🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #سربلند
قسمت 4⃣9⃣
پاپیاش شدم که مگر میخواهی چه کار کنی، گفت:
« برم تو مسیری که ختم بشه به شهادت. »
آن روز جوابم را گرفتم که چرا تن به سپاه داد.
+ « به خانمم گفتم میرم تو سپاه؛ ولی جایی که تهش برسه به شهادت. اگه مانع نمیشی، برم! »
گاهی میآمد مغازه و از کارش تعریف میکرد. هم زمان برای جنسهایم بازاریابی هم می کرد. مدتی با خانمش می.رفتند توی مهدکودکها و از بچهها عکس میگرفتند. بعد میآمد با هم ویرایش میکردیم و روی تخته شاسی میچسباندیم. در این رفت و آمدها فهمیدم که تلاش میکند به جریان سوریه برسد. به ریشش میخندیدم که کو تا بروی سوریه؟ تو هنوز داری آموزش میبینی! تا توی سپاه خودت را پیدا کنی، جنگ سوریه تمام شد!
با شهادت رفیقش، علیرضا نوری، تب و تابش برای رفتن بیشتر شد. دو بار ثبت نام کرد؛ ولی قسمتش نشد. برای آموزش به شیراز میرفت و به همین دلیل، رفتنمان سر مزار حاج احمد تق ولق شد. بعد که در لشکر نجف استخدام شد، آمد که بیا برای سوریه رفتنم، یک چله حاج احمد ببندیم.
وسط این چله ازدواج کردم. دیگر متاهلی میرفتیم. این چله به پایان نرسید. حدود دفعات سیام بود که اسمش درآمد. گفتم:
« دیدی آخر کار خودت رو کردی! »
خندید:
« آره، بارم رو با حاج احمد بستم. »
در گوشی بهم رساند که فقط خانمش خبر دارد و والسلام. اصرار کرد مواظب باش جایی از زیر زبانت در نرود. تا برگردد، خبرش حتی بین بچههای موسسه هم درز نکرد. همه جا پخش شد که رفته تهران مأموریت.
مأموریتش نزدیک چهل و پنج روز طول کشید. دوبار از منطقه به من زنگ زد. هر دفعه هم بیش از نیم ساعت صحبت کردیم. تندتند از پشت تلفن دیدههایش را برایم بازگو میکرد؛ البته حرفهای حفاظتی را پشت تلفن نمیگفت. خیلی گریه و زاری میکرد. میگفت:
« رفقایش جلوی چشمش شهید شدهاند. »
حسرت میخورد و میگفت:
« من بیلیاقت بودم. »
🗣 راوی: دوست شهید ( محسن همتیها)
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #سربلند
قسمت 5⃣9⃣
بعد که برگشت، رفتم دیدنش. خانوادهاش تازه فهمیده بودند کجا بوده. خودش گفت که مادرم گفته چون من راضی نبودم، شهید نشدی!
با هیجان از اتفاقات و جنگ سوریه میگفت. برایش عجیب بود که آنچه توی کتابها میخوانیم را با چشم خودش دیده است. میگفت:
« باورم نمی شد روزی توی جنگ بنشینم پشت تانک و توپ شلیک کنم. »
از حرفهایش دستگیرم شد که موشک خورده به تانکش و آتش گرفته. ناخودآگاه دستش را حفاظ صورتش کرده. معجزه میدانست که جان سالم به در برده است. بعداً مخفیانه به من گفت که شنوایی گوش راستش را از دست داده است. از همه پنهان کرده بود. فقط به خانمش گفته بود کمی میشنود. وقتی با هم رفتیم تهران، دکتر آب پاکی را ریخت روی دستش که زیاد تلاش نکن، نمیشنوی.
بیش از یک سال فاصله افتاد تا سوریه دومش. دیگر این محسن، آن محسنی نبود که من میشناختم. صدوهشتاد درجه تغییر کرد. معنویت و رفاقتش با خدا را حس میکردم. زیاد در قم میدیدمش. برای کار، قم ساکن شدم. میآمد برای کارهای انتقالیاش. شنیده بود لشکر قم نیرو اعزام می کند به سوریه. حاضر بود برای رفتن به سوریه زندگیاش را جمع کند بیاورد قم.
یک روز در میان، تلفنی صحبت میکردیم، مکالمههای سی چهل دقیقهای.
جلسههای درس اخلاق آیت الله ناصری را ترک نمیکرد. گفتم:
« ای نامرد!تنها خوردی؟ »
گفت:
« خب میرم و صوتش رو برات میفرستم. »
بیست و پنج جلسهاش را فرستاد.
🗣 راوی: دوست شهید ( محسن همتیها)
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴اعلام عزای عمومی در خوزستان
🔸در پی شهادت هفت نفر از هموطنانمان در حادثه تروریستی شهرستان ایذه از سوی نماینده ولی فقیه و استاندار خوزستان در این شهرستان سه روز و در استان یک روز عزای عمومی اعلام شد.
🔸شامگاه چهارشنبه در یک عملیات تروریستی ۲ موتورسوار با به رگبار بستن مردم و مدافعان نظم و امنیت در شهرستان ایذه، هفت نفر به درجه رفیع شهادت نائل و هشت نفر دیگر مجروح شدند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸تصویری از کیان نیکپور، کودک ۹ سالهای که دیشب به ضرب گلوله اغتشاشگران تروریست همراه یکی از والدینش در ایذه به شهادت رسید.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 براستی آیا ما این چنین هستیم ؟
🔵 فرازی حسّاس از زیارت حضرت مهدی «علیه السّلام» در سرداب مقدس :
🌕 فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ لَمْ أَزْدَدْ فِیكَ إِلَّا یَقِیناً، وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً، وَ عَلَیْكَ إِلَّا مُتَّكَلاً وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلَّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَرَقَّباً، فَأَبْذُلَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْكَ وَ التَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْیِكَ».
🔺 (ای مولای من، یا صاحب الزّمان)، اگر روزگارها به درازا کشد و عمرها طولانی شود، جز یقینم به تو، و محبّتم به تو، و توکّل و اعتمادم بر تو، و جز توقّع ظهورت و انتظار آن دوران، و جهاد در پیشگاهت، چیزی در من فزونی نمی یابد تا سرانجام جانم، مالم، فرزندانم، خانواده ام، و همه ی آن چه را که پروردگارم به من عطا فرموده است، به پیشگاهت تقدیم کنم و تسلیم در مقابل امر و نهیت باشم!
📚 بحار الأنوار، ج ۱۰۲ ص ۱۱۸
🌷براستی آیا ما این چنین هستیم ؟ و یا اینکه ...
#مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «بأی ذنبٍ قتلت»؟
🔺 فرزند ایران آرزو داشت قایق موتوریاش در جشنواره جابر بن حیان رتبه بیاورد. جشنوارهای به نام دانشمند ایرانی و از بزرگترین شاگردان امام صادق(سلام الله علیه). دشمنان جابر بن حیان و ایران اما نگذاشتند. ناجوانمردانه و در کودکی؛ قبل از اینکه قایق موتوری واقعیاش را بسازد 😭
تسلیت به ایران
#کیان_پیرفلک
تمام کسانی که حتی یک لایک برای اغتشاشات این سه روز زده اند در خون کیان شریکند
داعشی های وطنی به دستهای خون آلودتان نگاه کرده اید؟؟؟؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهادت افسر پلیس سنندجی توسط اغتشاشگران
در پی بروز ناامنیهای اخیر در سطح کشور و تلاش ماموران پلیس برای حفاظت از جان، مال و نوامیس مردم، ظهر امروز سرهنگ #حسن_یوسفی توسط دواعش وطنی با ضربات چاقو مجروح و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
سرهنگ مملکت رو شهید میکنن بعد بی شرفها میگن پلیس مسلح بوده ...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚘بخشندگی یادگار حضرت زهرا⚘
""یکی از تاثیرات لقمه حلال این بود که ما با بهزاد و خانواده به سفر مشهد رفتیم در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. من هم به دنبالش رفتم . یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت :
♡به خاطر حضرت زهرا این مبلغ را دادم . ♡
مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت
ماشین شما ♡یا زهرا♡ نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی کنم...
سالروز شهادت#شهید_بهزاد_سیفی 🌹
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#در_محضر_معصومین
🔰مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
✍اللهُ اللهُ فی الـجهادِ بأَموالِكُم وَ اَنفُسِكُم وَ اَلسِنَتِكُم فی سبیلِ الله.
🔴از خدا بترسید و با مال و جان و زبان خود در راه خدا مجاهدت نمائید.
📚نهجالبلاغه، وصیت(نامة) ٤٧
#حدیث_روز