
🏷 روزنامهی اطلاعات، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۰
#واقعیت_های_عصر_پهلوی