eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 2⃣3⃣2⃣ چون شب رسیده بودند، نمی‌شد بروند زیارت. زینب تا خود صبح بیدار بود و لحظه شماری می‌کرد. پنجره را باز می کرد و نفس می کشید. با خودش فکر می کرد: « روح الله تو همین هوانفس کشید و شهید شد. » صبح سوار اتوبوس شدند و رفتند به سمت حرم سیده زینب علیهاالسلام. زینب تک تک لحظه ها را می شمارد. چفیه روح الله را به گردن انداخته بود. وقتی رسید، به یادش افتاد که روح الله می گفت: « وقتی مشهد می‌رفتم، کفشام رو در می‌آوردم. » زینب هم به یاد او کفش هایش را درآورد و به دست گرفت. اطراف حرم مخروبه شده بود و خاکی بود. وقتی وارد شدند، غربت و خلوتی حرم خیلی به چشم می آمد. زینب با دیدن غربت حرم گفت: « روح الله خیلی مردی، خیلی مردونگی کردی. من اصلا از این کاری که کردی ناراضی نیستم. چی بهتر از اینکه با اون وضع فدایی حضرت زینب بشی. » به ضریح که رسید، بغضش ترکید. بلندبلند گریه کرد. خطاب به حضرت زینب علیهاالسلام گفت: « یا حضرت زینب، روح الله همه زندگی من بود. من همه زندگی‌ام رو یک جا دادم. منتی هم نیست، اما من جا موندم. » درد و دل کردن با بانوی صبر و استقامت خیلی به او انرژی داد. عصر همان روز هم رفتند زیارت سیدہ رقیه علیهاالسلام. هروقت اسم حضرت رقیه علیهاالسلام می آمد، اشک در چشمان روح الله جمع می‌شد. زینب از شدت علاقه او به حضرت رقیه علیهاالسلام خبر داشت. در آن مکان نورانی برای روح‌الله زیارت عاشورا خواند و از حضرت رقیه علیهاالسلام مدد خواست. از سوریه که برگشت، خیلی آرام تر شده بود. غربت حرم حضرت زینب علیهاالسلام را که دیده بود، به روح الله حق می‌داد که به آنجا برود و فدایی حضرت بشود. با خود گفت: " روح الله، می ارزید یه همچین اتفاقی برای زندگیمون بیفته. " ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 3⃣3⃣2⃣ بعد از سوریه، سرمزار که رفت، همان جایی ایستاد که آن روز حاج سعید ایستاده بود. در حال خودش بود که پدرش زنگ زد و گفت: « حاج سعید هم شهید شده. » زینب شوکه شد. با خودش گفت: " اگه می‌دونستم حاج سعید هم شهید میشه، سفارش می کردم سلام من رو به روح الله برسونه. " به حال او غبطه می خورد که به شهدا رسیده است. زینب با روح الله قرار گذاشته بود هروقت سر مزارش رفت، سر مزار مادر روح الله هم برود. اولین باری که این کار را کرد، اتفاق جالبی برایش افتاد. مثل روح الله نشست و با دقت مزار مادرش را شست. فاتحه ای خواند و بلند شد. وقتی می‌خواست سوار ماشین شود، روی شیشه ماشین عکس روح الله را دید که دارد به او لبخند می زند. با چشمان متعجب به تصویرش زل زده بود. اول شک کرد، اما وقتی نزدیک تر شد دید، خودش است. دستش را برای او تکان داد و گفت: « روح الله خودتی؟ » دو رهگذری که آنجا بودند، برگشتند و نگاهش کردند. زینب سريع دستش را انداخت تا آنها فکر نکنند دیوانه شده است. یه لحظه حواسش پرت آنها شد. وقتی دوباره به شیشه نگاه کرد، تصویر روح الله محوشده بود. اما مطمئن بود که او را دیده. حتی لباس های تنش را هم دیده بود که چی پوشیده. این اتفاق چند بار دیگر برایش پیش آمد و روح الله رادید که به او لبخند می‌زند. اگر او را هم نمی‌دید، در تمام لحظات، حضورش را حس می کرد و لحظه لحظه با او زندگی می کرد. روح الله همیشه به زینب می گفت: « بیا برای خودمون باقیات الصالحات جمع کنیم. یه کاری بکنیم که بعد از مرگمون هم اون دنیا به کارمون بیاد. » به حال پدر و مادر امام خمینی غبطه می‌خورد و می گفت: « خوش به حال پدر و مادر امام خمینی. ببین چه پسری تربیت کردن که هنوز هم براشون باقیات الصالحات داره. » زینب به این فکر می کرد که حالا خود روح الله شهید شده و باقیات الصالحات پدر و مادرش شده و چقدر قشنگ به چیزی که می‌خواست، رسیده بود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 4⃣3⃣2⃣ ادامه فصل دوازدهم چشم هایش را باز کرد. هنوز ضریح در دستانش بود. نمی‌دانست چقدر از زمان گذشته فقط می‌دانست تمام روزهای زندگی‌اش از ذهنش گذشته بود. صدای روح الله در عمق وجودش پیچید. + « زینب، اگه رفتیم کربلا، حاضری حلقه هامون رو بندازیم حرم؟ » - « وای روح الله، معلومه که نه. حلقه های ازدواجمون تنها چیز مشترک بین من و توئه. چه جوری ازش دل بکنم؟ » + « ولی اگه حلقه هامون رو بندازیم حرم، عشقمون جاودانه میشه ها! » -« نمی‌دونم. حالا بذار قسمت بشه بریم کربلا، اون موقع تصميم می گیرم. » بعد از شهادت روح الله، با خودش عهد کرد هر وقت کربلا قسمتش شد، حلقه هایشان را بیندازد داخل ضریح. کیسه ای را از قبل آماده کرده بود و روی آن نوشته بود: « این حلقه های من و همسر شهیدم است که در دفاع از حرم حضرت زینب علیهاالسلام شهید شد. فقط خرج ضریح شود. » حلقه هایش را از انگشتش بیرون آورد و درون کیسه انداخت. در کیسه را محکم کرد و آن را انداخت درون ضریح. با چشم مسیر عبورش را دنبال کرد. افتادند کنار قبر مطهر امام حسین علیه‌السلام. رو به ضریح گفت: « امام حسین، حلقه های ازدواجم رو انداختم ضریح تا بگم از بهترین چیزای زندگیم گذشتم برای شما. منتی هم نیست. روح الله همه زندگیم بود و حلقه های ازدواجمون تنها چیزی بود که بینمون مشترک بود. هر دوی اینها فدای شما. » آرامش عجیبی داشت که تا آن روز تجربه نکرده بود. در ازای تمام چیزهایی که داده بود، یک چیز گرانبها به دست آورده بود. آن هم چیزی نبود، جز روح الله ابدی... . ⬅️ پایان ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ۳۰ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام باقیست... از داغ تو که بر جگر اهل عالم است هر سینه ای که داغ ندارد جهنم است بعد از چهارده سده در ماتمت هنوز همچون هلال نو، کمر آسمان خم است @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان کلیپ: خرج کردن در راه زیارت کربلا هر روز یک کلیپ شامل یک حدیث از فضائل زیارت سیدالشهداء علیه السلام را در استوری اینستاگرام خود قرار دهيد.. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ۳۰ روز مانده به اربعین حسینی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سرفصل‌های ۲۰ ۱• معنای لغوی و باطنی کلمه « شفع » ۲• علت شفاعت شدن یا شفاعت نشدن گروههای مختلف انسان‌ها ۳• علّت نرسیدن یا رسیدن گروههای مختلف انسانها به مقام شفاعت کردن دیگران. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مقام محمود 20.mp3
11.86M
۲۰ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | پارتی بازیه ؟ مگه اهل بیت علیهم ‌السلام صاحب مقام شفاعت نیستند، خب پس چرا آدما رو انتخاب میکنند، بعضیا رو شفاعت می‌کنند، بعضیا رو هم شفاعت نمی‌کنند! به بعضیا مقام شفاعت کردن دیگران رو میدن، به بعضیا نمیدن! @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 بلایی که منافقین سر رزمنده کشتی‌گیر آوردند 🕊 از کشتی‌گیران کرمانشاهی بود که در جریان عملیات مرصاد مقابل منافقین ایستاد و به شهادت رسید. در این عملیات وقتی منافقین با پیکر بی‌جان شهید مواجه شدند، به پیکر شهید هم رحم نکردند و آن را قطعه‌قطعه کردند. 👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2985 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم