🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 1⃣
🔴 «ابوخلیل» فدایی حضرت زینب(س)
🔶شهید محمدحسن (رسول) خلیلی ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران مصادف با ولادت امام حسن عسگری(ع) به دنیا آمد به همین علت نامش را محمد حسن گذاشتند اما در خانه رسول صدایش میکردند. ایشان فرزند دوم خانواده بود. پدرشان همیشه در جبههها بود و ایشان را خیلی کم میدیدند.
شهید خلیلی از دوران کودکی به دنبال نقاشی و درس عربی و قرآن بود. در دبیرستان رشته علوم انسانی را خواند و در دانشگاه رشته مدیریت را ادامه داد. ایشان اهل ورزش بود، به راپل و کوهنوردی خیلی علاقه داشت. ایشان شبهای جمعه به بهشت زهرا(س) و بعد از آنجا به شاهعبدالعظیم میرفت.
رسول از همان ابتدا در خط ولایت بود. هم در فتنه ۸۸ در دفاع از ولایت حضور داشت و در انتها نیز به دفاع از حریم ولایت رفت. اواسط شهریور ماه بود که تصمیم به رفتن گرفت، وصیتنامهاش را نوشت و روزی که فردای آن عازم سوریه بود، خمس مالش را هم حساب کرد. یکی از دوستانش میگفت بعد رسول کسی نیست که به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن.
شهید خلیلی زمان حضور در سوریه با توجه به تخصصهای مختلفی که درامور نظامی داشت تخریبچی ماهری بود و اسم مستعار «ابوخلیل» را انتخاب کرده بود.
شهید رسول خلیلی سرانجام در روز دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۲ در حال پاکسازی یکی از محورهای دشمن در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.
شهید خلیلی در قطعه ۵۳ بهشت زهرا آرمیده است.
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 2⃣
🔴ماجرای رسول و قبرهای الوارثین در فکه
من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از صدور قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع راهیان نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان میرفتیم منطقه. یک مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچهها شب میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر شهیدی هم که شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم، خلاصه رسول را توجیه کردم.
هوا تاریک شد و وقت اذان رسید. ما نماز مغرب و عشا را در تاریکی در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست. آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است. من این حالش را به هم نزدم و فقط یک عکس در همان حالت از ایشان گرفتم. رسول به هر جهت که بود بالاخره راه خودش را پیدا کرد.
راوی: پدر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 3⃣
🔴دعا کنید ما شهید بشویم
سیزده ساله بود که وارد بسیج شد. اول بخاطر سنش او را ثبت نام نمیکردند. ما رفتیم با مسئولین پایگاه صحبت کردیم. خلاصه قبول کردند و وارد بسیج شد. یک هفته بعد او را به اردوی آموزشی بردند. مربی آموزشیشان، آقای مرتضی امجدیان بود. ایشان هم البته یک سال بعد شهادت رسول، در سوریه مجروح شدند.
ایشان در مراسم سالگرد شهید خلیلی گریه میکرد و میگفت در دوره آموزشی بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید. حالا آن موقع سیزده ساله بود. گفت آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم. یک چیزی میخواهم بگویم، فقط از شما میخواهم که به هیچ کس نگویید. تاکید کرد که به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فکر میکردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده. گفتم خب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب میشود. دعا کنید ما #شهید بشویم!
آقا مرتضی گفت؛ من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته!
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 4⃣
🔴 ترک مدرسه بهخاطر دفاع از ولایت
تقریبا شانزده ساله بود. ما آن موقع کرج بودیم. اعلام شده بود که رهبر معظم انقلاب میخواهند تشریف بیاورند کرج. مردم هم در حال آماده شدن برای استقبال از ایشان بودند. شهر را چراغانی کرده بودند. معلم رسول، بنا میکند به انتقاد از حکومت و جامعه. میگوید که این همه شعار میدهند و میگویند اسراف نکنید، حالا خودشان این همه چراغانی کردهاند، اینها همه اسراف است. رسول بلند میشود و به اعتراض میگوید آقا اینها اسراف نیست! حرام هم نیست! بلکه حسنه است و ثواب هم دارد! چراغانی که چیزی نیست ما نه تنها باید برای آقا قربانی میکنیم بلکه باید جانمان را فدای حضرت آقا کنیم.
معلمش هم عصبانی میشود و میگوید خلیلی! باز دوباره روی حرف من حرف زدی؟ این مدرسه یا جای من است یا جای شما! مثل اینکه قبلا هم بین اینها راجع به ولایت و این مسائل بحث شده بود.
شهید خلیلی میگوید چون شما استاد ما هستید و احترامتان واجب است، من از این مدرسه میروم.
بهخاطر دفاع از ولایت، مدرسه را ترک کرد. آن موقعها بعدازظهری بود و پدرش از بودن او در خانه تعجب میکند و با رسول میرود پیش مدیر مدرسه و مسئله حل میشود و دیگر معلم سر کلاس از این حرفها نمیزند.
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 5⃣
🔴 عصبانیت رسول
رسول بچه آرومی بود و اهل شیطنت نبود به کسی کاری نداشت. ولی اگه کسی اذیتش میکرد خیلی عصبانی میشد. وقتی رسول کوچیک بود پیش برادرش که اون زمان فقط شش سال داشت گذاشتمش و رفتم بیرون برای خرید وقتی اومدم دیدم روح الله داره گریه میکنه...
پرسیدم چی شده؟ گفت سر به سر رسول گذاشته و رسولم با گوشکوب زده رو پاش
رسول اون زمان فقط سه سالش بود...
راوی: مادر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 6⃣
🔴 دوری از گناه از همان کودکی...
قبل از اینکه بچهها مدرسه بروند موقع خواب برایشان سورههای کوچک قرآن را میخواندم و میگفتم تکرار کنند و بعد داستان میگفتم، این روش باعث شد تا قبل از رفتن به مدرسه تمام سورههای کوچک قرآن را از حفظ باشند. البته هر دو فرزندم چند جزء از قرآن کریم را حفظ بودند.
رسول نماز و روزهاش را قبل از سن تکلیف ادا میکرد. زمانی که ماه مبارک رمضان با روزهای طولانی یا سال تحصیلی مصادف میشد گاهی برای سحری صدایش نمیکردیم تا روزه نگیرد اما او تأکید میکرد که اگر بیدارش نکنیم، بدون سحری روزه میگیرد.
زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، اگر نامحرمی در منزلمان بود، بدون اجازه و یاالله نگفتن وارد نمیشد و آنقدر صبر میکرد تا اجازه بدهند و وارد شود.
یادم میآید یکبار زمانی که بچه بود، سوار تاکسی شدم و راننده موسیقی حرام گذاشته بود، یکهو دیدم رسول گوشهایش را گرفته و سرش را بین دستانش پنهان کرده و انداخته پایین! گفتم: چیه مامان؟
گفت: گناه دارد نمیخواهم بشنوم...
من هم به راننده تذکر دادم تا صدا را کم کند و او صدا را قطع کرد.
راوی: مادر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 7⃣
🔴 هنرمندی در زمینههای مختلف
در در دوران راهنمایی مسابقه شعر در مدرسهشان برگزار شد و نشست چند بیت شعر نوشت و نفر دوم شد. در زمینه نقاشی و خطاطی استعداد داشت، ولی هیچکدام را به صورت حرفهای ادامه نداد، میگفت از محیطهای آموزشیاش خوشم نمیآید. احساس میکنم که در تمام زمینهها استعداد داشت ولی من فکر میکنم در هر زمینهای میرفت راضیاش نمیکرد مثل اینکه دنبال یک هدف یک گمشدهای باشد که به آن برسد .
راوی: مادر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 8⃣
🔴آدما رو میشه تو مسافرت شناخت
میگن آدما رو میشه تو مسافرت شناخت.
وقتایی که با رسول میرفتیم سفر همیشه تابع جمع بود؛ بهش میگفتیم بریم لب دریا، میگفت بریم، ناهار چی بخوریم؟، میگفت هرچی بچهها میخورن منم همون رو میخورم. واقعا هیچ منیتی نداشت.
وقتی تو مسافرت، دورهمی و گعده میذاشتیم بیشتر گوش میداد. اخلاق آروم و افتادهای داشت؛ اصلا جنجالی و شلوغ نبود.
اگه شوخی میکرد قصدش مردم آزاری و اذیت نبود و شورش رو هم در نمی اورد، به اندازه شوخی میکرد...
کلا خوش سفر بود ، خیلی زیاد...
راوی: دوست شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خاطره ای جالب از مادر شهید رسول خلیلی
لعنت بر این صدام که ما پدرارو از این بچه ها دور میکنه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 9⃣
🔴 برنامه ثابت شبهای جمعه
شبهای جمعه به بهشت زهرا میرفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، میرفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشتههایش رفته بود، با قلم بازنویسی میکرد. قلمهایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) میرفت و دعای کمیل را در آنجا میخواند و تا صبح آنجا بود.
این برنامه ثابت شبهای جمعهاش بود. صبح میآمد خانه، استراحت مختصری میکرد و دوباره بلند میشد و میرفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود. وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح میگفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایههای ایمان و تقوایش را محکم کند.
به نقل از: پدر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀
🥀
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🔴 #شهید_رسول_خلیلی
قسمت 🔟
🔴 دفاع از حریم ولایت در فتنه ۸۸
شهید خلیلی در طول زندگیاش بارها به دفاع از حریم اسلام و ولایت اقدام کرد. در قضیه فتنه ۸۸ خیلی فعالیت داشت. در روز عاشورا که فتنهگران هیئتها را آتش میزدند، ایشان با یک گروه از دوستانش در خیابانها با فتنهگران درگیر بود. حتی هدف ضرب و شتم فتنه گران قرار گرفت، به موتورش هم آسیب زدند. ولی خب بحمدالله خدا کمک کرد و نجات پیدا کرد.
من آن روزها خیلی نگرانش بودم. بارها از محل کارم زنگ میزدم خانه و از مادرش سراغش را میگرفتم. مادرش میگفت حدود یک هفته است که خانه نیامده. این بصیرت و ولایتمداری او را نشان میدهد و اینکه در هر شرایطی راه صحیح را تشخیص میدهد و وظیفهاش را میشناسد.
راوی: پدر شهید
⏪ ادامه دارد...
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🥀
🕊🥀
🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مادر شهید از غصه #علی_اکبر نمردم...
اما از حرف #مردم دارم آب میشم و میمیرم
🕊۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸شهید شاهرخ ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند
🔹زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پولها صدقه دادم.
🔹گذشته من اینقدر خراب بود که روزهای اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر میکردند که من نفوذی ساواکیها هستم.
📅 به مناسبت شهادت شهید #شاهرخ_ضرغام در ۱۷ آذر ۱۳۵۹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✅روایت همرزم شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " از شب آخرین شب ...
💠 غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند :
ایوب برو منتظریم برگردی؛
ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ...
کسی باور نکرد ...
اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ...
🕊۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه ندارم نشانی ز یارم کجایی نگارم که بردی قرارم
بیا باز کنارم که چشم انتظارم نگارم
بیا عزیز جان بیا نگار مهربان بیا آرام و ناگهان بیا
بیا عزیز جان بیا نگار مهربان بیا آرام و ناگهان بیا
🎥نماهنگ زیبا تقدیم به شهدای مدافع حرم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #موشن_گرافیک | سلاح شیمیایی
🔹نگاهی به پرونده سیاه آمریکا در ارسال محمولههای بمب شیمیایی به عراق برای استفاده در جنگتحمیلی علیه ایران
📆۱۷ آذرماه، سالروز اعتراف رژیم بعث عراق در استفاده از سلاح شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم/ قولی که شهید ضرغام
به مردم داد...
🕊سالروز شهادت شهید #شاهرخ_ضرغام گرامی باد.
صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠مادر شهید محمد هادی نژاد:
🌷چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه.
باهاش مخالفت کردم و گفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم
اگر تو بری دیگر کسی را ندارم....
شب که خوابیدم حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که پسرمو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم.
وقتی خبر شهادت محمد را شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب(س) محمد منو انتخاب کرده بود...
🕊۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم "محمد هادی نژاد " گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم