eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊 🔴 قسمت 8⃣1⃣2⃣ با اشاره حلقه ی ازدواجش را از دست چپش درآورد و گفت: " بگیر " و بعد به نشانه ی هواپیما، دستش را در هوا تکان داد. می خواست اعتماد من را جلب کند. وقتی متوجه منظورش شدم، با عصبانیت گفتم: " من مسلمانم تو هم مسلمانی، تو برادر دینی من هستی. " برگشتم و سرجایم نشستم. فاطمه که دید من عصبانی ام و خیلی هم ترسیده ام گفت: " نترس اینها دارند ما را امتحان می کنند. من دو سه روز اول از این حرکات و مزخرفات زیاد شنیدم. خدا را شکر ما الان رسما در دست دولت عراق اسیریم. از جبهه های اول که کسی ما را ندیده بود و هویت ما را نشناخته بود گذشته ایم. الان خیلی از برادران ایرانی اینجا از وجود ما مطلع هستند و ما را دیده اند. " اما این حرف ها برای آرامش دل پریشان من کافی نبود. گفتم: " ما با سه نفر اسیر شدیم. دکتر هادی عظیمی و میر احمد میرظفرجویان و مجد جلالوند که اصلا نمی دانم چه بلایی سرشان آمده. " استدلال فاطمه منطقی بود اما تشنج عصبی و شوک شدیدی به من وارد شده بود. سراسر بدنم خیس عرق بود، احساس تهوع و دل آشوبه ی شدیدی داشتم. بی صدا به گوشه ای از اتاق خزیدم و در حالی که دلم را به شدت می فشردم از درد جسمی و اضطراب روحی به خودم می پیچیدم. مریم با چشمان محزون و مضطرب کنارم نشست و سعی می کرد با شوخی از کنار پیشنهاد و نگاه ها کثیف آنها بگذرد. غذا خوردن با دست های آلوده، کار خودش را کرده بود. مبتلا به دل پیچه و اسهال شدیدی شده بودم که توان برخاستن را هم از من سلب کرده بود. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊 🔴 قسمت 9⃣1⃣2⃣ صبح روز بعد با صدای همهمه ی بیرون، سراسیمه بلند شدیم و برای اینکه از اخبار جدید مطلع شویم از پشت پنجره بیرون را نگاه کردیم. کامیونی پر از اسیران ایرانی از نظامی گرفته تا غیر نظامی و پیر و جوان، وارد زندان کردند. پلاک ماشین شماره ی اهواز بود. هرکسی که پایین می آمد با یک لگد به سمت دیگر پرتابش می کردند. استقبال تحقیرآمیزی بود. تمام وجودم چشم شده بود تا شاید آشنایی پیدا کنم. خدایا این همه آدم را از کجا می گیرند. اگر آقا یا رحیم یا سلمان یا محمد یا هرکدام از برادرانم را ببینم چه عکس العملی نشان بدهم؟ او را صدا بزنم یا ساکت باشم؟ در همین حین دختر دیگری را به سمت اتاق ما آوردند. باورمان نمی شد روز 26 مهر است و اینها هنوز در جاده اسیر می گیرند. بی اعتنا به همه ی محدودیت ها و ملاحظات به استقبالش رفتیم. برای اینکه باهم ارتباط نگیریم، او را از ما ترسانده بودند. احتیاط می کرد و کمتر به سمت ما می آمد. اما بعد از چند ساعت خودش را معرفی کرد: - حلیمه آزموده، کارمند بهداری و مامای بیمارستان نهم آبان( بیمارستان شهید بهشتی فعلی) هستم. از اول جنگ شبانه روز در بیمارستان درگیر مداوای مجروح های جبهه و بمباران ها بودیم. خانم دلگشا مترون بیمارستان گفتند شما برای چند روز بروید استراحت و چند روز دیگر برگردید. من هم رفتم پیش نامزدم نادر ناصری که با هم بیاییم. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊 🔴 قسمت 0⃣2⃣2⃣ متاسفانه زمانی که جاده در دست عراقی ها افتاده بود هردومان اسیر شدیم. نادر را به اتاق برادران بردند و مرا به آوردند اینجا. اگرچه نمی خواستیم تنهایی ما با اسارت خواهران دیگر پر شود اما حالا یک جمع چهار نفره شده بودیم. هرچند عقاید و سلایق متفاوتی داشتیم اما سعی کردیم در مقابل دشمن یک دست و یک صدا باشیم. به هم امید می دادیم و ترس را از هم دور می کردیم، به هم کمک می کردیم و با هم شادی می کردیم. با هم گریه می کردیم و تنهایی های همدیگر را پر می کردیم. به سرعت در همه چیز همدل و همزبان شدیم. فردا صبح دوباره شلوغ شد و همه مشغول بر و بیا سرو صدا بودند. پشت پنجره کشیک می کشیدیم. از دور پیدا بود که خبری در راه هست اما این بار به جای کامیون های نظامی، ماشین های مدل بالای خودشان را می دیدیم. عقب تر رفتیم. از همان دور ده پانزده نفر از زنان نظامی عراقی با بلوز و شلوارهای سبز اتو کشیده و مزین به درجه و نشان هایی که بر دوش و سینه هایشان بود به سمت اتاق ما آمدند. دیدن آنها هم برایمان جالب و هم عجیب بود. به همه چیز شباهت داشتند جز نیروهای نظامی جنگی. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐امروز ۲۸ دی ماه مصادف با سالروز شهادت شهید مدافع حرم «حزب الله لبنان» #جهاد_مغنیه گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💢 ۲۸ دی‌ماه سالروز شهادت نخستین سردار ایرانی که با گلوله‌ی صهیونیست ها به شهادت رسید ... سال ۱۳۴۱ در روستای پاریز از توابع شهرستان سیرجان به دنیا آمد. با شروع انقلاب وارد نهادهای انقلابی شد و در سال ۱۳۶۲ برای خدمت به مناطق محروم به شهرستان کهنوج رفت. در دوران دفاع مقدس در لشکر۴۱ ثارالله به عضویت تیپ ادوات درآمد و پس از شهـادت حاج مهدی زندی مسئولیت فرماندهی تیپ ادوات لشڪر را برعهده گرفت. جانشینی لشکر ۳۸ ذوالفقار نیروی زمینی، فرماندهی تیپ رمضان لشکر۲۷ حضرت رسول ﷺ و فرماندهی سپاه الغدیر یزد از دیگر مسئولیت‌های وی پس از دوران دفاع مقدس است. سرانجام این سردار رشید سپاه اسلام روز یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۳ در حالیکه برای بازدید از استان قُنیطره سوریه عازم این منطقه شده بود، مورد حمله بالگردهای توپدار رژیم صهیونیستی واقع شد و به همراه شش تن از همرزمانش که جزو اعضای حزب‌الله لبنان بودند به فیض شهادت رسید. #شهید_سردار #محمدعلی_الله_دادی #فرمانده_دفـاع_مقــدس #سردار_مدافـع_حــرم #سـالروز_شهـادت @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#حدیث •| #پیامبـر_اڪرم💚💚 خداوند هفت نفر را لعنت🔥👺 کرده یکی از آنها مردی است که نسبت به پوشش و عفت همسرش بی‌توجه است.! •| مستدرک ‌ج14 ص291 📚 #پویش_حجاب_فاطمے #حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ #مهدی_جان شکر گویم که مرا جز #تو تمنّایی نیست درهوای دل من♥️ غیر تو سودایی #نیست #حسرت دیدن تو خرمن جانم را سوخت😔 همچو ققنوس که در آتش🔥 و پروایی نیست شوق وصل تو💞 چه شیرین بُوَد از بعدِ #فراق بِه از این #شهد به هر دکّه ی حلوایی نیست✘ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #ارباب_حسیـــن_جانم دِلِ پُرخواهِشِ مَن را بِه حَریمَٺ وا کُن.. شَبِ جُمعِه هَم نِشینِ مادَرَٺ زهرا کُن مَن حَرَم  لازِمَم  اَرباب، بِطَلَب  ڪَربُبَلا قَلَم وُ کاغَذَش اَزمَن، تو فَقَط اِمضا کُن 🌹 #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله  🌹 #اللهم_ارزقنا_کربلا  @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
گر اندک قوّتی می‌داشتم، می‌رفتم از یادش غبار خاطر ِ او گشته‌ام از ناتوانی‌ها... #شهیدحاج_حسین_بصیر #یادش_باصلوات @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💝 کلام : ✅ من حرف‌های لغو و بیهوده را کمتر از لقمه‌ی حرام نمی‌دانم. اگر طالب باشی یک نگاه حرام ممکن است سال‌ها تو را از دور کند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم